۱. تا زمانی که مدیر پاسخگو و مسؤول مورد سؤال واقع نشود و حقوق مدیریت بجز حق مسؤولیت تفاوت فاحش زیادی با دیگران میکند، به نظرم وضع در هر بخشی به همین منوال است. مسئول پاسخگو براحتی هر مسؤولیتی را قبول نمیکند و همه به دلیل سختی پاسخگویی از زیر بار مسئولیت فرار کرده و شانه خالی میکنند.
۲. در کشورهای پیشرفته، عدم پاسخگویی مدیر در موارد متعدد حداقل منجر به استعفاست و در ژاپن بعضاً منجر به خودکشی و... میشود.
۳. مدیرانی که از ابتدای انقلاب با واسطه و بیواسطه در چرخه مدیریت قرار گرفتهاند تا زمان فوتشان بازنشسته نمیشوند و در همه بخشهای به دلیل لابی خوبی و آشنایان جناحی، حزبی، قرابتی، نسبی و سببی و... همیشه در چندین شغل مستقرند و عضو هیئت مدیرههای زیادی اند.
۴. متأسفانه در چرخه مدیریت ما جوانها مگر با لابی و پارتی بندرت قدرت اتصال به بدنه مدیریت دارند
۵. برخی مسئولیتها قاعدتاً هنگام تدوین لزوماً بایستی جانشین و جایگزین داشته باشند همچون نیروهای نظامی...
۶. قاعده ترفیع اگر همچون سیستم عمومی بانک و سیستم عمومی پرسنل نظامی اگر در امور دولتی هم شکل میگرفته شاید کمتر شاهد بی عدالتی ها بودیم.
۷. لزوماً کسی مدیر شد قرار نیست همیشه مدیر باشد. اگر بهرهوری و مدیریت افراد در جایگاه شفاف قرار می گرفت جنین اتفاقاتی به ندرت میافتاد.
....
اصلا مگر قراره که مدیر محترم بحران در حوادث خودش آستین بالا بزنه و بحران رو حل کنه؟