حضانت پسرم با پدرشه ده سالشه.اما بچه رو انداخته تویه دهات دورافتاده حتی صداشو نمیزاره بشنوم خودشم دنبال عشق و حالش تو تهرانه.من یه دختر کوچکم دارم خودم کار میکنم حتی به ازدواجم فکر نمیکنم برام دعا کنین میترسم سرپسرم بلایی بیارن.میخام برم پسرم بیارم پیش خودم بمونه احتمالا منو به جرم فرزند ربایی میاندازه زندون اما نمیتونم تحمل کنم دور از چشمم خدای ناکرده بلایی سر جگر گوشه ام بیارن.