به نظرم سن یه عدد هستش و اگه بخوایم تازه این عدد رو به حساب بیاریم خواهیم دید که عملا تا 28 سالگی پسرا نمی تونند زندگی رو شروع کنند و مشکل دیگه هم اینه که با این سختی و گرونی اجاره و مسکن واقعا نمی تونند زندگی رو از صفر شروع کنند.
وقتي آقايان از ما بهتران با در آمدها ويا زد و بندها و حقوقها و پستهاي آنچناني مشگلي براي زندگي خودشان و فرزندانشان ندارند لزومي ندارد كه به فكر جوانان وخانواده هاي ضعيف جامعه باشند.
ازدواج برای برخی مشابه یک لیوان اب خوردن و برای برخی دیگر کوه جابجا کردن است دسته اول راحت وارد زندگی مشترک میشوند واقع بینند و از سنت پیروی میکنند و زندگی را با خوب و بدیهایش به دوران کهنسالی میرسانند دارای فرزندان زیادی هستند و زندگی میکنند اما دسته دوم واقعیت را نمیبینند مدام بهانه میتراشند هیچگاه عشق واقعی خود را پیدا نمیکنند و مدام اقتصاد کار و .... را بهانه میکنند اگر کسی به انان بگوید چرا مجردی ناراحت میشوند اما همچنان میخواهند روحیه خود را حفظ کنند وقتی به انان خبر میرسد که فلان کسی از فامیل که از تو کوچکتر بود ازدواج کرد در درونشان احساس حسادت میکنند ترس احساس مسئولیت در درونشان بیداد میکند مدام سعی میکنند که کار بزرگی انجام دهند تا بتوانند در افکار عمومی فامیل این نقص را جبران کنند اما در اکثر اوقات نمیتوانند
دولت باید کاری کند که دسته دوم بتوانند حتی اگر بصورت موقت شده ازدواج کنند تا انان را تشویق به ازدواج دایم کند
به نظر من بهترین زمان برای ازدواج زمانیه که خانم و آقا به استقلال فکری و بلوغ همسری و والد شدن رسیده باشند. مساله مالی هم مهمه، نه اینکه به زندگی تجملاتی فکر کنن، ولی حداقلهای یک زندگی باید تامین باشه.چون درصد بالایی از مشاجرات بر سر مسایل مالی پیش میاد. این که میگن عشق و عاشقی و دوست داشتن فقط مهمه، به نظر من من مهمه ولی برای چند سال اول شابد پررنگ باشه وگرنه مسایل مالی و دیگر مسایل مثل بلوغ و رشد فکر به مرور خودشو نشون میده و دوست داشتن ها رو تحث تاثیر میزاره.