یه چیزی منو خیلی خوشحال کرد
سالها از جاده دریاچه ارومیه می گذشتم و مرگش رو می دیدم اشک می ریختم دریاچه زیبای ما دیگه حتی اه موج زدن نداشت
یه روز که از تبریز به طرف ارومیه می اومدیم دیدیم ای کم هم اگر باشه بالا اومده
اونقدر خوشحال شدم پسرم رو بغل کردم وبه طرف اب دویدم و از صمیم قلب خاطراتی به زیبایی خاطرات کودکی من کنار دریاچه عزیز آرزو کردم

درطول عمرانقلاب همچنین رکود بدی رامردم مشاهده نکردن فقط مقداری بارندگیهای اخیر که خیلی از سدها راپرکرد وروبرآخربودن عمرداعش انشااله وامنیت درایران که درمنطقه خداییش بی نظیر هست میتونند مردم دوتادور ایران راببینند جنگ وخونریزی مثل یک حلقه آتش دورماراگرفته ولکن به لطف پروردگاو انسجام همین مردمی که غرق در مشگلات هستن وقدرت نظامی بالای ایران

شاید روزی گفته شود بهترین اتفاق سال نودوپنج، نامگذاری آن بنام اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل بود! و بدترین اتفاق، عمل نکردن به آن!!

جان من قلقلک نده نیستم استخوان رخنه کرده در پوستم

ازادی حلب