سلام
وقتی که گردان روبرو با غول آتش شد.
شهنامه وا هنگامه رزم سیاوش شد.
یکبار دیگر دیوجهل آتش بدست است.
راهی جنگ آتش نشان با گرز آبش شد.
اینجا نه جمهوری خود ام الرصاص است .
دریای آتش مدفن غواصهایش شد.
یک داستان از قصه های ناب فردوسی.
آتش نشان شهر ما هم قهرمانش شد.
آتش و آتش نشان،
آن یکی عجیب است و این یکی غریب
آتش عجیب است چون به گاه خشم قهر می سوزاند و نابود می کند و به گاه دوستی،مهربان است و نوازشگر
آتش نشان هم غریب است چون به گاه خشم آتش غریبانه از خویشتن خویش می گذرد و خود را به آتش می زند.
به نام خدا
1- شهرداری به جای تذکر به هیات مدیره ساختمان پلاسکو بایستی به مالک ساختمان اخطار می داد!!!
2- یاد استاد ما، شادروان محمد بهمن بیگی به خیر که فرمودند: باید از خدمت تقدیر کرد تا خدمتگذاری از بین نرود.
شهدای آتش نشان، الگوی خدمت، غیرت، همت و عشق بودند، روحشان شاد.
قلبم شکست وقتی که دیدم زیر آوارها ماندین .... اشکم سرازیر است وقتی فهمیدم جانی را از دست دادیم که جان ها بخشیدی...
دلمان همیشه میسوزد و اینبار تو نیستی که خاموشش کنی
من نمیخواستم اینو تو تابناک بنویسم بعضی رئیس هاشون تو این وضع مسئول هستند نمیدونم شجاعت اینو دارند بنویسند یا خیر ولی بیاد شما برادرانم این قطعه شعر از استاد شفیعی کدکنی رو مینویسم:
آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج موج حیات بود
چون آذرخش بر سخن خویش ریستند
مرغان پر گشوده توفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند
میگفتی ای عزیز سترون شدست خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند
هر روز و شب به غارت توفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند
نبایداز شهدای اتشنشان بهره سیاسی ببریم و انها را با دیگر ان مقایسه کنیم بعضی انها را با شهدای حرم و یا .....یکی میدانند و این اجهاف به انهاست کسی که دشمنش اتش است او کسی را نمیکشد و خود را فدا میکند و والاترین نوع از خود گذشتگی است خدا همه انها را در بهشت با خانواده هایشان مهشور نماید .
گفت این دم میگذارم من نماز/پس وضو سازم به خون ای پاک باز
کین نماز عشق را اینجا وضو/راست ناید جز به خون ای راست جو ...