ای دوست برای دوست جان باید داد
در راه محبت امتحان باید داد
تنها نبود شرط محبت گفتن
یکمرتبه هم عمل نشان باید داد
این عزیزان با جان فشانی خود راه دوستی و محبت را پیمودند.
بابای من شیر شجاعی که
جانش فدای نام ایران شد
بابای من خاکستر و تاول
بابای من بابای من جان شد
در شعله های های آتش تقدیر
بابای من مثل گلستان شد
او قهرمان سرزمینم بود
اسطوره و تندیس ایمان شد
بابای من جاوید می ماند
در زیر آواری که پنهان شد
بابای خوبم سوخت در آتش
بابای من مثل شهیدان شد
علیرضا نجفی –بهمن 95
پروانه ایم و عشق به آتش سرشت ماست
در شعله ها دود شدن سرنوشت ماست
خاکستر ما بسپارید دست باد
تابشنوی زباد که آتش بهشت ماست
علیرضا نجفی – بهمن 95
در سالگرد کربلای پنج
آتشنشانها پر کشیدند
تا آسمان بینهایت شور
تا قله های بینهایت نور
در شعله رقصیدند با آتش
غواصها ،آتشنشانها مثل هم بودند
آنها شکوه کشور عشقند
چون رودهای تا ابد جاری
بی ادعا ومخلص و راحت
مانند هم رفتند
در سالگرد کربلای پنج
یادم نمیرود ان لحظه که ساختمان فروریخت ومن بهت زده ناخود اگاه اشکم جاری شد بر مظلومیت انسانهای فداکار و دیدم چقدر سخت ومحال است اگر بجای انها بودم. از صمیم قلب از خدا میخواهم بهشت برین را بی حساب وکتاب به انها عطا فرماید باشد تا ماهم از شفاعت شهدا در روز حساب بهره مند شویم.
آتش نشانان رفتند تا شاید ما بخود آئیم که زین پس تاوان بی فکری هایمان را اینگونه ندهیم، انسانها آنگونه می زیند که می اندیشند، بیائید برای یکبار و همیشه فکر کنیم که چرا اینگونه زندگی می کنیم.
روزی نشده که با دیدن خبر و عکس های این روز شوم من و همسرم گریه نکنیم.
خدایا به خودت قسمت میدم که گناهان این بنده هات رو پاک کنی و به بهترین جای بهشت ببریشون.
خسته نباشی مرد،امیدوارم بتونم یک روزی مثل تو اونجا بیام. یا حق
در راه محبت امتحان باید داد
تنها نبود شرط محبت گفتن
یکمرتبه هم عمل نشان باید داد
این عزیزان با جان فشانی خود راه دوستی و محبت را پیمودند.