سالها قبل من سگی از همین نژاد ژرمن شیپرد داشتم در مزرعه ما نگهبان بود روزی در حین کار در مزرعه یک مار سمی مرا نیش زد من بسرعت محل نیش زدگی را بستم تا جلو مسمومیت من گرفته شود در همان حال سگم بایک حمله سریع مار را از بین برد و تکه تکه کرد و بسرعت بسمت کارگاه داخل مزرعه دوید من بیهوش شدم وقتی به هوش امدم در بیمارستان بودم برادرم تعریف کرد که سگم انها را خبر کرده و سر مار را هم همراه خودش اورده بوده است و همین عمل او باعث شده بود بموقع سم را شناسایی و پاد زهر را بمن برسانند چهار سال بعد سگم بعلت پیری مرد شاید باور نکنید اما تا چند روز در مزرعه ما هیچ کس دل و دماغی برای حرف زدن نداشت و هنوز عکس او زینت بخش میز کار من است که جانم را مدیون هوش و وفاداری او هستم