شهرام
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
مردان واقعی و قهرمانان ملی این دلیر مردان هستند درود خدا بر شرفتان ای وطن پرستان از خود گذشته
پاسخ ها
ابراهیم
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
سلام داش شهرام. دمت گرم با این کامنتت دوست من. ارادت داریم
عرفان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
نمی دانم امروز سه شنبه هواشناسی ، هوای تهران را چگونه گزارش خواهد کرد...

شاید خبرنگار واحد مرکزی در حالی که بغض گلویش را فشرده روی انتن برود و گزارش کند که توده ای هوای بهشتی در حال عبور از شهر است...

شاید ان یکی امد و گفت امروز شهر تهران به علت عبور۱۷۵ فرشته ی دست بسته استثنایا فاقد هر گونه الاینده ای ایست...

شاید آن یکی...
نمی دانم ...فقط تنها چیزی که می دانم این است که امروز شهر من به حرمت عبور قهرمانانم‌‌ پاک ترین شهر دنیاست...
اميري
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
اي كاش من هم با شما بودم در كنار شما و هم سنگر شما خوشا به سعادتان اي كبوتران سبك بال اي نيك ترين نيكان عالم براي ماهم دعا كنيد
هزاوه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
نور قلبم ' فروغ دیدگانم ' هستی وجودم از دریای لایزال شما فرشتگان است که زندگی و شهادتان هیچ فرقی ندارد ' شما شمع محفل بشریت هستید ' هر روز شرمنده تر از دیروزم ' هر روز هرچه چنگ میزنم از محفلتان دورتر میشوم ' هر روز امیدم به وصال شما پر رنگتر میشود '
محمد حسن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
سلام بر همه
تابناک عزیز
خواهشا در خصوص این بحثی که مینویسم یه بحثی رو ایجاد کنید در صفحه اصلی .
قسمتون میدم به همین شهداء
حالا که قرار است شهدای گمنام را در در نقاط حساس کشور دفن کنیم چرا انها را در داگستری ها به خاک نمی سپارند تا قضات بفهمند اینها شهید شدند تا عدالت حکفرما شود .
چرا در مجلس و دفتر دولت و شهرداری ها آنها را دفن نمیکنند تا وقتی وزرا و نمایندگان مجلس چشمشان به آنها می افتد بفهمند که آنها و خونشان برای حاکم شدن اهداف انسانی ریخته شده است.
پیشنهاد کنیم در همه مکانهایی که قدرت و ثروت جمع می شود شهدا را دفن کنیم تا همه و همه بفهمند که در مقابل خون شهدا مسئول هستند
هزاوه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
نور قلبم ' فروغ دیدگانم ' هستی وجودم از دریای لایزال شما فرشتگان است که زندگی و شهادتان هیچ فرقی ندارد ' شما شمع محفل بشریت هستید ' هر روز شرمنده تر از دیروزم ' هر روز هرچه چنگ میزنم از محفلتان دورتر میشوم ' هر روز امیدم به وصال شما پر رنگتر میشود '
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
شماها رفتید تا یه عده ترسو امروز تبدیل به ااقازداه بشن
فرشید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
جوانان دیروز و شهدای امروز، پاکدلان ایرانی، کجایید حال و روز ایران امروز را ببینید روزگاری که شما برای شهادت سر و دست می شکستید امروز ایرانی ها برای دزدی و اختلاس سر و کله می شکنند و بازار تهمت و افترا و اختلاس و ربا و بد حجابی و فساد داغ داغ است انگار دستهای شما را بستند و به آب انداختند تا خاموش شوید جوانان امروز دیگر غیرت شما را ندارند جوانان امروز برای منافع میجنگند نه برای حق و درستی. مسئولین ما متکبر و مغرور شده اند منفعت طلب و دنیا دوست شده اند دنبال جاه و مقام . اری ای شهدای عزیز اینجا ایران است غریبگی نکنید اگر احساس غربت میکنید شرمنده و این تنها بهانه ای است که میشود آورد....
قلب یک ایرانی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
غیور مردان ایران آرشان کمان گیر ایران
دستتانتان بسته بود آما بال هایتان باز بود
مردم ایران به غیرت و شرف شما شرمنده اند اما آیا مسئولین نیز در کارهایشان یاد شما هستند؟؟؟
فقط ما را در درگاه خداوند شفاعت کیند دست های ما بسته است .
مجتبی
|
United States
|
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
هوایِ داغِ جنوب..
لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ، غواصی..
درست تا زیرلبت را محکم پوشانده..
دست و پاهای بسته..
دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان، زخمی و ترسیده ات..
نمیدانی چه میشود.. تیر خلاص یا شکنجه در اردوگاه..؟؟!
اما..
صدای بلدوزر، وحشت را در نفست به بازی میگیرد..
ترس.. چشمهای مادر.. دستهای پدر.‌. زبان درازی های خواهر.. کتانی های برادر.. گل کوچک با توپ پلاستیکی با بچه های محل.. آب یخ که شقیقه ات را به درد میآورد..
آخ.. خدایا به دادم برس.. تنهایِ تنها..
بلدوزر، پذیرایی اش را آغاز میکند..
خااااااک.. خاااااک
نفست را حبس میکنی به یادِ زمان خریدن برای زندگی در زیر آب..
صدای ِ فریادهایِ خفه ی دوستان، قلبت را تکه تکه میکند..
بدنت رویِ زمین داغِ، زیر خاکِ سرد، چسبیده به لباسِ غواصی، آتش میگیرد..
دستهای بسته ات را تکان میدهی..
دلت با تمامِ بزرگیش، قربان صدقه های مادر را طلب میکند..
هوا برای نفس کشیدن نیست..
اکسیژن ذخیره شده ات را به یادگار از دریا میهمانِ ریه هایِ خاک میکنی..
اما انگار خاک ظالم است.. هی سنگین و سنگین تر میشود..
دلت نفس میخواهد..
ریه هایت گدایی میکنند، جرعه ایی زندگی را‌‌..
مهمان نوازی میکنی..
عمیق..
اما خاک..
فقط خاک است که در ریه ات، گِل میشود..
خدایا..
کی تمام میشود..
صدای ترک خوردن استخوانهایِ قفسه ی سینه ات را میشنوی..
دوست داری گریه کنی و مادر باشد تا بغلت کند..
کاش دستانت را محکم نمی بست..
حداقل تا دلت میخواست، جان میدادی..
نه نفس..
نه دستانی باز، برایِ جان دادن..
گرما و گرما و گرما..
خدایا دلم مردن میخواهد..
مادر بمیرد..
چند بار مردنت تکرار شد ...؟؟!!!!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
خیلی دردآور نوشته ایدبه فکر دل داغدار خانواده های شهید هم باشید
ابراهیم
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
یا اباعبدالله الحسین. چقدر درد آور نوشته اید. اشک در چشمانم جاری شد. یا حسین
نظرات بیشتر