یاسر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
بادیدن تصاویر چند تیکه از لباس و استخوان بی جان این فرشته های سفر کرده چه حرفی میشود زد در مقابل این لباس ها و استخوانهایی که هنوز جان دارند و در حالی که جانی ندارند شرمنده ام و از خودم متنفرم چون که نمی توانم راه انها را ادامه دهم کمکمان کنید التماس دعا
تبریز
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
اگر آیت ا... خامنه ای امر بفرماید و اگر قسمتمان باشد در راه ولایت و وطن من هم آماده ام تا کنار شما بیایم...
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
روح این عزیزان شادباد
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
نِنه‌ش میگفت بُواش قنداقه شو دید
رو بازوش دس کشید مثل همیشه
می‌گفت دِستاش مثه بال نِهنگه
گِمونم ایی پسر غِواص میشه

نِنه‌ش میگفت: همه‌ش نزدیک شط بود
می‌ترسیدُم که دور شه از کنارُم
به مو‌ میگف : نِنِه میخام بزرگ شُم
بِرُم سی لیلا «مرواری» بیارُم

نِنه‌ش میگفت نمیخواستُم بره شط
میدیدُم هی تو قلبُم التهابه
یه روز اومد به مو گفت: بل بِرُم شط
نفس ،مو بیشتِر از جاسم تو آبه

زِد و نامردای بعثی رسیدن
مثه خرچنگ افتادن تو کارون
کِهورا سوختن ،نخلا شکستن
تموم شهر شد غرقابه ی خون

نِنه‌ش میگفت روزی که داشت میرفت
پسین بود؟ صبح بود؟ یادُم نمیاد
مو ‌گفتم :بِچِه‌ای...لبخند زد گفت:
دفاع از شط شناسنامه نمیخواد

رفیقاش میگن : از وقتی که اومد
تو چشماش یه غرور خاص بوده
به فرمانده‌ش میگفته : بِل بِرُم شط
ماها هف پشتمون غِواص بوده

نِنه‌ش میگف جِوونِ برگِ سِدرُم
مثه مرغابیای خسته برگشت
شبی که کربلای چار لو رفت
یه گردان زد به خط یه دسته برگشت

نِنه‌ش میگفت‌: چشام به در سیا شد
دوای زخم نمک سودُم نِیومد
مسلمونا دلُم میسوزه از داغ
جِوونُم دلبَرُم رودُم نِیومد

عشیره میگن از وقتی که گم شد
یه خنده رو لب باباش نیومد
تا از موجا جنازه پس بگیره
شبای ساحلو دمّام میزد

یه گردان اومده با دست بسته
دوباره شهر غرق یاس میشه
ننه‌ش بندا رو ‌وا میکرد باباش گفت:
مو‌ گفتم ایی پسر غِواص میشه...
ابراهیم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
شهدا شمع محفل بشریتند. همه شهدا در ابتدای قیامت بدون پرس و جو وارد بهشت می شوند چون بزرگترین معامله با خدا را انجام داده اند. شهدای کربلا بهترین شهدا هستند. نظر به اینکه شهدای غواص جو خاصی را ایجاد کرده اند احتمال دارد این عزیزان شهید در بین شهدا جایگاهی والاتر داشته باشند. شادی روح تمامی این عزیزان فاتحه مع الصلوات
احمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
ارزو میکنم که تشعیع پیکر پاک آن بزرگ مردان دست آویزی برای عده ای نشه که خودشون رو صاحب همه چی این مملکت بدونند و شهدا را هم مصادره کنند و با شدت بیشتری حسابهای بانکی شون را پر کنند.
مجتبی
|
United States
|
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
هوایِ داغِ جنوب..
لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ، غواصی..
درست تا زیرلبت را محکم پوشانده..
دست و پاهای بسته..
دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان، زخمی و ترسیده ات..
نمیدانی چه میشود.. تیر خلاص یا شکنجه در اردوگاه..؟؟!
اما..
صدای بلدوزر، وحشت را در نفست به بازی میگیرد..
ترس.. چشمهای مادر.. دستهای پدر.‌. زبان درازی های خواهر.. کتانی های برادر.. گل کوچک با توپ پلاستیکی با بچه های محل.. آب یخ که شقیقه ات را به درد میآورد..
آخ.. خدایا به دادم برس.. تنهایِ تنها..
بلدوزر، پذیرایی اش را آغاز میکند..
خااااااک.. خاااااک
نفست را حبس میکنی به یادِ زمان خریدن برای زندگی در زیر آب..
صدای ِ فریادهایِ خفه ی دوستان، قلبت را تکه تکه میکند..
بدنت رویِ زمین داغِ، زیر خاکِ سرد، چسبیده به لباسِ غواصی، آتش میگیرد..
دستهای بسته ات را تکان میدهی..
دلت با تمامِ بزرگیش، قربان صدقه های مادر را طلب میکند..
هوا برای نفس کشیدن نیست..
اکسیژن ذخیره شده ات را به یادگار از دریا میهمانِ ریه هایِ خاک میکنی..
اما انگار خاک ظالم است.. هی سنگین و سنگین تر میشود..
دلت نفس میخواهد..
ریه هایت گدایی میکنند، جرعه ایی زندگی را‌‌..
مهمان نوازی میکنی..
عمیق..
اما خاک..
فقط خاک است که در ریه ات، گِل میشود..
خدایا..
کی تمام میشود..
صدای ترک خوردن استخوانهایِ قفسه ی سینه ات را میشنوی..
دوست داری گریه کنی و مادر باشد تا بغلت کند..
کاش دستانت را محکم نمی بست..
حداقل تا دلت میخواست، جان میدادی..
نه نفس..
نه دستانی باز، برایِ جان دادن..
گرما و گرما و گرما..
خدایا دلم مردن میخواهد..
مادر بمیرد..
چند بار مردنت تکرار شد ...؟؟!!!!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
کاش مادر هیچ کدامتان این سوزنامه ها را نخواند...
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
آقاي جا مانده از راه مطلبت فوق العاده بود ممنون
بیادشهیدمفقودالجسدحجت منوچهری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
شهیدان زنده ونورانی اندنمی بینیدگاها سراغ مامی آیندوخودشان رانشان ومی روندواقعاماخوابیم دراین دنیا، شماغواصان عزیزماراهم ازاین دریای پرتلاطم نجات دهید(غواص جامانده ازکاروان- مرادی پور)
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
خدایا دلم سوزان وچشمم گریان است از این مظلومیت .باز هم میگویم به یاد مظلومیت حضرت ابا عبدالله الحسین تحمل میکنیم
نظرات بیشتر