این شهدا چشم و جراغ این ملتند . باور کنید که ایران به عشق شهدا ازصدر اسلام و بخصوص شهدای کربلا تا کربلاهای ایران زنده است و خواهد بود. زیرا وجود تکه تکه شده ی این عزیزان چراغیست فراروی تمام کسانیکه در ایران زندگی میکنند و بخاطر ایران جان خودشان را فدا میکنند. زنده باد ایران و ایرانی
درود خدا بر شیر مرد شرزه ی راه حق و ازادی همون که در تمام دوران دفاع مقذس با بینشی کم نظیر و اخلاصی ستودنی در جبهه های نبرد حق علیه باطل و در مرزهای کردستان ،کرمانشاه،ایلام وخوزستان امان دشمن قدار را بریده بودو با سیلی های سهمگین خود انها را به عقب میراند و صلح و ازادی را برای ایران اسلامی به ارمغان اورد
یادش گرامی و راهش پر راه رو باد
لعنت خدا بر منافقان. خواری و پستی نصیبشان باد همان گونه که اکنون شده است. در یوزگان شکم و شهوت پرستی که با تشکیل هسته های مخفی رسالت صهیونیست ها که همانا ترور سردمداران صالح و پاک است را اجرا می کنند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.اخرین بار سال1376 دیذمشان .ان موقع این حقیر فرمانده پدافند یکی از جزایر خلیج همیشه فارس ایران بودم. ان شهید بزرگوار در راس یک تیم بزرگ جهت بازدید از نیروهای مسلح مستقر در جزایر وبنادر خلیج فارس تشریف اورده بودند.ایشان علاوه بر صلابت واستواری یک نظامی تمام عیاز در مواجهه با پرسنل مانند پدری دلسوز مشکلات تک تک پرسنل را گوش داده ورهنمودهای لازم درجهت حل مشکلات را ارایه میدادند.لازم به یاد اوریست در یادداشتهای ان شهید والامقام در دفاتر بازدید سامانه های پدافندی یک جمله همیشه مشهود بود: (من کان لله فلله له)
من یک خاطره از یکی از دوستان تعریف کنم که مستقیما خودشان برای من گفته اند:
دوستم گفتند که توی یکی از پادگانها سرباز بودند و شب داخل برجک نگهبانی می دادند. اون شب هم رییس پادگان عوض شده بوده و اولین شبی بوده که امیر شهید به آن پادگان آمده بودند.
دوست من در حال نگهبانی توی برجک دلش درد می گیره و به شدت داد و فریاد راه انداخته بوده که اون وسط سیاهی شب یکی میره بالای برجک و به دوست من میگه من به جای شما نگهبانی میدم و شما برو استراحت کن.
دوستم گفت من اون را نمی شناختم و او هم گفت که یک سرباز است که از اونجا رد می شده و صدای من را شنیده و اومده بالا.
دوستم خلاصه از شدت دل درد به غریبه اعتماد می کنه و اسلحه را به او تحویل می ده و میره برای استراحت.
فردا صبح توی مراسم معرفی امیر جدید پادگان دوست من متوجه میشه که اون فردی که به جای او نگهبانی داده بوده همان امیر شهید صیاد شیرازی بوده است.
به یاد تمامی آزاد مردان بزرگ این سرزمین
از جمله شهید صیاد بزرگ
روحت جاویدان و شاد
بي شك جايگاه اين انسان والا در درجات رفيع بهشت است. گروهبان وظيفه اي بودم كه بفرمان امام فرار كرده بودم و پس از پيروزي انقلاب و بازگشت به پادگان توسط ايشان احضار و منشي دفترشان شدم . و الحق مدتي كه در خدمت اين سرباز بي نظير اسلام بودم از بهترين و اموزنده ترين ايام زندگيم بود.بياد دارم دختر چهار، پنج ساله اي داشتند كه گاهگاهي به كمك مادر بزرگو ارش به پدر زنگ ميزد تا از دلتنگيهايش را بگويد تلفننا را من جواب ميدادم كه با لحو شيرين كودكانه اش وميگفت من م هستم گوشي را بده به بابام و اين بزرگوار در كوتاهترين زمان و با چند جمله بچه را راشي ميكردند و سپس با چشماني كه اشك دران حلقه زده بود ميفرمودند اقاي.... بخدا دو هفته اي ميشود دخترم را نديده ام. و ما شرم ميكرديم كه شبها به خانه ميرويم و ميگريستيم ( مردم بدانيد كه فاصله دفتر ايشان تا منزلشان حدود ده دقيقه بود)
خداوندا به تمام مسئولین ما اخلاصی مثل صیاد دلها عطا کن . یادم میاد جمعیتی که در مراسم تدفین این بزرگ مرد شرکت کرده بودند که بعد از رحلت امام چنین جمعیتی برای چنین مراسمی ندیده بودم روحش شاد و نامش همیشه در یاد مردم بزرگ ایران بقی باشد