H
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۶:۴۲ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۲
نمیدونم علت زیاد شدن طلاق دقیقا چیه ولی آقایون
خانم ها عاشق محبت کردن هستند الان اکثر نظر ها راجب خانم هایی هستند که شوهراشون باشون دعوا داشتن و اذیتشون کردن و اونا هم دل چرکین شدن
یه جوری هم از طلاق صحبت می کنید انگار قراره ۵۰۰ ۶۰۰ ساله دیگه عمر کنید بابا ول کنید دو روز دیگه شاید افتادید مردید اگه زن و مرد تو زندگی خدا رو در نظر داشتن هیچ وقت به فکر همین رفتارای بیهوده نبودن ما ازدواج می کنیم که به تکامل برسیم خودمون وفق بدیم قرار نیست که همه عالی باشن چه زن چه مرد

زن و مردی که به هم محبت نکنن پس عبادتشونم به درد نمی خوره و کلا بهانه گیرن و با ازدواج های بعدی هم درست نمیشن
ابوالفضل
|
Canada
|
۰۱:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۵/۰۲
با سلام اکثر نظرات را خوندم منم از زندگیم بگم
سه سال پیش عاشق خانمی از بستگان شدم که بعد از 7 سال زندگی مشترک جدا شده بود رفتم خواستگاری خانوادم کلی گفتند تو مجرد اولین ازدواجت هست و این طلاق گرفته اونم 7 سال زندگی کرده مادرم گفت این دختر راه دادگاه رفتن رو یاد گرفته روش باز شده ؟ استدلال منم این بود که سرش به سنگ خورده و قدر زندگی خوب رو میدونه خلاصه رفتیم خواستگاری با 14 تا سکه ازدواج کردیم الان که دارم اینو می نویسم من 43 سالم هست و همسرم 40 ساله داریم کار های طلاق توافقی را انجام میدیم 80 درصد جهیزیه را من خریدم فقط 17 میلیون وسال آشپرخانه بدون برقی را خرید اونم 50 بار منو کشوند بازار خانوادش رهاش کرده بودن ملی بهش طلا خریدم هم خودم و هم خانوادم خلاصه از خانوادشون یک کادوی هزار تومانی هم تدادن و همش گفتن مخالفیم خلاصه زنم نا سازگاری کرد اذیتم کرد اشکم رو در اورد آبروم رو برد غرورم را خورد کرد و الانم طلاق میخواد احتمالا تا یک ماه آینده طلاقش رو بدم روال اداری رو طی کنه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۲۱ - ۱۴۰۰/۰۵/۰۹
من یک سال و نیمه ک ازدواج کردم شوهرمو اصلا نمیشناختم به میل خانوادم ازدواج کردم فک کردم عاشق میشم فک کردم عاشقم میشه دختری نبودم ک پول برام مهم باشه نه پول برام مهم بود نه مادیات فقط میخواستم یه زندگی عاشقانه داشته باشم بعد از ازدواجم در قلبمو باز کردمو شوهرمو خیلی راحت تو قلبم جا دادم راسته ک میکن برا عشق باید بجنگی عشقی ک راحت باشه زود از بین میره قدرشو نمیدونن شوهرم اصلا به فکر من نبوده و نه هست حتی دست بزنم داره اصلا باهام خوب رفتار نمیکنه من هیچ وقت تو رویاهام همچین مردیو تصور نکرده بودم حتی باهام یه پیاده روی ساده ام نمیکنه همش به فکر خودشه دیگه از اینکه دوسش داشته باشمو سعی کنم کاری کنم ک اون دوسم داشته باشه خسته شدم من فقط ۱۶سالمه
قبل ازدواجم خیلی دختره شاد خوش ذوقی بودم
ولی از وقتی ازدواج کردم دارم مثل یه گلی ک نه بهش اب میدن نه محبت پژمرده میشم
جدیدا یه حس تنفرم نسبت بهش پیدا کردم تو این سالیک ازدواج کردم من سه کیلو وزن کم کردم دیگه نمیخوام بیشتر از این دلمو بشکنه میخوام جدا بشم ولی نمدونم به خانوادم چی بگم ک به طلاق گرفتنم راضی بشن اخه خانوادم یه طورین ک میگن زندگیتو خراب نکن و اینا ولی اگه پای این زندگیو اون ادم بمونم قطعابه زودی یا میمیرم یا خود کشی میکنم دیگه تو دنیا هیچی نیس ک دلم باهاش خوش باشه ارامشم اصلاندارم
سپیده
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۲۴ - ۱۴۰۰/۰۵/۱۱
سلام من خانمی 35ساله هستم 11سال است که ازدواج کردم و دو فرزند دارم تو این مدت خونه پدر شوهرم و برادر شوهرم در یک ساختمان زندگی کردم ومداوم برادر شوهرم وجاریم و خانواده شوهرم تو زندگیم دخالت داشتن ولی دیگه خسته شدم نمی‌دونم چیکار کنم شوهرم هم به هیچ عنوان از این ساختمان جدا نمیشه
قاسم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۲۷ - ۱۴۰۰/۰۵/۲۵
این خانم وقتی میگه شوهرم آدم خوبیه مشخص که عیب از خودشه،عشق وعاشقی فقط در رمانها دیده میشه عقل ومنطق اگه داشته باشه معیارهای یک انسان خوبو شوهرش داره
بی کس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۴۲ - ۱۴۰۰/۰۶/۱۹
سلام.من سه ساله ازدواج کردم به صورت سنتی و یه دختر کوچولو دارم
به شوهرم علاقه ای نداشتم و فکر میکردم علاقه مند میشم
وقتی وارد زندگیش شدم فهمیدم اصلا اون ادمی ک تصورش رو میکردم نیست خیلی بداخلاقی میکرد جوری ک ۴روز بعد عروسی دست ب خودکشی زدم مدام باهام دعوا میکنه
تازگیا خیلی بهم تهمت میزنه تحقیرم میکنه مسائل خونوادگی رو ب همه میگه حتی ب دوستاش
حاضره با دروغ گندش کنه ولی امه چی ب نفع خودش بشه
یه کاره زشت دیگه هم انجام داده ک خجالت میکشم بگم واقعا
الان واقعا سرد شدم از زندگیم از خودم بدم میاد
هیچ ایده ای برای اینده خودم ندارم.تنها دردم الان دخترمه
نمیدونم چیکار کنم
ب طلاق هم راضی نمیشه
خونوادمم راضی نمیشن
دیگه واقعا دارم دیونه میشم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۴۷ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۰
با سلام بذارید من هم درد دلم را بگم بهتونمن 6سال قبل یک اقای غریبه امدم خواستگایم خانوادم گفتن خوبه باهاش ازدواج کردم بداز عقد فهمیدم معتاده بوده بد جوردزدهم بوده بالاخره ترک کرده بودمن بیخیال همه چی شدم چون شوهرمو واقعا دوست داشتم بداز یکسال نیم دخالت پدرمادر وبرادرش ولم کرد رفت گفت طلاقت میدم الان ک پنج سال میگذره همچنان طلاق نگرفتم وخداشاهد وگواه هست ک هنوز مهریه من ب اجرا نذاشتم حالا شما نظر بدید لطفا
زهرا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۱۷ - ۱۴۰۰/۰۷/۱۸
من ۲۷سالمه از ۱۵سالگی ازدواح کردم
هانیه
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۱۲ - ۱۴۰۰/۰۷/۲۲
سلام ۱۷سالم هست و ۸ماهه عقد کردم نامزدم پسرخالم هست و خیلیییی زیاد خونواده با آبرویی هستن‌.قبل از ازدواج پسرعموم رو دوست‌داشتم .وقتی میخاسم جواب بله بدم بازم پسرعموم توی ذهنم بود هرچقدر اقوام پدرم باهام حرف زدن ک منصرف شم ،نشدم‌‌. لج کردم با خودمو دلم‌.نامزدم خیلی خیلی خوبه از هر نظر که فکر کنین خیلی دوستم داره ولی قدش‌ اندازه خودمه من همیشه شوهر قدبلند میخواستم و همین آزارم میده. یکماه از عقدمون گزشت و من پسرعمومو دیدم ‌.دیگه کم کم تموم فکر و ذکرم شد پسر عموم . روز به روز عذاب اینک نامزدم دوس ندارم دیوونم مبکرد همش با پسر عموم مقایسه اش میکردم و میکنم.اینم بگم که وقتی عقد کردم کل اقوام پدرم رابطشونو‌ باما قطع کردن.با اقوام پدرم به شدت رابطه خوبی داشتیم و خیلی صمیمی بودیم .من بدون اونا نمیتونم تحمل کنم سخته. نامزدم دوس ندارم کنارش آرامش ندارم‌ ‌.وقتی نیست حالم خوبع میبینمش استرس میگیرم دلم نمیخاد دستش هم بهم بخوره.به خودشم گفتم ک نمیخامش‌ دیگه الانم رابطمون خیلی سرد شده به خونوادمون‌ هم گفتیم ولی بخاطر آبروشون ما باید باهم زندگی کنیم ‌.دلم میخاد جدا بشم .اونم انقد عذاب ندم .هرکاری کردم عاشقشم نشد نتونسم هرکاری کردم نزدیک بشم بهش نتونسم حتی از رابطه باهاش چندشم میشه.فقط بخاطر ابرو و خونوادها نباید جدابشیم .
هیچ
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۷/۲۵
سلام من سه ساله با یه اقایی دوستم خیلی پسر خوبیه و دوست دارمه و قصد ازدواج داریم اما نمیدونم چرا نمیتونم اونجور که باید بهش علاقه مند شم هرکاری میکنم نمیشه اونم گاهی وقتا میگه که چرا دوسش ندارم در صورتیکه باهم خوبیم و مشکل آنچنانی نداریم احساس میکنم من از زندگیش برم خوشبخت تره اینجوری شاید کسیکه واقعا عاشقش باشه تو زندگیش بیاد اخه من تا کی میتونم فیلم بازی کنم شاید بعد ازدواجم بدتر شدم خداشاهده من فقط خوشبختی اونو میخوام چون من طی این سالها کوچکترین خیانتی بهش نکردم و همیشه پایبندشم اما الان دیگه عذاب وجدان دارم چون اون لایق کسیکه عاشقشه نه من.. توروخدا بگین چیکار کنیم خیلی سردرگمم
نظرات بیشتر