تنوع عجیب افراد متقاضی این روزهای طلاقهای توافقی، حتی محلی برای تمرکز بر علل و رویکردهای چنین تقاضاهایی باقی نمی گذارد. بحرانی فراگیر و پیچیده که بیشتر به گردبادی ولع مند می ماند برای درنوردیدن سایر زندگی های در مسیرش..
یک دلیل عمده ابکی بودن ثبات اقتصادی خانواده است و خانمها زود طلاق میگیرند تا هم از قبال مهریه به نانی برسند و هم مرد نان آورتری پیدا کنند!
دلیل دیگر دخالت خانواده خانمها است پایانش میشه دوستی خاله خرسه...
نمیدونم هر چی که هست خودم چند ساله دارم به زور تحمل میکنم کجا میخواد صبرم تموم شه خدا میدونه نه اخلاق نه پول نه سلامتی هیچ کدوم و نداره در مورد اولی وسومی که بهم دروغ گفت فکر میکردم با بی پولی هم میشه ساخت اما..
این یه واقعیته که به دلیل مشکلات اقتصادی زندگی ها کم دوام شده و مردم عصبی. اما باز این بهتر از اینه که دست به قتل همدیگر بزنند که متاسفانه این روزها خیلی فراوان شده!
یکی از مشکلات اصلی زندگی ماها اینه که اصلن معلوم نیست ما با خودمون چند چندیم. از یه طرف مسلمونیم و معتقد به یه سری اصول و می خواهیم اسلامی زندگی کنیم، از طرفی آداب و رسوم سنتی ایرانی خودمونم باید داشته باشیم، از طرف دیگه دوست داریم به سبک مدرن و غربی هم زندگی کنیم. خب این سه تا توی خیلی از موارد تو زندگی با هم جمع نمی شن. زندگی میشه مثل آش شله قلمکار. بدبختانه به ما همه چیز یاد دادن به جز آموزش و طرز صحیح زندگی کردن که همین باعث میشه بعضی وقتا با کوچکترین اختلافات گلیم یه زندگی جمع بشه.به همین سادگی.
کاملا با نظر سارا خانم موافقم. معیارها آبکی شده...وقتی معیار یه پسر به جای نجابت، پاکی و خوش اخلاقی برای ازدواج شده زیبایی، پولدار بودن دختر و ... یا از طرف دیگر معیار دخترها به جای ایمان و اخلاق پسر شده قیافه، خونه، ماشین و پولداری پس... خب نتیجه همین می شود. به امید روزی که جوانان ما عاقلتر شوند...