یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
اب حیوان تیرهگون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
شب که هجران آمد و از پی فراق
ناز رفتی، نفسِ "لطف" گویان را چه شد
مرد همیشه در سایه ی جبر ایام، به خدا می سپارمت..
حسين احمدوند
|
|
۱۸:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۳
0
2
پاسخ
افسوس كه چشمه نوش ما خشك شد
ناشناس
|
|
۱۹:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۳
0
2
پاسخ
خدایش بیامرزد
سعید
|
|
۱۹:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۳
0
3
پاسخ
با بغض و نهایت ناراحتیم این پیام را نوشتم.
امیدوارم حداقل با مرگ این بزرگوار کمی رویه ی صدا و سیما عوض شود و اثار فاخر این بزرگ مرد را از شبکه های خودمان گوش دهیم نه از شبکه های به اصطلاح بیگانه.
خدا رحمتت کند استاد
سعید
|
|
۱۹:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۳
0
3
پاسخ
استاد محمدرضا لطفی از جان و دل می نواخت . . .
یادت جاودانه باد استاد
معين البكا از خميني شهر
|
|
۲۰:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۳
0
3
پاسخ
صدای چاوشان مردن آیو ، بگوش آوازهی جان کندن آیو . رفیقان میروند نوبت به نوبت ، وای آن ساعت که نوبت وامن آیو * خيلي جاي افسوس داره كه اساتيد موسيقيمون يكي يكي دارن از بينمون ميرن و افسوس بيشتر اينكه كسي نيس جاي اونا رو پر كنه . روحش شاد ، راهش مستدام و يادش گرامي باد
رضا
|
|
۲۲:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۳
0
4
پاسخ
چه غریبانه تو با یاد وطن مینالی استاد شجریان گفته بودند( در کتاب زندگینامه شان) ساز شهناز معلم من و با ساز لطفی به آسمان میروم
ناشناس
|
|
۲۳:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۳
0
2
پاسخ
Bemirid bemirid Darin eshgh bemirid Darin eshgh cho mordid hame ruh pazirid..........
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
اب حیوان تیرهگون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
شب که هجران آمد و از پی فراق
ناز رفتی، نفسِ "لطف" گویان را چه شد
مرد همیشه در سایه ی جبر ایام، به خدا می سپارمت..