اگر بیمارستان دولتی است و طبق گفته وزیر قراره که از این جیب به آن جیب شود پس چرا بیمارستانی که به آن تکلیف شده درمان را به عهده بگیرد و وزارت بهداشت هم مسئول واریز هزینه ها می باشد پس این همه سوء مدیریت چرا وجود دارد؟ واقعا جای تعجب و شگفت است که مسئولین ما برای رفع مشکل کار می کنند و یا برای ایجاد مشکل برای همدیگر
جمال
|
|
۱۴:۵۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۴
0
10
پاسخ
با سلام: یکی از مشکلات ما این هست که مسئولان و مجلسیان اینقدر وضع شان خوب است که از درد و رنج مردم خبر ندارند اگه بچه اونها تو مدرسه دولتی بود و ایضا هنگام بیماری به بیمارستان های دولتی مراجعه میکردند حالا میدانستند درد چیه
فاطمه
|
|
۱۵:۱۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۴
4
7
پاسخ
اگر هزینه درمان همین چند نفر را دولت نتواند تأمین کند وای به حال بقیه جمعیت ایران که منتظرند همه مشکلات به دست تیم فعلی دولت مرتفع شود. من خیلی امید داشتم ولی بعد ازشنیدن این خبر کاملا نا امید شدم
ناشناس
|
|
۱۶:۲۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۴
0
4
پاسخ
واقعا ساخت و تجهیز یک مدرسه روستایی بیشتر از چند ده میلیون تومان هزینه لازم داشت که الان بچه های مردم به این روز افتادن و از طرفی دولت نیر متحمل هزینه های سنگین برای درمان آنها شده است.
زرین دشتی
|
|
۱۶:۴۴ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۴
0
8
پاسخ
چه رنجی می کشند خانواده این عزیزان
ناشناس
|
|
۲۱:۱۲ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۴
0
7
پاسخ
کاش کس پیدا می شد مثل آقای مرتضوی تابه این خانواده ها کادو می داد مشکل این بنده خداها حل می شد
از اهالی ایران
|
|
۲۳:۴۵ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۴
0
2
پاسخ
متاسفانه آموزش و پرورش وضع مالیش از اول هم خوب نبوده در زمان دولت قبلی و بخصوص بعد از تحریم ها با افزایش قیمت ها و کاهش سرانه مدارس آموزش و پرورش دچار فلاکت شدیدی شده حتی قدرت تامین کاغذ رو ندارن و این باعث شد این بلا سر کودکان معصوم بیاد چون بودجه کافی برای خرید بخاری مناسب نبود اکثر مدارس روستایی که لوله کشی گاز و شوفاژ به دلیل کوچکی مدرسه و بیشتر کانکس بودنشان از بخاری غیر استاندارد استفاده کردند و میکنند حتی فاکتورهایی که مدیران مدارس دارن و برای مدرسه خرید کردند تسویه نشده اما بعضی ها میلیاردی و با گونی پول مملکت را می برند.
محمد مهدی صدیقی خویدک
|
|
۱۲:۱۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۶
0
4
پاسخ
با درود
سخنی کوتاه از یک معلم فیزیک
(ای کاش معلم نبودم تا مقصر نبودم)
فرزندان و دانش آموزان دلبند و عزیز شین آبادی ام
شایداگر من معلم نبودم
شما کودکان بی گناه اینچنین نالان و رنجور نمی شدید
شاید اگر من معلم نبودم
شما به شوق دیدار من به کلاس درس نمی آمدید
شاید اگر من معلم نبودم
شما به شوق مشق و درس به کلاس درس نمی آمدید
شاید اگرمن معلم نبودم
شما الان با شادی و شور و ترانه با عروسکهایتان مشق زندگی می کردید
شاید اگر من معلم نبودم
شما در دشت و کوه و جنگل بارقص پروانه ها شادی می کردید
پس من خودم را مقصر می دانم
از این پس
تا کلاس و تخته و گچ می بینم
درد و رنج شما و یاد و خاطره عروسک بازی تان مرا می سوزاند