با سلام
نمیشه فقط از روی گفتار قضاوت کرد،چون وقتی یه درگیری پیش میاد هر دو طرف بدون شک مقصرن.من موافق کتک زدن خانوم ها نیستم،اما گاهی پیش میاد،بیشتر هم برمیگرده به زبون درازی خانوم ها..اگر یه خانوم فقط موقع عصبانیت شوهرش سکوت اختیار کنه بدون شک اون مرد وقتی آروم شد معذرت خواهی خواهد کرد و کتکی هم در کار نخواهد رود.
سلام دوستان منم خیلی دلگیرم دوسال ازدواج کردم هر روز میزنتم زود عصبانی میشه به راه رفتنمم گیر میده به همه فحش میده هیچکی ندارم کمکم کنه به جز پدر مادر پیری دارم که بهشون نمیگم تازه خودم خیاطی میکنم خرج زندگیمون رو میدم خودش تن پرور هست سر کار هم نمیره معتاد هم نیست بچه هم نداریم میشه راهنمایی کنید چکار کنم
ای خدا پس شوهر منم درست نمیشه منم چند ماهه ازدواج کردم طبقه پایین خونه مادرشوهرم کاملا مستقل سه تا خواهر شوهر دارم شوهرم از بس بد دله حتی خواهر شوهرام دلسوزی میکنن دیروز بدون اجازه شوهرم رفتم طبقه بالا وقتی رسید موهای بلندمو گرفت کشون کشون منو برد خونه ده بار پرتم کرد رو تخت دوباره موهامو گرفت و بلندم کرد این شیوه کتک زدنشه جایی دیگه رو نمیزنه که کبود شه یعنی از خدا میخوام یه اتفاقی بیوفته مجبور شم موهامو کوتاه کنم خسته شدم از بس موهامو میکشه این چه بیماریه ؟فقط و فقط با کشیدن موهای بلندم آروم میشه مشکلی دیگه تو زندگی ندارم تنها مشکل من و بزرگترین مشکلم بی دلیل کشیدن موهام توسط شوهرم در صورتیکه اصلا با خواهراش این رفتار را نداشت دیوانه وار هم ابراز عشق میکنه
سلام من ۱۹سالمه چند ماهه ازدواج کردم دو س ماه شوهرم اول خودش خوب نشون داد اوایل عقد تا هی گذشت فوش و..کتک و..تا جایی که دهن منم وا کردمیگین زن چیزی نگه شوهر آروم شه اما زنم ی تحملی داره چقدر بی حرمتی تحمل کنه ی شوهرهایی هستن واقعا ارزش سکوت دارن اما وقتی مدام اذیتت کنه ...منم اول چیزی نمیگفتم اونقدر بهم بی حرمتی کرد که منم تحمل نکردم و گفتم کتک میزنه بعد انتظار داره من برم طرفش ازش متنفرم امیدوارم ی روز خوش نبینه درسته تو زندگی مشکلات هی نباید جا زد درسته مردا زود جوشن اما آدم تا ی حدی میتونه بی احترامی تحمل کنه شوهر من اصلا درکم نمیکنه من حال روحیم خوب نیست این عاجزانه بش گفتم اما درک ک نمیکنه هیچاذیتمم میکنه من نمیگم بی تقصیری اما حیوون میزنم ن زنی ک تو تمام بدی ها خوشی ها کنارت بود وقتی هزار تومنم نداشتی نون بخری با محبت پیشت موند بخدا من هرروز آرزو میکنم بمیرم بااون دچار ی مشکلی سه هرروز جلو چشم باشه اونقدر زجر بکشه تا روح من راضی شده از دستش افسرده شدم
ازشوهرم خیلی متنفرم خیلی چندسال اول ازدواجم حتی ازنامزدی شروع کردب کتک وفحش وتحقیرجلوی همه خانوادش تویه خانواده الکلی بزرگ شده اینوبعدهاکامل فهمیدم بچه اولموباهمدستی خانوادش انقدرکتکم زدندبچم توشکمم ناقص شده بوددکتراگفتن سقط بایدبشه ولی احساس مادریم نزاشت این کاروبابچه اولم بکنن بعدازبدنیااومدنش هم تادوسالگی تونست زنده بمونه بعدش مدام تشنج وبعدش فوت شدافسرده شدم خیلی همه نظرات شمادوستان رودرموردزندگی هاتون خوندم ولی بخدامن افتادم دست یه ابلیس یه شیطان واقعی بایه زن هم سن مادرش بهم خیانت کردتافهمیدک من فهمیدم بیشترعذابم میده کتکم میزنه خستم هی میگم خودموخلاص کنم ازاین زندگی هیچ قانونی هم جوابگوی چنین مردهای بی شرم وبی حیایی نیس نظرم اینه به بعضی ازخونه هاقانون مخفی دوربین مخفی بزارن یانصب کنن تابلکه خیلی اززن هانجات پیداکنن گناه مازن هاچیه ک خدازن خلقمون کرده ک موردشکنجه وآزارواذیت وفحش وکتک قراربگیریم چراکسی ب دادماهانمیرسه مگه جزمحبت واقعی یه ذره درک چی ازشون میخوایم آیااین خواسته ی زیادی هس ازشون من یکی جزصداقت ومحبت هیچی ازاون نامردنخواستم اخه پس چ مرگشه چرااذیتم میکنه ؟؟؟؟؟؟۰۰؟
منم دیگه از رفتارای ضد ونقیض همسرم خسته شدم
یه روز در حد مرگ کتکم میزنه بعد که دلش خنک شد به زورمیاد بغلم و اظهار پشیمانی میکنه ...جالبه انقدر خودش رو گرفته نشون میده که فکر میکنم من کتکش زدم و باید ازش معذرت خواهی کنم
و همیشه حرفش اینه:فقط بزار بغلت کنم،تو رو خدا آرومم کن و از این حرفا که دست خودم نبود و عصبی شدم و فلان ...
از دوران نامزدی متوجه رفتار خشنش شدم ولی فکر نمیکردم بعد از ازدواج انقدر پیش روی کنه و کتکم بزنه
الان میگم که ای کاش همون موقع این رابطهی مسموم رو تمامش میکردم ...
درضمن بنده شانزده سال بیشتر سن ندارم واین ازدواج به اجبار مادرم صورت گرفت
پدرم از اول هم راضی نبود ولی مادرم انقدر حرف زد تا اونم راضی کرد
اینم بگم که میترسم حرفی از کتک خوردن هام ب خانواده بگم
که بین پدر و مادرم هم خراب بشه
چون پدرم به شدت ب من وابسه هست و مطمئنم که هر تصمیمی بگیرم ازم حمایت میکنه واگر بویی از این قضیه ببره کار شوهر و مادرم تمامه...
نمیدونم بمونم :/شوهرم ممکنه رفتارش درست بشه؟؟؟یا هرچه زودتر تا پای یک بچه به میان نیامده وبیشتر توی این مرداب فرو نرفتم این دندون لقو بکنم و بندازم دور...
خواهش میکنم یک راه حل بدید