من خيلي مودبانه با شوهرم حرف مي زنم اما بازم كتكم مي زنه، تازه بم خيانت هم كَرده، زشت هم نيستم الان بياين بگين لابد تو زشتي.... خانم دندانپزشكم و به بدترين شكل كتك مي خورم. اما به خاطر بيماري پدرم نمي خوام چيزي بدونه و زجر بكشه تحمل مي كنم و هيچي نمي گم
سلام من 23 سالمه دانشجوی رشته ی پزشکی ام شوهرم هم همین طور1ساله که ازدواج کردییم خیلی دوستش دارم اونم دوسم داره ولی خیلی بد دله به خاطره همین منو کتک میزنه یه بار یکی از پسرای دانشگاه تو گروه سوال پرسید و من هم جوابشو دادام شوهرم اون شب اولین کتک رو زد که چرا جوابشو دادی یا وقتی هم میرم مغازه فروشنده به من میگه بفرمایید باز غیرتی میشه و منو میزنه اخه تقصیر من چیه وقتی هم میگم چرا میزنی مگه به من اعتماد نداری میگه دست خودم نیست و هر بارهم کلی معذرت خواهی میکنه من موندم تو آینده چه طور میخواد با شغل من کنار بیاد اون وقت وقتی یک بیمار مرد اومد که دیگر میخواهد چی کار کنه اما وقتی تو خونه خودمونیم یا پیش جمع هستیم از گل نازک تر نميگه من عاشق زندگیم لطفا راهکار پیشنهاد کنید
من یه دختر ۱۵ساله هستم که به علت نداشتن پدر و مادر با پسر عموم مجبور به ازدواج شدم اون سر هر مسئله کوچکی منو میزنه تا الان ۵بار دستم شکسته۴بار پام و ۲بار هم دنده هام شکسته یک باز بعد از کلی کتک خوردن ازش ضربه مغزی شدم و به مدت۲سال به کما رفتم ولی باز هم درس عبرت نگرفت که نگرفت من الان یه پسر۲ساله دارم کاری با پسرم نداری خیلی هم دوسش داره ولی منو هر روز میزنه و همیشه تمام بدن من کبوده
اون فکر میکنه چون من ۱۴روز توی خونه تنهام کسی دیگه ای هم به خانه ما می اید و وقتی از راه میرسد از تمامی همسایه ها میپرسد کسی به خانه ما نرفت او تمام مال و دارایی و کارخانه پدرم را فروخته و برای خودش برده و من را مجبور کرد که دوباره بار دار شوم و من الان حدود ۴ماهه که بار دار هستم و هیچ سر پناهی ندارم
سلام من و شوهرم عاشق هم بودیم باکلی سختی بهم رسیدیم بعد از عقد چشمتون روز بد نبینه هروز منو کتک زد تو نامزدی با کمربند و سیم و شلنگ منو زد خیلی اذیتم کرد خیلی سر هرچیزی ک فکرشو کنید کتک خوردم ب خانوادم توهین میکنه همش میگ منتفرم ازشون منو میزنه بعد ی ببخشیدم نمیگه هیچ راهی برای طلاق ندارم چون خودم انتخابش کردم خیلی خستم من فقط ۱۸سالمه هروز بدکبوده بخدا افسردگی شدید گرفتم