مشکل بالا رفتن ازدواج تامین نشدن ارامش روانی قبل و بعد از ازدواجه ادم دوست داره که در زندگیش حداقل استرس و ناخوشی رو تحمل کنه که با این وضعیت اقتصادی دیگه نه ارامش می مونه نه اعصاب یک مشکل دیگه هم کم کم داره به این مشکلات اضافه می شه و اونم منفی فکر کردن همه ادما نسبت به همه که در نظرات بالا هم بسیار دیده می شه اعتماد که بین ادما از بین رفت دیگه از جامعه هر کاری بگی برمیاد
خلاصه بگم. 29 ساله، شاغل بانکی، تخصصم تو ایران کمه، ارشد مارکتینگم که به تخصصم ربط نداره، It رو جزو 100 تای اول ایرانم بدون شک(دسته کم). نه زن گرفتم و نه میگیرم. چون :
حداقل 2 تا حرف حساب :
1 - هرگز قبول نکردم و نمیکنم که همه مسئولیت زندگی با مرده. چطور کارو زجر و مسئولیت و همه چیزایی که لازمه و باید به یکی جواب داده بشه واسه مرده ، از اونور سلیقه و خرید و زیبایی و .. چیزایی که نباشه آدم نمیمیره واسه خانم ها س. اسمش رو هم میذاریم تعامل و زندگی مشترک !!؟؟؟ وقتی زندگی مشترک میشه که وقتی نون سر سفره نبود نصف ناراحتی واسه مرد باشه نصفش مال زن، تعمیمش بدین به چیزای دیگه.
2- من نه دیدم و نه شنیدم که خانمی بعد از ازدواج اخلاقش عوض نشه و سر چشم و هم چشمی و حرص و جاه طلبی و... به مردا فشار نیارن که وضع زندگی خوب نیس. شکم و سفر و هدیه تولد و سالروز ازدواج و مسکن و ماشین و .. که بود تازه وظیفتو انجام دادی، حالا باید واستی ببینی حضرت اشرف چی حکم میکنن در مورد پدرو مادرو خانواده شما، نگین نیس که دروغه عزیزانم.
نتیجه: یاد نگرفیم که مسئولیت واسه هم زن و مرده ، حرف زدن یاد نگرفتیم. تعامل و کوتاه اومدن یاد نگرفتیم. درامد 1.5 م جواب نمیده، اما بااین وجود بگردین شاید کسی رو پیدا کردین که بخواد زندگی کنه. خدایا تو کمک کن.
پاسخ ها
ناشناس
||
۰۱:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۴
حرفت بدجور به دلم نشست
منم تقریبا تو اردر شما هستم تو یه رشته ی دیگه. باور کن دخترایی به من گفتن نه که خودم از منطق پشت اون شاخ درآوردم. البته چند تاشون پشیمون شدن ولی چششون دراد. آدم کلا از دخترای پرتوقع و بی منطق ایرانی میترسه.
هم تابناک هم مسئولین میدونند دود از کجا بلند میشه . خیالتان تخت تخت باشد که مسئولین نه تنها مشکلات را به روی خودشان نمی آورند بلکه خود را به کوچه علی چپ می رسونن. تابی نگارش این نوع مطالب دردی رو دوا نمیکنه بلکه به فکر گره گشایی باشید
من لیسانس دارم و خدمتم رفتم .
بابای من زمانی که لیسانسشو گرفت و خدمتشم رفت استخدام آموزش و پرورش شد و ازدواج کرد.
حالا تو این زمونه من کمه کمش باید فوق لیسانس بگیرم ، چند سال هم کار کنم ، تا شاید بتونم ازدواج کنم .
لیسانس91 = دیپلم 60
دلایلی که من دیر ازدواج می کنم : (یعنی مجبورم دیر ازدواج کنم):
گرانی بیش از حد
عدم حمایت مناسب خانواده
پارتی بازی
توقع بالای دخترها و خانواده هاشون
برابری امتیاز دخترها و پسرها در ورود به دانشگاه ها و موقعیت های شغلی (ما پسرا خدمت سربازی داریم و همچنین اقتصاد خانواده ای که تشکیل می دیم به عهده ماست ولی دخترها نه)
و از همه اینها مهتر : دیگاه تجاری دخترها به ازدواج (هر کی پولش بیشتر باشه من عاشق همونم{خصوصا کیف پولش} !!!)
آخر سر هم باید طلاقشون بدی و مهریه شونو بفرستی به حسابشون که از آزادیشون لذت ببرن بدون اینکه کسی بخواد بگه این کارو بکن اون کارو نکن!!!
(از هر 10 تا دختر یکی شاید اینطوری نباشه)
نتیجه گیری : ازدواج نکن داداش من _ چرا سری که درد نمی کنه دستمال می بندی ؟!!! بزار بشیم معضل جامعه.