فقر ، و نبود امكانات رفاهي در زندگي حال حاضر مردم ؛ باعث آينده نگري مردم از وضع نابسامان نسل آينده و اينكه قطعا" نسل آينده شان با مشكلات عديده اي روبرو خواهند شد ؛ كه همين امر باعث جلوگيري از افزايش جمعيت ميشود .
من گمان نمي كنم سياستهاي كنترل مواليد باعث كاهش رشد جمعيت شده باشد .يقيناً بسياري از مردم توان تامين مخارج فرزندان خودراندارند ، هزينه هايي كه روز بروز اوج ميگيرد. حال كه قرار است كنترل جمعيت نباشد چند سال ديگر صبر كنيد خواهيد ديد اگر تغييري در معيشت مردم وكيفيت زندگي آنان ايجاد نشود، آش همين آش است و كاسه همين كاسه .
یک فردی که به هر خانواده ای اضافه بشه تربیت و هزینه میخواد با وضعیت اقتصادی فعلی علاو ه بر اینکه زن و مرد دوشادوش هم باید کار کنند فرصتی برای تربیت فرزند باقی نمیمونه نه فرصت و نه حوصله،تازه خانه ها کوچیک تر شده جا نداریم بعد هم مگه مابرای پدر مادرهامون چی کار کردیم که حالا بچه بخواد برای ما بکنه.پس شد: نبود هزینه کافی،نبود وقت کافی،نبود فضای کافی،بی معرفتی آدمهای نسل جدید
كاهش رشد جمعيت بدليل بالا رفتن فرهنگ مردم بخصوص زنان مي باشد؛داشتن جمعيت كمتر با مردم سالمتر و ثروتمندتر بسيار بهتر از داشتن ميليونها گدا و بيمار است؛ميتوان كشورهايي نظير نروژ يا سوويس را با پاكستان و بنگلادش مقايسه كرد تا عاقبت اين دوراه رافهميد
بچه دار شدن تنها یک رخداد بیولوژیکی نیست. جوانان و خانواده ها بیشتر بچه دار شوند تا در کدام محیط هنری و فرهنگی بچه خود را بزرگ کنند؟ صدا و سیما که همین بوده و هست. چه جذابیتی دارد. بسیاری از مسائل فرهنگی به شیوه خواصی دیکته میشود. آیا باید بچه ای را که در محیط اجتماعی، فرهنگی و هنری و اقتصادی و سیاسی امروز ایران بدنیا می آید بچه ای با استعداد بیشتر برای خوشبختی دانست یا نه؟ بچه دار شدن یا به شکل صرفا بیولوژیک و بی کنترل آن است که در بسیار از جوامع فقیر می بینیم و یا با هدف ساختن یک انسان خوشبخت و برخوردار از شکوفایی فرهنگی و هنری است که در شرایط امروز کشور دست کم با تردید همراه است.
1-اقتصاد ناسالم(هيچ دور نماي خوبي از آينده اقتصادي در اين سي و اندي وجود نداشته به طوري كه هميشه منتظر اين هسيتم تا ببينيم مثلا فردا چه مي شود تا بعد تصميم بگيريم)
2-عدم وجود شغل مناسب و با اطمينان
3-تورم پيش بيني نشده جهشي كه اكثر مواقع برنامه ريزيهاي موردي را هم بهم ميزند .
4-مشكل مسكن .
اهم مواردي بودند كه در رشد منفي جمعيت كشور تاثير داشته اند . لازم به ذكر است با قوانين دستوري و بگير و ببندها و حتي احياناً گماردن مامور بر سر هر خانواده هم نخواهد توانست رشد جمعيت را بدون اصلاح موارد ذكر شده مثبت نمايد .
خوب اول ببنیم نهایت کارکرد قانون تنظیم خانواده در ایران چه بود است. شاید بتوان 2 عملکرد اصلی را برای آن متصور شد: 1- حذف امکاناتی مثل کوپن ، حق فرزند و ... برای فرزند چهارم به بالا 2- در دسترس قراردادن خدمات تنظیم خانواده . حال دقت کنید با حذف موارد ذکر شده و حتی افزدون بسته های تشویقی واقعی به آن آیا می توان مردم را مجاب به افزایش فرزندآوری نمود .
شاید در اوایل مردم تحت تأثیر تبلیغات و برنامه های تحدید جمعیت اقدام به کنترل آن کردند ولی اکنون آنچه مردم را در داشتن بچه مردد می کند مشکلات اقتصادی و ترس از عدم تأمین آینده فرزند است بنابراین این طرح با قانون و بخشنامه ره به جایی نخواهد برد