به نظر من همه صفت ها و تحلیل هایی که شده کم و بیش درست است و این ناشی از عدم وجود امنیت می باشد.طبق سلسله مراتب مازلو ، لازمه که انسانها از دو مرحله اصلی یعنی نیاز های اولیه و امنیت عبور کنند تا به کرامت انسانی برسند(نه لزوما همه ولی برای عموم همینطوره).با توجه به موقعیت استراتژیک ایران در منطقه و جهان ،تهدیدات داخلی و خارجی پی در پی که مدت های مدیدی همواره بر سر ایرانیان سایه افکنده خود سبب منفعل بودن جامعه ایرانی(رفتارهای ی مانند درویی و غیره از این پدیده ناشی می شود) در بیان و ارضاء خواست هایشان بوده. از طرفی فرهنگ عمومی ما که بر خواسته از این وضعیت می باشد متمایل به خشونت (منظور خشونت روانی ) می باشد و خروجی این خشونت روانی می تواند یاس ،نا امیدی (انتقاد دائمی به شکل غر زدن)،حرص ،طمع ، تحقیر ،خشونت فیزیکی ، دروغ ف دورویی ،فساد و غیره باشد.بیشتر جامعه ایران در طول شبانه روز مشغول مقابله با تهدید های مختلف ناشی از پدیده های اجتمایی خود هستند که هیچگاه مجال دریافت یک زندگی انسانی سالم و خالی از محدودیت های ذهنی را نمی یابند.به نظر من دلیل اینکه ما ایرانی ها در فضای خشونت هستیم عدم تعادل می باشد. ما صرفا از نیم کره جپ بهره جویی می کنم. نیم کره راست مغز ما که مرکز احساسات زیبا و هیجان است بلا استفاده بوده و به همین دلیل اکثرا از زندگی دلزده و خسته و فاقد نوآوری و هیجان هستیم. چون تعادلمان به هم خورده .لازمه که ما از پردازش دائمی نیم کره چپ(نیازهای اولیه و امنیت) که سبب آن عدم امنیت درونی و شرایطی که از آن سخن رفت باشیم و کمی هم به دنیای غیر عقلانی(غیر پردازشی) و عشق رجوع کنیم.در این بین این مقدار هجمه های (سایت خبری و شبکه های تلویزیونی مثل BBCکه با رویکردی کاملا آگاهانه)خبری و شرایط موجود هم به فضای نا امنی دامن می زند که به نظر من هر جامعه تا یک حدی از فشار را می تواند تحمل کند و دیر یا زود در اثر فشار ها دچار ضعف ،طغیان و یا اضمحلال خواهد شد.این مطالبی که اینجا عنوان شد خلاصه تحقیقات جامعه شناسی و رفتار شناسی اینجانب در سالهای اخیر بر روی جامعه ایران می باشد.
می تونم بگم مردمی شدیم یخ زده در گذشته و بدون هویت جاری. بی هویتی خود عامل و ریشه همه بیچارگیها و بزه هاست. سرقت، دروغ، بی تفاوتی، بی احترامی، غریبه پرستی، حرص، بی قانونی،... ره آورد این بی هویتی کنونی ماست. هرچه به غیر این بگوییم شعار است. ارزشها را از دست داده ایم.
عوام ایران را میتوان به چند دسته تقسیم کرد که هر دسته رفتارهای متناقض دارند ولی آنچه مشترک است عدم تفکر در رابطه با آنچه انجام میدهند و آنچه دوست دارند است (عمدتا دنباله رو چشم و گوش بسته هستیم)
شرایط ما را ظاهر ساز، متملق، قانون گریز و دروغ گو بار آورده است
ویژگی های خوب:
در شرایط سخت دستگیری میکنیم. خوانواده ها هنوز بنیان خوبی دارد
نظرات را خواندید،دیدید که ..... .مهمترین دلیل این مشکلات اینه که ما ایرانی ها همه از هم توقع رعایت همه چیز را داریم اما از خودمان نه - اگه هرکی از خودش شروع کنه مملکت اصلاح میشه.
در ایران بی قانونی را زرنگیه!!!!وقتی چند نفر بی قانونی یا .... میکنند همه به خودشان اجازه بی قانونی یا... میدهند.
ما ايراني ها ديگر اصالت قبل را نداريم و به جایاينكه مردم ديگر كشور ها از ما ياد بگيرند و تقليد كنند ما از ان ها تقليد میكنيم. ديگر اعتماد به نفس خود را از دست داده ايم و تبديل به انسان های ضعيفی شده ايم. جامعه به گونه ای شده كه كسي كه در بالا نشسته دستش را كرده در جيبي پاييني تا ميرسد به قشر فقير جامعه كه ديگر جيبي نيست كه دستشان را درون ان بكنند. از يه مسئول گرفته تا يه بقال كه همه كاری می كند كه سود بيشتری به دست بياورد.
ما ابرانیها اکثرا مردمانی احساسی(احساسمان بر منطقمان می چربد و نمیگذارد واقعیات را ببینیم و درست رفتار کنیم تا به نفعمان باشد ) -مطلق نگر(یا سیاه یا سفید) - خونگرم (غریبه ها را دوست داریم) و تا حدودی کوتاه بین (دنبال منفعت آنی و فردی هستیم تا سود جمعی یا میخواهیم قانون رو یه هر طریقی دور بزنیم )هستیم.
تحقیر شده ،عقده ای،متظاهر؛ منفعت طلب ، چاپلوس ،در آرزوی آمدن یک قهرمان ، دنبال مال مفت ، پوپولیست البته این کلمات در رابطه با عده ای کاربرد دارد .
عده ای دیگر : ساده دل ، مهربان ، مهمان نواز ،با غیرت ، مسلمان ، مخلص ، فداکار