دوستم داره میره خارج از کشور
اینجا دو تا مغازه موبایل فروشی داره...
دیروز بهم گفت من با این کسب و کارم امیدی به آیندم ندارم بدبخت بیچاره من موندم تو دلتو به چی خوش کردی که هیچی نداری و هیچی نیستی؟
میدونین از کجا آتیش میگیرم؟
دوستم دیپلم داره و من دو تا لیسانس تو رشته های مهندسی مکانیک و حقوق ...
بابام همیشه میگفت درس بخون یه چیزی بشی...
آیا نظر دادن ما هیچ اهمیتی برای شما و مسئولین داره.
من یه جوون 22 ساله هستم که مجبورم روزا و شبا کار کنم و درس هم بخونم.
با این وجود اندازه ی یه کارگر معمولی هم حقوق نمی گیرم.
منظور شما از لذت اینه؟!
آینده ی من رو هواست، نه درسم درسته نه کارم.
از استرس همه ی موهام ریخته...
هر روز هم به من سر کارم توهین میشه، تو این مملکت شخصیت کارگر معنایی نداره.
چند برابر حقوقم کار می کنم ولی کیه که به دادم برسه؟!
تا معیار خوش بودن و لذت چی باشه، فعلا که اکثر جوونا افسرده هستن مشکل کار مشکل ازدواج مشکل گرونی و بالارفتن تورم، اصلا آدم دلش به چی خوش باشه، تازه ازدواج کنی هزارتامشکل دیگه داری کار داشته باشی از حقوق کم از جو محل کار همش باید بنالی، هیچ چیز سر جای خودش نیست
ما جوونایی هستیم که در اوج جوانی احساس پیری میکنیم
اقعا این یعنی زندگی
البته خدارو به خاطر همین چیزایی که بهم داده و صد البته سلامتی شکر میکنم وای به حال اونایی که به جز دردای دیگه درد بیماری و مریض داری و دوا درمون هم دارن
ای بابا
اینجا دو تا مغازه موبایل فروشی داره...
دیروز بهم گفت من با این کسب و کارم امیدی به آیندم ندارم بدبخت بیچاره من موندم تو دلتو به چی خوش کردی که هیچی نداری و هیچی نیستی؟
میدونین از کجا آتیش میگیرم؟
دوستم دیپلم داره و من دو تا لیسانس تو رشته های مهندسی مکانیک و حقوق ...
بابام همیشه میگفت درس بخون یه چیزی بشی...