ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
یه روز خوب میاد...
متولد59
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
خدارو شکر میکنم که بچه ای ندارم که وقتی لازم شد بشینه پای خاطرات من مجبورشم براش دروغ ببافم. آخه کدوم جوونی؟؟؟ اینقد خلاف جهت آب شنا کردم که کم آوردم واقعا کم آوردم.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
ای بابا غوه نشده می خواهید مویز بشید زود امدین می خواهین زود هم کارتان انجام بشه ما چی بگیم وقتی بچه بودیم حق نداشتیم روی حرف بزرگر صحبت کنیم نوجوان بودیم گیر سه پیچ بهمان میدادند جوان شدیم جنگ شد و نبود کار و امکانات میانسال شدیم دیگه ول معطلیم نمی دونیم با این همه درد و مرض چه کنیم اصلا ما نفهمیدیم برای چی امدیم و برای چی باید بریم
سید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
منه 26 ساله مهندس کامپیوتر، وقتی که کارم داشت به اوج میرسید، شرکت رو تعطیل کردم و رفتم سربازی... هنوزم سربازم!
هرجا هم میرم خاستگاری، میگن ســربازه؟؟؟
اینه جوونی ما
جوان
|
United States
|
۰۱:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
سلام تابناک
چرا یک نظر سنجی نمیذاری از جوونا؟؟ مثل نظرسنجیای دیگه ای که قبلا میذاشتی.
کیهان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
با سلام:
من 21 سالمه همزمان 3 جا کار می کنم زمان شروع ترم هم 1 جا مشغولم، فقط بگم زندگی ما مثل مستندای رازبقاست هر چقدر هم زرنگ باشی، فقط تونستی موقطا زنده بمونی، حالا دیگه تو این وضعیت کی به تفریح فکر می کنه
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
یه بنده خدایی میگفت که 30 سال پیش انقلاب کردبم بعدش هم جنگیدیم که بچه هامون تویه رفاه زندگی کنن ولی خودمون داریم اذیتشون میکنیم . میگفت بچه هایی که خودمون تربیت کردیم رو به باد انتقاد میگیریم .
شما قضاوت کنین جونا مقصرن با نسل قبلی ؟
قربون همه جونای ایرانی که نمونه ندارن . دوستتون دارم
ولی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
مرداد ماه 24 سالگیم پر میشه! شاید باورتون نشه تو این 24 سال زندگی هیچ خوشی تو زندگیم نداشتم
امیر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
سلام. موضوع جالبی رو مطرح کردید. من هم میخوام درد دل کنم باهاتون. من الان 23 سالمه و دانشجوی یکی از بهترین دانشگاه های دولتی کشور در رشته مهندسی برق هستم. قبل از اومدن به دانشگاه همه از برای ما از دانشگاه یه آرمان شهر ساختن. کلی از پیشرفت هایی که بعد ها خواهیم کرد واسه خودم رویا ساختم. تو دانشگاه، خوب چند سال اول اوضاع خوب پیش میرفت. به سال های آخر که رسیدیم کم کم با حس خجالت بیشتری به بابام برا پول ماهیانه زنگ میزدم، حتی گاهی اوقات اصلا روم نمیشد که به بابام بگم، به مامانم میگفتم، تازه من دانشگاه دولتی هستم. اصلا نمیتونم تصور کنم که بتونم تو دانشگاه آزاد ادامه تحصیل بدم. با اینکه تو کنکور کارشناسی دانشگاه آزاد هم شرکت کرده بودم و رتبم زیر 15 شده بود. ولی اون موقع این چیزا رو خوب نمیدونستم... بگذریم، به سال آخر که رسیدم یادمه یه تابستون با خودم کلانجار رفتم که چرا من باید اجازه بدم بچه ی من هم به همچین زندگی برسه، تازه من جزو نخبه های این مملکت به حساب میام اوضام اینجوریه! خلاصه تصمیم به رفتن گرفتم... امسال درست تو زمانی که من و امثال من به یک اوضاع اقتصادی پایدار نیاز داشتن دلار 2 برابر شد، من امسال به اندازه ی 100 سال پیر شدم! کی گفته پیر شدن با مرور زمان اتفاق میافته؟ من چقد تو این اوضاع داغون بابام رو تحت فشار قرار بدم ؟! انقد به خودم فشار آوردم که به سلامتی تا الان ناراحتی اعصاب هم دارم. با همه ی این مشکلات خدا رو شکر تونستم از یه دانشگاه رده بالا تو آمریکا بورسیه بگیرم. جایی که شاید اصلا بهش فکر هم نمیکردم اگه اینجا زندگی خوبی داشتم. آخه من تو آمریکا کسی رو ندارم. اونقدرم پول ندارم که هر وقت بیکار شدم پاشم بیام ایران. من برای چی باید بمونم و بپوسم آخه؟؟؟
امیر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
سلام. موضوع جالبی رو مطرح کردید. من هم میخوام درد دل کنم باهاتون. من الان 23 سالمه و دانشجوی یکی از بهترین دانشگاه های دولتی کشور در رشته مهندسی برق هستم. قبل از اومدن به دانشگاه همه از برای ما از دانشگاه یه آرمان شهر ساختن. کلی از پیشرفت هایی که بعد ها خواهیم کرد واسه خودم رویا ساختم. تو دانشگاه، خوب چند سال اول اوضاع خوب پیش میرفت. به سال های آخر که رسیدیم کم کم با حس خجالت بیشتری به بابام برا پول ماهیانه زنگ میزدم، حتی گاهی اوقات اصلا روم نمیشد که به بابام بگم، به مامانم میگفتم، تازه من دانشگاه دولتی هستم. اصلا نمیتونم تصور کنم که بتونم تو دانشگاه آزاد ادامه تحصیل بدم. با اینکه تو کنکور کارشناسی دانشگاه آزاد هم شرکت کرده بودم و رتبم زیر 15 شده بود. ولی اون موقع این چیزا رو خوب نمیدونستم... بگذریم، به سال آخر که رسیدم یادمه یه تابستون با خودم کلانجار رفتم که چرا من باید اجازه بدم بچه ی من هم به همچین زندگی برسه، تازه من جزو نخبه های این مملکت به حساب میام اوضام اینجوریه! خلاصه تصمیم به رفتن گرفتم... امسال درست تو زمانی که من و امثال من به یک اوضاع اقتصادی پایدار نیاز داشتن دلار 2 برابر شد، من امسال به اندازه ی 100 سال پیر شدم! کی گفته پیر شدن با مرور زمان اتفاق میافته؟ من چقد تو این اوضاع داغون بابام رو تحت فشار قرار بدم ؟! انقد به خودم فشار آوردم که به سلامتی تا الان ناراحتی اعصاب هم دارم. با همه ی این مشکلات خدا رو شکر تونستم از یه دانشگاه رده بالا تو آمریکا بورسیه بگیرم. جایی که شاید اصلا بهش فکر هم نمیکردم اگه اینجا زندگی خوبی داشتم. آخه من تو آمریکا کسی رو ندارم. اونقدرم پول ندارم که هر وقت بیکار شدم پاشم بیام ایران. تازه دولتی که انصافا تو این چند ساله هیچ حمایتی از من نوعی نکرد و تازه کلی چوب هم لا چرخ ما گذاشت به ما انگ زده که دارین به مملکتتون خیانت میکنید که میرید. من برای چی باید بمونم و بپوسم آخه؟؟؟ یکی جواب منو بده. حالا من هیچی، چرا بذارم زندگی بچه هام مث خودم تباه شه؟؟؟
نظرات بیشتر