سلام- منم پس چند روز پس از زایمان انگار دلم کشیده شد و فقط به اطرافیانم گفتم رفتم خودم را در واگنی با جمعیت و همهمه زیاد مشاهده می کردم که با سرعت مثل باد می رفت و با آن همه سروصدا فقط متوجه خودم بودم و به کسب نگاه نمی کردم نرسیده به یک تونل صدای مادرم را شنیدم که گفت یا اباالفضل (ویک نذر کرد) با همان سرعت انگار کسی مرا برداشت و در جسمم گذاشت بطوریکه بدنم درد گرفت و پس نفسی عمیق کشیدم و گفتم راحت شدم مادرم را دیدم که بالا =ی سرم گریه می کرد و خدا را شکر می کرد و می گفت آنقدر سرت سنگین شده بود ....

تا زمانی که انسان نمیره روح جدا نمیشه حالا چطور در انجام عمل پزشکان شما بدن خود را دیدید دوستان باور نکنید

ادمای بی ایمان وبی اعتقاد میگن دروغ میگه،وای برشما که انقدرازخدا دورشده ایید

به روز مرگ چون تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

سلام واسه من هم یک بار اتفاق افتاده اما نه در حالت مرگه کامل در لحظا ت مرگ من هرچه دیدم در بیداری دیدم اگه مایل بودین تحلیل کنیم دیده ها و دریافته هامون رو لطفان خبر بدین مطمعن باشین حرفای زیادی واسه گفتن دارم نه در عالم مرگ در عالم بیداری

واقعا واسه کسایی که میگن این ماجرا دروغه

بد نبود

مهم قبول این واقعیت که باید وقتی زمان مرگمان فرا رسید .

خیلی جالب وسرگرمیه قشنگ بود

خیلی جالب وسرگرمیه قشنگ بود