آیا کسی تا به حال خواب یک مرد با چادر یا شنل سیاه در کوهستان همینطور که داری برا خودت میری بالا و کیف میکنه یک دفعه میبینیش و بعد به سمتش با حالت دو و حمله میری و یک هو یک صدای جیغ و ناله میاد من این خواب رو تا حلا دو بار هر دوبار در کوهستان وسط کیف و بازی چه با بالا رفتن چه دوچرخه دیدم این مرد هم که تو تصویره با حالتی مهربون و محترم در خونمون رو زد و گفت بیایید دم در با صدایی کاملا رسا و خوب بعد که در رو باز کردم همین فرد رو دیدم با کلاه و دستکش و دوچرخه و اور کت سبز خوش رنگی پشت در بود تا در رو باز کردم گفت سلام برشما ولی نه با صدای رسا و خوب با صدایی خوب ولی با کمی لکنت و نیم زبونی گفت که امسال سال ۱۴۰۰ هست گفتم بله گفت که سال ۱۳۹۰ شما در پایانه مسافربری( اخر شهرمون رو گفت )شب نیمه شعبان شربت و چندتا چیز دیگه و کارایی که کرده بودم رو گفت گفت این کار هارو کردی و شربت خوردی همین طوری گیج شده بودم و کف کرده بودم گفت نه در صورتی که دقیقا درست کفته بود هم مکان هم جزییات بعد گفت ممنون از شما و خدا حافظ شما و سوار چرخش شد ورفت من بی اختیار دستم رو گزاشتم روی قلبم و تعظیم کردم خونه ما شمالی ومن دقیقا به سمت قبله وایساده بودم و بعد که رفت تازه با خودم گفتم چرا من اصلا نپرسیدم که کیه و با اینکه اشنا نبود چرا آشنا به نظر میرسید و من بی اختیار جواب سوال و حرفاشو میدادم بدون اینکه بپرسم برای چی داره میپرسه بعد که رفت دیدم ساعت و روزی که اومده با روز و ساعت نیمه شعبان تو اون سال یکی بود و منم ۱۲ سالم بود نمیدونم از کجا میدونست من چیکار کردم چی خوردم و کجا بودم و اینکه چرا تعظیم کردم اونا با حالت دست راست روی قلبم بعد که اومد تو به این نکات توجه کردم و فقط گریه میکردم هنوزم شکه هستم و فکر میکنم کی بود و چرا

منم دیدم تو هواب بهم گفت تو زندگی خیلی خوبی داری باید ازش استفاده کنی اگه پول لازم داشتی بهت میدم الانم‌ هروقت به اون جمله فکر می کنم پول گیرم میاد و این خیلی برام‌ جالبه

من این مرد رو تو خواب ندیدم ولی خوابهای وحشتناک زیادی میبینم که میفهمم خوابه وقتی می‌خوام بیدار شم نمیتونم اگرم بیدار شم یه جوره که فکر میکنم بیدار شدم و لی در واقع هنوز خوابیدم درحالی که توی تموم خونه رو میکردم خیلی میترسم تو خواب چهار قول میخونم توسل به اهل بیت میکنم و همیشه تو دلم میگم همه چی دست خداست اگه اون نخواد هیچ آسیبی نمی‌بینم خداروشکر باذکر گفتن قلبم آروم شده و راحت تر می‌خوابم اگرم خواب ببینم بعدش بهش فکر نمیکنم

بابا این چیزی نیست من قبل از خواب به بی تی اس لعنتی فکر کردم و بعدش به جنگ اوکراین اومد تو ذهنم بعدش خواب دیدم تو ایران موشک از روسیه خورد ایران میداشتیم جگر میتوردیم در جگرکی بعدش رفتیم پناهگاه بعد دو تا موشک زدن و بی تی اس اومد و بهمون تیر زد و ما هم چیزیمون نشد ما هم بهشون تیر زدیم از توشون رد شد من هم هیتر سگی بی تی اس