زماني كه هيچ نظارتي بر روي قوانيني از جمله مالكيت فكري وجود ندارد نميتوان انتظار داشت تا اين معضل بر طرف شود .
بنده به شخصه بسياري افراد را ميشناسم كه به دليل ترس از دست دادن طرح و ايده و فكر خود مطالب و ايده هاي خود را به تنهايي به فرجام ميرسانند و صد البته كه در اين راه زمان زيادي را نيز از دست ميدهند.
همه ی موارد را قبول دارم و مورد دیگر این که مسایل ساده روزمرگی زندگی در جامعه ما رویکردی نا امن و نا پایدار دارد و وقت و وذهن و انرژی را از افراد می گیرد
دو گروه در جامعه هستند که به این معضل دامن می زنند :1-آنهایی که آگاهی علمی عمیقی ندارند2-آنهایی که از علم و هوش بالایی برخوردارندو از آب گل آلود ماهی می گیرند
این بخش فرهنگ عمومی رو دوست دارم. دقیقاً اون نقاط ضعف جامعمون در این موترده. باید شعور جمعی مونو تو همه موارد بالا ببریم. زندگی کار رانندگی و...
وگرنه همون 5 درصدی هم که تفکر می کنند تو اینا حل میشن!
متاسفانه من نمي دونم اين گزارش رو كي و به چه نيتي نوشته ولي سطح سواد در كشور ما به اذعان خيلي از گزارشهاي بين المللي بالاست و تو اين چند دهه پيشرفت علمي در كارها چه به صورت علمي و چه به صورت عملي ملموس است .
پاسخ ها
محسن
||
۰۹:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۵
مجید دلبندم، سواد با علم و دانش فرق می کنه
litracy را سواد میگن و science and knowledge را علم و دانش و بالاتر از اون بصیرت است که بهش wisdom میگن.
تابناک عزیز هم از علم صحبت کرده نه از سواد.
با این دو بخش از صحبتهای شما موافقم.
"به دلیل سنن انباشته در فرهنگ عمومی ایرانیان ، ما بیشتر در گذشته ها زندگی می کنیم در حالی که یک جامعه علمی جامعه ای رو به آِینده است "
"به دلیل قرن های حاکمیت نظام های استبدادی در کشور که فردیت را در تفکر هم حاکم کرده و فرد ایرانی همواره یک احساس ناامنی در سهیم کردن و شریک کردن دیگران در کارها و دستاورد های خود داشته است ."
تعارض دین و عقل (مبانی رشد علمی) هم معضل اصلی علم ناپذیری ایرانیان است.
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۰:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۵
کاش یک دانشمند علوم دینی اگر در مورد قرآن و دین صحبت میکرد میرفت تو قالب دین نه علم. کاش یک زیست شناس و شیمیدان اگر در مورد علم سخن میگفت میرفت تو قالب علم و نه دین. معضل ما اینه که باری به هر جهتیم. زیست شناسمون قالب علمی رو واسه خودش تو دین میریزه و دین شناسمون قالب دینی رو تو علم. من معتقد به تعارض اصل دین و اصل علم به عنوان سرچشمه هایی از حقیقت نیستم ولی باید حرفه ای برخورد کنیم.
یک آدم علمی باید علمی اظهار نظر کنه. این آدم حق نداره خدا و سرنوشت را در پیش بینیهای بر اساس علمی دخالت بده و برعکس. علم ابزاری است که بشر "می پندارد" به حالش مفید است و دین ماورای ابزار و عقل است.
وقتی ارزش به علم فقط ظاهری و از روی مدرک و یا ادعا است و هر کسی با یاد گرفتن فی المثل خاموش و روشن کردن رایانه ادعای اشغال جایگاه متخصص واقعی و با تجربه را دارد آنگاه آیا باید اجازه ورود را به چنین افرادی داد . والله اگر بدهم .
اگر تحقيق جامع روي بازده هوشي ما ايرانيان
صورت گيرد مشخص خواهد شد كه ما ملت باهوشي نيستيم و منحني بازده هوشي متوشط رو به پايين است با اين نظريه جواب منطقي اين است كه اكثر غريب به اتفاق قدرت به عمق رفتن در مسايل را ندارند و كارهاي علمي نيازمند ژرفنگري در تمام ابعاد است.
بنده به شخصه بسياري افراد را ميشناسم كه به دليل ترس از دست دادن طرح و ايده و فكر خود مطالب و ايده هاي خود را به تنهايي به فرجام ميرسانند و صد البته كه در اين راه زمان زيادي را نيز از دست ميدهند.