حمیدرضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۳ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
خوشا به حال شهدا که رفتند و مثل ما غرق در روزمرگی و این شهرهای گناه آلود نشدند
كاوه
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
ياد شهداي نازنين مان به خير و انشاء الله با حضرت حسين(ص) محشور و همدم باشند. خداوند به آقاي ايرانمنش عزيز هم سلامت و حسن عاقبت نصيب فرمايد.
مجيد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
به اميدنابودي استكبارجهاني
امین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۲۱ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
سلام
امام حسین هست امام زمان هست ما حضرت رسول ا... را داریم ما خانم فاطمه زهرا را داریم
قربون هر 14 نفرشون برم من خدایا میشه یه دری باز کنی ماهم باشون بریم خدایا میشه من بد هم یه روز دنبال امام زمان راه بیفتم بریم جبهه خدایا میشه ماهم تنمون بسوزه امام حسین بالای سرمون بیاد شادمون کنه میشه خدا پیامبر شفاعتمون کنه خدایا من موقع جنگ بچه بودم جبهه را ندیدم ولی منم چنان دلم تنگ میشه که نفسم درنمیاد خدا میدونه اونایی که درهای بهشت را دیدن چی می کشن خدایا آل یس را خوشحال کن به ظهور فرزندشون ابا صالح ع
مسعود
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
ایشون و امثال ایشون کجا بودند و هستند . مختلسین و برخی مدعیان پوشالی نظام کجا !! واقعاً این تضاد تا چه اندازش قابل اغماضه ؟
كاظم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
خدا رحمت كنه اين عزيزهاي مارو كا بي ادعا رفتن وخدا ذليل كنه هر كسي رو كه با ياد اين عزيزان و دين تمام زحمات اين پرپر شدهارو لح ميكنن و واسه خودشون موقعيت ميسازن با لاف خدمت به مردو!!!
علیرضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
نمیدونم چی بگم ما که خیلی نامردی کردیم در حق اینها ولی خدایش یکی مثل این اقا یکی هم مثل اون تن فروش مینا لاکانی
مهدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
مزرع سبز فلک دیدم وداس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
حسين
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
الهم رزوقني شهادت في سبيلك
مصطفي
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
از خداوند مي خواهم به توسلامتي دهد و با شهدا محشور فرمايد ولي رضا جان تو درد ماراخوب مي فهمي به خاطر اين مي نويسم وگرنه حال نوشتن ندارم من نيز مهدي و حميد باكري را ديدم و همچنين حميد ملا رسولي و شهداي ديگر را و تواضع و فروتني آنانرا با جشمان خود ديدم و احساس كردم من نيز نمی‌دونم٬ می‌خوام برم٬ نمی‌تونم تو شهر بمونم و این فضا و این هوا رو استنشاق کنم.
آنچه ميخواستند و ميخواستيم چه شد ؟ چه آرزوهايي داشتيم ، با كي ها بوديم و با چه كساني هستيم ؟ چي بوديم چي شديم ؟ در كجا بوديم و دركجا قرارگرفته ايم ؟ دوستان ما را دشمن كردند؟ حق كجا و باطل كجاست ؟ و......... حيف كه دلم گرفت و نمي توانم ادامه دهم
نظرات بیشتر