واقعا شرم آوره تاسف بارتر از مجروح شدن ايشون، معطل شدن بيش از يک ساعت براي اومدن آمبولانس و سرباز زدن بيمارستانها و خداي ناکرده آسيب مغزي ايشونه واقعا ما داريم تو مملکت اسلامي زندگي مي کنيم؟
مسئولان وزارت بهداشت بهتره به جاي تبليغات آبکي در باره دستاوردهاي احتماليشون اين مسائل پيش پا افتاده که با زندگي مردم سروکار داره رو حل کنند.
وقتی آدم این خبرا رو میخونه از ترس جونش مجبور میشه که با خودش سلاح سرد حمل کنه !
پس لطفا دیگه نگید که حمل چاقو و.... جرم محسوب میشه !
شماها (منظور برادران زحمت کش نیروی انتظامی!!!) وقتی نمتونید جامعه رو کنترل کنید. مردم باید تاوان بدن!
اگه از اون اول طرح ممنویت حمل سلاح سردو با جدییت پیش میگرفتید این طوری نمیشد من خودم تا چند وقت پیش مخلاف حمل چاقو بودم ولی حالا دیگه چار ه ای جز اینکه وقتی از خونه میرم بیرون با خودم چاقو داشته باشم نمیبینم درضمن من چاقو رو برای دعوا کردن نمیبرم بلکه برای دفاع از جان و ناموسم ازش استفاده میکنم .
چرا کشوري مثل عراق بيمارستانهاش و داروهاش کلا رايگانه؟ و اونجا به حرفه پزشکي به عنوان يک منبع درامد و تجارت و شعبه اي از بانک نگاه نمي شه تابناک اينهمه کامنت گزاشتم هيچ کدوم را نزاشتي اين را هم مي دونم که نمي زاري ولي حفيفت با نگزاشتن تو عوض نمي شه
با انشاءا... و قصه و توجيه و حرف مفت كار درست نمي شه آقايان مسئولين از آقا امام زمان و از انسانيت خجالت بكشيد و كاري ضربتي انجام دهيد اين ميز ها اگر قرار بود ماندگار باشد به شماها نمي رسيد.پس كاري بكني شايد فردا نوبت شما باشد
کار اون بیمارستانها جنایت بوده نه کار این ادمای چاقوکش کثیف!یارو جوری چاقو زده که بعد از 4-5 ساعت هنوز نمرده بوده ولی این بیمارستانها دنبال این بودن که حتما بکشنش!!!!از هیچ کاری هم فروگذار نکردن فک کنم اگه مسیولین بیمارستان روشون میشد حتما خودشون یه چاقوی دیگه تو قلبش فرو می کردن که حتما بمیره!به نظر من جرم بیمارستانها بیشتر و به مراتب کثیف تر از چاقو گشاست!امیدوارم خدا بهش سلامتی بده!
نتیجه اینکه اگر خواستید نهی از منکر کنید :
1 - شش میلیون تومان پول توی جیبتان باشد
2 - قداره و چاقو و یا سپر داشته باشید بهتر است
3 - پلیس بعد از نیم ساعت که پیکر مجروح شما روی زمین است و 4 ساعت در خیابانها از این بیمارستان به آن بیمارستان می روید وارد عمل می شود
4 - تابناک هم سوژه تان می کند و حالش را می برد
5 - و بالاخره ...