ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
این مدعیان در طلبش بیخبرانند
آن را که خبر شد خبری باز نیامد
.... واقعا شاعرای 7-8 قرن پیش با این که دانششون کمتر از ما بود ولی چقدر روشن ضمیر بودن
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
پر است ازين مدعيان در ايران
اينكه كوچيك ترينشونه !
خدا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
آقایون توجه داشته باشن این یارو رو ما نفرستادیم خودش الکی یه چیزی میگه .
حسن
|
United Kingdom
|
۰۴:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
علی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۶:۳۳ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
این بنده خدا راهی را میرود که گودرزی رهبر گروه فرقان رفته بود باید ایشان را ارشاد کرد و از توهین به وی پرهیز نمود
Abbas- Vancouver
|
Canada
|
۰۶:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
در مواردی ابتدا شیطان به صورت موجه، حتی گاهی به عنوان یك وظیفه شرعی و تکلیف واجب، انسان را وادار و توجیه می‌کند. حتی شاید آن کار در اصل هم واجب باشد اما او انسان را طوری وارد در آن می‌کند كه زمینه‌ای برای نتایج انحرافی بعدی آن مهیا شود.
مثلا انسان در آن کار ضعفی نشان می‌دهد، شیطان همان نقطه ضعف را آرام آرام دنبال می‌کند تا یک جایی که انسان خواب آن را هم نمی‌دید.
داستانی پند آموز
مرحوم شیخ انصاری رضوان الله علیه در زمان مرجعیت و ریاستشان بر حوزه علمیه، همسرشان حامله بود و شب وضع حمل ایشان بود.
همیشه از قدیم الایام در خانواده‌های سنتی مرسوم است که زائو بعد از وضع حمل باید روغن بخورد. بالاخره خانم‌هایی که دست اندرکار بودند آمدند پیش شیخ که امشب همسر شما وضع حمل می‌کند و در خانه چیزی نداریم، پولی بدهید که مقداری روغن برای ایشان بخریم.
مقداری پول سهم امام نزد ایشان بود، حدود یک تومان ـ‌البته یک تومان آن زمان شاید بیش از هزار تومان حالا بود‌ـ شیخ از جا برخاست تا آن پول را بیاورد برای تهیه روغن به آن‌ها بدهد.
ناگهان در بین راه این فكر به ذهن شیخ می‌آید که اگر یک طلبه‌ای امشب در یک گوشه از نجف همسرش وضع حمل کند، حتماً این پول را دارد که روغن بخرد؟ ایشان با خود می‌گوید من رییس هستم و این پول در اختیارم است، اما ممکن است طلبه‌ای باشد و حتی به نان شب هم محتاج باشد. برمی‌گردد و به خانم‌ها می‌گوید من پولی که برای این کار بدهم ندارم. آن‌ها هم ناامید می‌شوند.
فردا صبح یکی از شاگردان شیخ كه انسان با معنویتی بود خیلی سراسیمه می‌آید پیش شیخ و می‌گوید من دیشب یک خواب عجیبی دیدم.
یک طناب خیلی محکم و پیچیده‌ای داشت كه پاره شده بود، گفتم این چیست؟ گفت من نه ماه است این طناب را بافته‌ام تا به گردن شیخ انصاری بیندازم! اما او دیشب با یک تکان آن را پاره کرد
من شیطان را در خواب دیدم، در حالی که بندهای خیلی مختلفی روی شانه‌اش افتاده بود و داشت می‌رفت. به او كه رسیدم، پرسیدم این‌ها چیست؟ او گفت این‌ها دام‌هایی است که برای اشخاص مختلف دارم؛
گمراهی، شیطان، اختیار، انسان
یکی پول، یکی زن، یکی مقام و... . گفتم کدام یك مال من است؟ خندید و گفت تو احتیاج به دام نداری، تو خودت دنبال من می‌آیی و دیگر نیازی نیست كه برای تو دام تهیه کنم.
یک طناب خیلی محکم و پیچیده‌ای داشت كه پاره شده بود، گفتم این چیست؟ گفت من نه ماه است این طناب را بافته‌ام تا به گردن شیخ انصاری بیندازم! اما او دیشب با یک تکان آن را پاره کرد.
او از این‌که تلاش نه ماهه‌اش از بین رفته است، خیلی ناراحت بود. وقتی این خواب را برای شیخ نقل کرد و پرسید که شیطان نه ماه برای شما چه نقشه‌ای کشیده؟ شیخ گریه افتاد، و خدا را شکر کرد، و گفت جریان این است: كه همسر من نه ماه حامله بوده است، دیشب وقت وضع حملش بود.
شیطان از وقت انعقاد نطفة این بچه، برای من دام گسترده بود که من امشب از پول سهم امام بردارم و برای او مصرف کنم، در حالی كه من حق نداشتم این کار را بکنم، زیرا این‌ برای دیگران میسر نبود. وقتی رفتم این پول را بردارم ناگهان متوجه شدم و برگشتم و دام را پاره کردم. (نقل از آیت الله وحید خراسانی)
گودرزي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
ظهور وبروز عقايد انحرافي گاهي به صورت مدرن و به اصطلاح علمي خود را نشان مي دهد مثل "قبض وبسط شريعت صامت" و گاهي عوام فريبانه مثل اين آقا !!!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
من يك دكتر خوب براي ايشون سراغ دارم .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
توهم توهم توهم توهم جهل جهل جهل جهل
reza
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
با سلام بنده روان شناس هستم .اگر مطالب عنوان شده از ایشان باشد قطعا نامبرده مبتلا به بیماری روانی است.وباید بستری شود.ممکن است برخی شیادان از او استفاده کنند راه را بر اینگونه افراد با افزایش آگاهی ها ببندیم.
نظرات بیشتر