آفرين به اين اقدام شما. ما نسلي هستيم كه در روزهاي دفاع و سختي هاي جنگ ، به لحاظ سني كوچك بوديم و اين عزيزان و بزرگواراني كه شما هر از گاهي يادشان مي كنيد را نه مي شناسيم و نه تا به حال شنيده ايم.زيرا فكر مي كنيم جنگ فقط در فداكاري شهيد فهميده ، شهيد همت و عزيزاني از اين قبيل خلاصه مي شود در حاليكه قطعاً در دوران دفاع مقدس علاوه بر بزرگواراني كه نام برده شده شهداي بسياري نيز هستند كه فداكاري نموده اند.حداقل شما با اين اقدام پسنديده آنها را به ما معرفي نمائيد.
در عملیات والفجر 8، درمنطقه عملیاتی فاو، سال 64، خضر 1(طراده ای که توسط سنگرسازان بی سنگر ابداع و راه اندازی شده بود و به شکل پلی متحرک بر روی رودخانه اروند از غروب خورشید تا طلوغ آفتاب نسبت به جابجایی کلیه نیروهای نظامی، ادوات و امکانات استفاده می شد) که توسط جهاد سازندگی استان تهران فرماندهی میشد دچار مشکل شده بود و تا نیمه شب برای راه اندازی مجدد تلاش وافری شد؛ شهید حاج داود کریمی هم مانند یک نیروی ساده کمک می کردند و در بینابین کار فرماندهان ارشد سپاه به سراغ ایشان رفته و وی را در آغوش می کشیدند، بنده که شناخت کاملی از ایشان نداشتم و ایشان یک نیروی ساده جوشکار می دانستم بسیار متعجب شدم. موضوع را از طریق بیسیم با شهید ملاآقایی که در قرارگاه حضور داشت طرح کردم و ایشان بعد از چند دقیقه با من تماس گرفت و با بغض گفت کسی که در موردش صحبت می کنی از فرماندهان ارشد سپاه(فرمانده منطقه 10 تهران) می باشد و تصمیم گرفته در این عملیات بعنوان یک نیروی ساده و گمنام و آنهم در بین بچه های جهاد در جبهه حضور داشته باشد.
خدا رحمتش کند با آنکه دردی سنگین و بدنی مجروح از آثار یک نوع خاص شیمیایی داشت و در آخرین ملاقات که به اتفاق تعدادی از همرزمان جهادگر سنگزساز بی سنگر خدمتشان رسیدیم با چهره ای باز و گشاده بدون آنکه از درد و آلام خود بگوید، برای ما از امام، شهدا و حفظ نظام صحبت و سفارش کرد بی آنکه یک کلام از خود، خانواده و دردها و شرایط سختش به زبان بیاورد.
یادش به خیر، راهش پر رهرو باد...
خداوند روح اين مخلص انقلاب را كه هيچگاه مصلحت انديشي را بر منافع انقلاب ترجيح ندارد بيامرزد. تكيه كلامهاي اميدواركننده اين مرد بزرگ به همكارانش در سخت ترين روزهاي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي همواره مشوق آنان بوده و هيچگاه فراموش نمي شود.