زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن صحنه که مردم بسپارند به یاد
mahsa
|
|
۱۲:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۴
20
137
پاسخ
راحت بخواب حجازی تموم شد درد و غمهات/ماییم و آدمک ها تو باش به فکر فردا/فردا پیش خدایی جات تو بهشت دیگه/اینجا هرکی درسته از خوبی تو میگه
من واقعا شوکه شدم ولی از این جماعت مرده پرست بیزارم که بعد مردن یک نفر تازه از او یاد میکنند
ناشناس
|
|
۱۲:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۴
11
113
پاسخ
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آیی که نیستم
سارا
|
|
۱۲:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۴
15
141
پاسخ
رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل / از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل/ روحش شاد و یادش گرامی
سید مهدی
|
|
۱۳:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۴
9
50
پاسخ
این مپندار که نقش تو رود از دل من خاطرت جمع که در خواب پریشان منی
در شب بی كسی ام یاد تو مهتاب منست
خود چراغی تو و در شام غریبان منی
روحش شاد و یادش گرامی
سپهر
|
|
۱۳:۴۹ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۴
10
70
پاسخ
می رن آدمها.. از اونها فقط خاطره هاشون بیاد می مونه
ناشناس
|
|
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۴
10
67
پاسخ
زندگي صحنه يكتاي هنرمندي ماست .
هر كسي نغمه خود خواند و از صحنه رود .
صحنه پيوسته به جاست .
خرم آن نغمه كه مردم بسپارند به ياد.
ناصر حجازي آزاد مردي بود كه با منش و رفتار انسانيش و عشق به ايران و مردم اين مملكت تا آخرين لحظه حيات زندگي كرد و امروز كه در بين ما نيست ولي يادش و خاطراتش مانند نغمه هاي زيبايي در ياد و خاطر مردم ايران خواهد ماند .روحش شاد.
مجيد فلاح
|
|
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۴
13
84
پاسخ
هميشه يادت درقلبها خواهدماند
ناشناس
|
|
۱۴:۱۴ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۴
11
82
پاسخ
لطفا" اين شعر استاد سعيدي راد را چاپ كنيد : بين من و او دست الهي پل شد /صبر آمد و بر سفره غم سنبل شد/دروازه اي از بهشت وا شد، ناگه/مرگ آمد و ( ناصر حجازي ) گل شد/در شهر غريب و آشنا غم دارد/ديوار و در و پنجره ماتم دارد/برخيز و ببين تمام ياران جمعند/دروازه ما فقط تو را كم دارد
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که خفتیم همه بیدار شدند
تا که مردیم همگی یار شدند
قدر آن شیشه بدانید که هست
نه در آن موقع که افتاد و شکست
حالا اگه ميتونيد برين راضيش كنين