با مراجعه به آیاتی که قصاص در آن آمده و تدبر در آن به این نتیجه می رسیم که نظر خداوند تعالی بر عفو و گذشت است نه قصاص، اما بودن حکم قصاص را هم برای تضمین حیات جامعه لازم می داند. پس مسلمانان باید متوجه باشند و اینقدر روی جنبه قصاص مانور ندهیم و به جنبه عفو و گذشتی که خداوند بر آن تکیه دارد و با عباراتی که حکیمانه و مهرآمیز فرموده از مجرم یعنی برادرتان در گذرید، این را می فهمیم که راه نجات جامعه در مهرورزی و گذشت است اما باید حکم قصاص هم باشد تا آنجا که مهر افاقه نکرد ترس از قصاص هم عاملی بازدارنده باشد.
متاسفانه آنجوری که روی خود قصاص به عنوان حکم الاهی مانور داده شده روی عفو و گذشتی که قبل از بیان حکم قصاص از جانب خداوند تعالی آمده توجهی نمیشود و چهره ای خشن که مخالفان از قرآن جلوه می دهند به خاطر بی توجهی مسلمانان به حکم قرآن است. در مورد این جرم کور کردن با اسید قصاص نیست. زیرا فقط چشمان مظلوم کور نشده است بلکه صورتش هم آسیب شدید دیده و نمی توان حکم کرد تا به صورت مجرم اسید پاشیده شود تا حکم قصاص طابق النعل بالنعل انجام شود و حکم قصاص یعنی همین درست به اندازه ظلمی که شده باید در صورت عوف نکردن قصاص انجام شود و در این مورد اجرای عدالت در قصاص مشوب به بی عدالتی می شود چون امکان عملی پاشیدن اسید به همان مقدار وجود ندارد ، اعتبار عقلی ندارد پس باید به عفو و یا پرداخت دیه کفایت کرد. متاسفانه در صدور حکم قصاص عجله به خرج میدهند، ضمن اینکه به فرض هم اجرای حکم قصاصی به صورت عادلانه هم قابل اجرا باشد باز هم بنابر شرایط خاص و احکام ثانوی اجرای احکام قصاص عقلانی و شرعی به نظر نمی رسد چون موجب وهن اسلام در بینش جامعه جهانی است . خودمان نیز در فهم کامل اسلام مانده ایم و در اجرای فرامین اولیه اسلام مانده ایم ، چرا اینقدر زود به سراغ قصاص با اصرار و حس تکلیف دو چندان پیش می رویم شاید دستهایی ما را مشغول کرده اند.
عین همین مسئله در تععد زوجات است. کجا خدا فرمان داده که مرد برود چهار تا زن بگیرید. آنچه که قبل از بیان اجازه ازدواج تا چهار زن آمده مسبوق به آیاتی است که می فهماند نظر خداوند برای ازدواج مجدد مشروط به شرایطی است که تقربا برای اهل تقوا خوف آور است و در آخر آن ایات فرموده چنانچه آنجور نتوانستید حداکثر فلان، که آنهم برای کم کردن حرمسرای مردان زمان سابق بوده.
اصلا کاری که کرده با این دختر یک عذاب به اندازه تمام جوونی ش و تمام لذت های زندگی بود که میتونست با چشماش و صورتش لمس کنه و حس کنه
باید قصاص بشه تا از همین چیزها محروم بشه تا بفهمه وقتی داره یه حرکتی میکنه اول به عواقبش فکر کنه
و به نظرم به جای اسید بهتر بود در یک عمل جراحی چشمانش را به یک نابینا هدیه می کردند
متاسفانه هیچ قانون سفت و سختی برای عمل هولناک اسیدپاشی با تمام عواقب وحشتناکی که داره وجود نداره!
نابود کردن صورت و گرفتن 2 چشم یک دختر در جوانی و بهترین ایام عمر دردناکتر است یا کشتن او!
بنظر میرسه وقتی قرار نیست تمام و کمال این عمل وحشتناک مورد قصاص قرار بگیره ، پس بهتره حکم قویتری نظیر اعدام براش در نظر گرفته بشه تا قدرت بازدارندگی لازم رو داشته باشه
وقتیکه برای سرقت مسلحانه اعدام در نظر گرفته میشه، چرا برای همچنین عملی که عملا زندگی قربانی رو میگیره حکم اعدام وجود نداشته باشه؟
و نکته ی بعد اینکه :
در این مورد خاص ، تحت هیچ شرایطی آمنه نباید عفو کنه ، چون این تنها او نیست ، او اولین قربانی نیست اما با اجرای این حکم هر چند ناقص شاید بتوان امیدوار بود که آمنه آخرین قربانی باشه.
متاسفانه شاهديم كه هر بار كه يك حكم قصاص (نفس يا عضو) اجرا ميشود بخصوص در مورد پروندههاي پر سر و صدا، يك حرف عوامانهاي در رسانهها زده ميشود كه بعضا اين حرف از سوي افراد مدعي دانش و تجربه هم گفته ميشود و آن اينكه "قصاص بازدارنده نيست" يا اينكه " اين همه حكم قصاص اجرا شده پس چرا قتل عمد هنوز وجود دارد". به نظر ميرسد كساني كه از اين ديدگاه طرفداري ميكنند دچار يك خلط مبحث شدهاند. از عوام انتظاري نيست ولي خواص ديگه چرا؟!
مگر كسي ادعا كرده كه قصاص 100 درصد بازدارنده است و در صورت اجراي يك حكم قصاص نفس ديگر هرگز قتل عمد اتفاق نخواهد افتاد؟ خير، اينطور نيست. لازم هم نيست و ممكن هم نيست.
بازدارندگي حتي اگر به ميزان ده درصد هم صورت بگيرد (كه مطمئنا بيشتر از اين است) باز هم خوب است و بايد احكام قصاص اجرا شوند. فرض كنيد كه اگر قصاص نباشد 1000 قتل عمد در سال اتفاق ميافتد اما با وجود قصاص اين آمار به 900 فقره كاهش مييابد. اينكه 100 جان محترم از خطر قتل نجات مييابند و 100 خانواده داغدار نميشوند و دهها پدر و مادر فرزند خود را از دست نميدهند، تعداد زن بيوه نميشوند، تعداد بيشتري فرزند يتيم نميشوند و... ساير خسارات ناشي از قتل. آيا همهي اينها نبايد ما را در اجراي حكم قصاص مصممتر كند؟
قصاص انتقامجويي نيست. يك داروي تلخ و مكروه است ولي از آن گريزي نيست.
قصاص موجب مرگ نيست بلكه موجب حيات است. با حكم قصاص يك نفر جانش يا سلامتياش را از دست ميدهد ولي در عوض جان و سلامتي صدها نفر تضمين ميشود.
ولكم في القصاص حياة يا اوليالالباب
ضمن اينكه بهتر است صاحب حق قصاص را ببخشد به اين شرط كه موجب جري شدن مجرم يا ساير مجرمان احتمالي نشده و موضوعيت قصاص لوث نشود.
ضمنا اين آقا مجيد عاشق دلباخته الآن حاضر است با اين دختر ازدواج كند؟
دختر بدبخت مردم رو از زندگي ساقط كردي بي ...!
پاسخ ها
محسن
||
۱۱:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
ضمن تایید نظر ایشان، این را هم می توان افزود که نقش احکام قصاص و مجازات، فقط بازدارندگی و عبرت گرفتن دیگران نیست، بلکه کیفر دیدن شخص مجرم و جنایتکار هم هست. در جامعه ای که کیفر و مجازات اجرا نشود، بین گناهکاران و بی گناهان فرقی نخواهد بود، و این عین بیعدالتی است.
در اینکه بخشش خوب هست بحثی نیست , ولی هر چیز زمان خود را دارد. و بخشش در حق انسان ها خوب هست نه در هر حق حیوان انسان صفت. به نظر م با توجه به این نیت این مجرم , از قبل مبنی بر پاشیدن اسید بوده است و زندگی یک دختر را به کل نابود نموده , مرگ حداقل مجازات وی هست. دوستانی که بحث بخشش میکنند باید متوجه باشد که خلط مبحث می کنند. این فرد را به اشد مجازات باید تنبه بکنند.
بعنوان یك فوق لیسانس فارغ التحصیل علوم قضائی در ایران و دكتری قضا در خارج از ایران باید بگویم كه پلیس هم باید قصاص شود زیرا بی مسئولیتی پلیس در این پرونده كاملا مشهود است
ایجاد مزاحمتهای تلفنی برای این خانم توسط خواستگارش، و حضور در محل كار این خانم ایجاد مزاحمت و سلب آسایش بوده كه پلیس میبایست بدون درنگ اقدام به دستگیری خواستگار قانونشكن میكرد
اقدام به ایجاد مزاحمتهای تلفنی و حضور غیر قانونی و خلاف عرف و خلاف شرع این آقا بایست كه توسط پلیس مهار میشد و شاید دستگیری این آقا توسط پلیس در ابتدای امر از جرم اسید پاشی نیز جلوگیری میكرد
بنابراین سهل انگاری پلیس در این پرونده محرز است و قابل پیگرد قضائی
از نظر پزشکی نمیشه چشم پیوند زد؟اگر بشه کاش چشمای مجیدو به آمنه پیوند برنن
پاسخ ها
cia
||
۰۸:۵۰ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
اگه فقط قرنیه مشکل داشت میشد ولی کل کاسه چشمش رو به خاطر سوختگی شدید خالی کردن نمیشه مگر شاید با سلولهای بنیادین
عليرضا
||
۱۰:۴۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
اگر بشود با امكانات پزشكي داخل و خارج چشمان مجيد را به دو نابينا پيوند زد هم نظر آمنه از نظر قصاص تامين ميشد و هم مجيد مجازات ميشد و هم اثرات مثبت قصاص در جامعه ملموس تر ميشد.
چرا نیرویانتظامی گفته تا جرمی اتفاق نیفتد ما نمیتوانیم کاری بکنیم منکه از این حرف چیزی سر در نیاوردم اگر نیروی انتظامیمی توانست و به شکایت آمنه ترتیب اثر میداد این اتفاق نمی افتاد
متاسفانه آنجوری که روی خود قصاص به عنوان حکم الاهی مانور داده شده روی عفو و گذشتی که قبل از بیان حکم قصاص از جانب خداوند تعالی آمده توجهی نمیشود و چهره ای خشن که مخالفان از قرآن جلوه می دهند به خاطر بی توجهی مسلمانان به حکم قرآن است. در مورد این جرم کور کردن با اسید قصاص نیست. زیرا فقط چشمان مظلوم کور نشده است بلکه صورتش هم آسیب شدید دیده و نمی توان حکم کرد تا به صورت مجرم اسید پاشیده شود تا حکم قصاص طابق النعل بالنعل انجام شود و حکم قصاص یعنی همین درست به اندازه ظلمی که شده باید در صورت عوف نکردن قصاص انجام شود و در این مورد اجرای عدالت در قصاص مشوب به بی عدالتی می شود چون امکان عملی پاشیدن اسید به همان مقدار وجود ندارد ، اعتبار عقلی ندارد پس باید به عفو و یا پرداخت دیه کفایت کرد. متاسفانه در صدور حکم قصاص عجله به خرج میدهند، ضمن اینکه به فرض هم اجرای حکم قصاصی به صورت عادلانه هم قابل اجرا باشد باز هم بنابر شرایط خاص و احکام ثانوی اجرای احکام قصاص عقلانی و شرعی به نظر نمی رسد چون موجب وهن اسلام در بینش جامعه جهانی است . خودمان نیز در فهم کامل اسلام مانده ایم و در اجرای فرامین اولیه اسلام مانده ایم ، چرا اینقدر زود به سراغ قصاص با اصرار و حس تکلیف دو چندان پیش می رویم شاید دستهایی ما را مشغول کرده اند.
عین همین مسئله در تععد زوجات است. کجا خدا فرمان داده که مرد برود چهار تا زن بگیرید. آنچه که قبل از بیان اجازه ازدواج تا چهار زن آمده مسبوق به آیاتی است که می فهماند نظر خداوند برای ازدواج مجدد مشروط به شرایطی است که تقربا برای اهل تقوا خوف آور است و در آخر آن ایات فرموده چنانچه آنجور نتوانستید حداکثر فلان، که آنهم برای کم کردن حرمسرای مردان زمان سابق بوده.