بهنام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۴
مرد اگه مرد باشه دیگه نباید پشت سرشو نگاه کنه
زهرا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۶
سلام من 32 سالمه تو 20 سالگیم با پسری عقد کردم ولی به دلیل اعتیادش تو همون عقد جدا شدم و شناسنامه ام سفید و اصل بود و بعدش با برادر دوستم تو سن 23 سالگیم ازدواج کردم میتونستم بهش نگم از کجا میفهمید ولی گفتم و اون قول داد خوشبختم کنه اما بعد از عقد دایم تو سرم میزدن همون دوستم خیلی دخالت میکرد بعد از 8 سال تحمل شوهرم خونه ای که با کار کردن من بود یواشکی فروخت و رفت الان یک سال ونیمه تنهام خیلی زجر کشیدم شوهرم و دوست دارم اما اعتمادم رفته چند وقته دیگه طلاق توافقی میگیریم مجبورم انتخاب اشتباه و دومین شکست داغونم ک رده
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۶
سلام به همگی من دارم جدا میشم از زنم اوضاعم داغونه چرا چون الانم با قبل ازدواج فرق کرده شاید باورتون نشه من از قیافه و هیکل چیزی کم نداشتم تا اینکه با این خانم اشنا شدم قبلا ازدواج کرده بود من ادم ساده ای نیستم ولی با نیرنگ سرم رو شیره مالید عروسی کردیم البته من ۹ سال تنها زندگی کردم چون پدر و مادرم هم جدا شده بودن
خسته شده بودم و با این خانم ازدواج کردم تا این لحظه که داره کارمون تموم میشه بهش خیانت نکردم از خودم گزشتم ولی اشتباه کردم بدون دلیل رفت خونه پدرش مهریه رو اجرا گزاشت پدش بر گشت گفت ۱۰ بار دیگه ازدواج میکنه البته اصلا از روزی که رفت و مهریه رو اجرا گزاشت ۱ بار هم بهش زنگ نزدم
تینا
|
United Arab Emirates
|
۲۰:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۷
سلام فکر نمی کنم درد هیچکس از شما مثل درد بزرگی که من در دلم حس می کنم باشه من دارم طلاق دوم رو تو زندگیم تحمل می کنم البته بالاجبار همسر اول اعتیاد شدید به شیشه داشت وبا زنی که همسر داشت ومعتاد به شیشه بود ارتباط داشت و همسر دومم که اونم ازدواج دومش بود بعد از ۵ سال زندگی مشترک فهمیدم با یکی از همکلاسیاش ارتباط داره بخاطر اون ارتباط خیلی خیلی شکنجه روحیم داد و بعدش گفت که تموم کردم اما من باورم نمی شد چون با اینکه پیش مشاور میرفتیم و بقول خودش تلاش میکرد خیلی سرد و بی تفاوت شده بود همسرم در طی زندگی من مهریه زن قبلیشم می داد منم شاغلم و کلی کمکش بودم اما اون با بی چشم و رویی منکر تمام زحمات من شد هیچوقت هیچوقت اونو خونوادشو حلال نمی کنم یه ادم خورد شده رو خوردو خمیر کردن پیش همه همکارام و فامیل له شدم فقط امیدم بخداست
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۹
سلام همدردای عزیزم.
من باخانومم5سال رابطه داشتیم.همدیگرو رویایی دوسداشتیم.سال پیش نامزدکردیم8ماه بعدبخاطردخالتهای مادرش ازهم جداشدیم.الان5ماهه طلاق گرفتیم.تودوران نامزدی طلاق گرفتیم.خودموبه درودیوارزدم ک نذارم کاربه اینجابکشه ولی مادرش بدجوری مغزشوشستوشوداده بود.من ازهرلحاظ جزء بهترینهای هم سنوسالم بودم.ولی بخاطرتوقعات بیجای مادرش ازهم جداشدیم.خیلی زنمودوسدارم.شبوروزجلوچشامه.خیلی افسرده شدم.نمیدونم خداکمکم خواهدکردکه بااین قضیه کناربیام یابایدتاآخرعمرم مثل مرده هازندگی کنم.هروزبارهامادرشونفرین میکنم ونخواهم بخشید.
Kiarash
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۹
سلام ،حسین هستم ،دو ساله با دختری که دانشجوی پرستار بود عقد کردم باباش اجازه نداد دوره نامزدی داشته باشیم ،سه چهار ماه از عقدمون گذشت ،به الدین همسرم خیلی احترام گذاشتم اما اونها شروع کردن به مقایسه بنده و خانواده ام با دیگران و اینقدر خرده گیری و سپس رفتار تحقیقات آمیز کردن تا دخترش از بنده دل چرکین شد توی دو سال دوره عقد ما همسرم اخلاقش از لینروبه اون روشد دوباره با قاطعیت خواست از من جدا بشه که با هزار التماس نگذاشتم ،توی این مدت من با صبر و بردباری با رفتار تحقیر آمیز خانوادش و خودش ساختم،عقده برام درست شد خیلی رنجیده خاطر شدم ،چند روزقبل خواستیم با همکاری هم وام بگیریم وخونه بخریم و عروسی بگیریم شب قرار شد فردا بریم خونه ببینیم ،اما روز بع پدر پ مادر زنم مانع شدن گفتن به دختر ما ربطی نداره که تو می خوای وام بگیری وخونه بخری مشکل تو مشکل دختر ما نیست و تو باید خونه بخری به نام دختر ما کنی تا بیاد خونت و دختر ما هم هیچ قانونی براش وجود نداره که بخواد کمک تو قسط بده هر چی هم که از شغل پرستاری گیرش میا واسه شخص خودش هست وا وظیفه دا ی خرج ماهیانه ،اقساط خونه،و خرج شخصی زنت رو براش هر ماه بدی بین ما خط کشی کردن مشکل تو مشکل خودت هستند مشکل همسرت مشکل تو ،دیگه طاقت نیاوردم و مودبانه د مقابل دخالتش ایستادم متاسفانه همسر گوشی بود به من ثابت کرد قدرت تحلیل مسائل و ایستادن مقابل دخالت والدینش رو نداشت ،چند روز بعد هم بنا به تحریک والدینش درخواست طلاق کرد و من با این که دوسش دارم اما دیگه با درخواست طلاق مخالفت نکردم و الان داریم توافقی جدا می شیم .
ناشناس
|
United Arab Emirates
|
۱۹:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۹/۱۰
مردمو گذاشتین سر کار چرا مطالبی که میفرستیم نمیزارید
هانا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۹/۱۷
منم 4 ساله با مردی زندگی کردم که هر بدی ای بود در حقم کرد. ولی هر بار بخشیدمشبه خاطر اینکه فکر میکردم با همه ی این بدیهایی که داره واقعا عاشقمه و بهم وفاداره. ولی افسوس بعد از 4 سال زندگی روزایی که باردار بودم و بعد از 2 ماه از فکر وناراحتی زیاد سقط کردم.شوهرم با یه دختره در ارتباط بوده وصبح تا شب وقتشو با اون میگذرونده. وقتی فهمیدم 3 هفته غذا نخوردم. اشک ریختم. خواب نداشتم و شوهرم دنبال ادامه ی روابطش بود. بعد از 3 هفته نامه ای که برا دختره نوشته بودو دیدم. حالا التماس میکنه که بمونم ویه فرصت دیگه بهش بدم. ولی چه تضمینیه،کسی که تو سخترین شرایطم بهم خیانت کرد از کجا مشخصه که دیگه خیانت نکنه. جواب دل شکستم چی میشه؟! دوسش دارم ولی هیچ وقت نمیتونم این نامردیشو فراموش کنم. دارم به طلاق فکر میکنم که تصمیم قطعیمو برا زندگیم بگیرم. زندگی با آدم بی وفا دیگه فایده نداره
بهزاد
|
United States of America
|
۱۷:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۹/۲۳
سلام دوستان
چه زن چه مردوقتی توزندگیش خودخواه وخیره سرباشه نمیشه تحملش کرد .13 سال تحمل کردم دم نزدم به خاطر دخترم.آخرش خودش طلاق خواست.لحظه آخربرگشت بهم گفت میدونم بهترازتوپیدانمیکنم ولی دوست دارم آزادباشم برای خودم
عطیه
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۹/۲۵
سلام.من الان چند ماهه از شوهرم جدا زندگی میکنم و یه دختر 14 ساله دارم برای طلاق وکیل گرفتم و بسیار مصمم بودم اما از وقتی که همسرم تمام اثاث زندگی رو جمع کرد برد شهر خودش سخت دلگیر شدم و الان همش خودم رو مقصر می دونم از طرفی دخترم بزرگ شده وخانواده من میگن فقط طلاق اما خودم فکر میکنم کاش یه کم گذشت میکردم لااقل به خاطر دخترم .طلاق خیلی سخته بعد طلاق شکل مشکلات فقط عوض میشه حل نمیشه
نظرات بیشتر