مختار از حرمله هنگام دستگیری پرسید تو بایستی با مردی جنگی و یا پهلوانی میدانی می جنگیدی چرا خودت را در برابر این طفل(علی اصغر س) قرار دادی طفلی که بی شیر مانده و از عطش..
بگو ببینم ایا دلت رحم نیامد هرگز ؟
در جواب حرمله گفت ای امیر (مختار) خیر وقتی تیر را در کمان نهادم نه و حتی هنگامی که تیر را رها ساختم هم نه و هنگامی که تیر به گلویش اصابت نمود هم نه
مختار گفت ای لعین پس دلت هرگز رحم نیامد در این هنگام حرمله گفت فقط وقتی دیدم طفل دو دستش را بلند نمود و ابا عبد الله(ع) را در آغوش گرفت دلم سوخت.
امام زین العابدین(ع) در بعد از واقعه کربلا می پرسید که چه شد حرمله ؟
و نفرینش می کرد خدا یا به حرمله گرمی و حرارت آهن داغ را به چشان
و در هنگام دستگیری و مجازات حرمله
مختار چون از فردی این نفرین امام زین العابدین(ع) را شنید همانجا سجده شکر نمود که خداوند این نفرین و دعای امام(ع) را در حق حرمله به توسط او انجام گرفت.
صلی الله علیک یا ابا عبد الله
پاسخ ها
فرشته
||
۱۸:۳۴ - ۱۳۸۹/۰۹/۱۷
فقط اشک میریزم هر موقع که این جریان و بی رحمی حرمله رو میشنوم
عرفا گويند چون حسين نداي هل من ناصر ينصرني سر داد علي اصغر خود را از فراز گاهواره به زمين انداخت براي ياري رساندن به حسين...
السلام عليك يا ابا عبدالله...
من از جام ولایت مست مستم - امیدم را به این میخانه بستم
بده ساقی شراب از کوثر عشق - که من درد آشنا ئی مي پرستم
نثار دوست کردم هرچه بودم - حسین را دوست دارم هرکه هستم
حسین جان ای فروغ آسمانها - زمین بوس تو از روز الستم
من آن اشکم که در پایت فتادم - من آن گردم که در راحت نشستم
تو سرتاپا محبت بودی و مهر - ولی من رشته الفت گسستم
تو عطر ناب گلهای بهشتی - ولی من ذره ای بی پا و دستم
فقیرم مستمندم درد مندم - چه گویم بیش از این اینم که هستم
زپا افتاده تر از من کسی نیست - بگیر از مرحمت ای دوست دستم
مرا شرمندگی اینست عمری - نمک خوردم نمکدان را شکستم