داستان چماق و هویج دیگه آخرش هم سرکاریم و چیزی دست مملکت رو نمیگیره جز کشتار قتل و ترور سرداران و نخبگان و زنان و کودکان ،نه به مذاکره با قاتل ،یکبار بود بس بود
زمانی که پیر و سالخورده شدی و خواستی جان به جان آفرین تقدیم کنی یاد غرور و کبر امروز و زمانی که هزاران کیلو بمب روی سرزمین من ریختی بیفت آه مظلومان همیشه همیشه دامن ظالمان را می گیرد