هر وقت اینجوری میگن باز حتما یک داستانی واسه ملت دارن اون از اصلاحاتی که با گرون شدن آرد شروع شد و حتما ایندفعه یه چیز دیگه رو می‌خوان گرون کنن

آره، بابا. از این که این همه تهمت به مقامات زدید استغفار کنید.

این فشارهای اجتماعی شما مردم بوده که جلوی اصلاحات اقتصادی آنها را گرفته.

مردم این قدر خودخواه؟!

اصلاحات اقتصادی طبق معمول همیشه گرانی ارز گرانی مواد غذایی گرانی بنزین وضع مالیاتهای جدید افزایش مالیات و الی اخر . خدا به خیر کنه و خودش به این ملت رحم کنه

داشتیم از زندگی نا امید می شدیم ولی خبر کاهش تورم به پنجاه و پنج درصد دوباره شور زندگی را به ما برگرداند.

یک بار هم قبلاً، وقتی مقامات خبر کاهش تورم به چهل درصد را اعلام کرده بودند، این طوری شارژ شده بودم.

چرا نمی پذیریم که بلد نیستیم

من نمی دانم چرا مقامات ما و متحدانمان از صبح تا شب به اسرائیل هشدار می دهند که اگر اشتباهی کند نابود خواهد شد.

خب، بابا، مگر هدف ما نابودی اسرائیل نیست. بگذارید اشتباهش را بکند، دیگر.

حکایت تورم و گرانی: برف سنگینی در حال باریدن بود. ناصرالدین شاه هوس درشکه سواری به سرش زد. دستور داد اتاقک درشکه را برایش گرم و منقل وافور شاهی را هم در آن مهیا سازند.

آنگاه در حالی که دو سوگلی اش در دوطرف او نشسته بودند، در اتاقک گرم و نرم درشکه دستور حرکت داد.

کمی که از تماشای برف و بوران بیرون و احساس گرمای مطبوع داخل کابین سرخوش شد، هوس بذله گویی به سرش زد و برای آنکه سوگلی هایش
را بخنداند، با صدای بلند به پیرمرد درشکه چی که از شدت سرما می لرزید، گفت: درشکه چی!

به سرما بگو ناصرالدین شاه تره هم واست
خرد نمی کنه! درشکه چی بیچاره سکوت کرد..‌‌‌.
اندکی بعد ناصرالدین شاه دوباره سرخوشانه فریاد زد: درشکه چی! به سرما گفتی؟

درشکه چی که از سردی هوا نای حرف زدن نداشت پاسخ داد: بله قربان گفتم!!! خب چی گفت؟ گفت: با حضرت اجل همایونی کاری ندارم، اما پدر تو یکی رو درمیارم! تورم و عدم ثبات اقتصادی می گوید : با حضرات اجل کاری ندارم ولی پدر طبقه ضعیف رو در میارم !!!!!!

آقا رضایی ظاهرا منظورتان از اصلاحات همان گران کردن است چون هروقت اینرا شنیدم بعدش اصلاح در این حد بیشتر نبوده.

«پیشرفت‌های خوبی در این زمینه شده و امیدواریم به نتایج روشنی برسیم. برجام در حال پیگیری است؛ پیشرفت داشته‌ایم.»

قدیمی ها که گرامافون را دیده بودند، به یاد دارند که بعضی وقت ها سوزن گرامافون روی یک شیار صفحه گیر می کرد و یک تکه را دهها و صدها بار تکرار می کرد.

نه، جانم، چه ربطی به جناب امیر عبداللهیان دارد؟ فقط خواستم سر پیری خاطره ای را تعریف کرده باشم.

یکی از این طرح ها اصلاح صندوق های بازنشستگی است که کاملا بر علیه طبقه حقوق بگیر و کارگر است