اقای رییسی در این دستور دونست به کی دستور بده یا به خود ارز دستور داد که بیا پایین ؟ بعد اینکه ان شالله گفت یا فقط گفت باید پایین بیاید ! بعد اینکه ایا می دونه ارز باید پایین بیاد یا مثل اون تحلیل هاش که همه چیز رو به بهیود است رو کلا در افزایش می دونه یعنی گرانی ، بیکاری ، نقدینگی و ...
ضرغامي : بايد فضا را باز كنيم ، مردم را درك كنيم و سخت گيري نكنيم !
------------------------------------
آقا صالح همان طور كه دست هايش را پشت سر گرفته بود و متفكرانه چشم به زمين دوخته و سلانه سلانه
پيش مي آمد ، تا به من رسيد گفت :
-- « جعفر آقا ما در دنياي « هوشمندي » زندگي مي كنيم و بايد عصر ما را عصر « هوشمندي » نام گذاري كرد ! ... شما قبول داري ؟ ... از صبح تا حالا دارم روي اين « فكر » كه به نظرم رسيده ، انديشه و غور مي كنم !
-- درسته آقا صالح ... اين همه اختراعات و ابداعات و اكتشافات و تكنولوژي و فن آوري كه در عصر ما رخ داده همه نشانه هوشمندي ما آدميان است ، همه ما فرزندان بابا آدم و ننه حوا ! ... و گرنه كدام حيوان و جانور و جاندار است كه توانسته به اختراعي واكتشافي تازه دست بزند و مثلاً مخترع چيزي جديد بشود !! ... و اين خيلي عجيب است از ما انسانها !
آقا صالح متفكرانه سرش را به علامت تاييد تكان داد و گفت :
-- درسته آقا جعفر عجيبه ! اما عجيب تر اينه كه در دنياي ما و روزگار ما علاوه بر اين كه انسانها خيلي هوشمندند ، وسايل زندگي ما ،هم هوشمندند ! مثلاً ساعت هوشمند ، تلويزيون هوشمند ، لباسشويي هوشمند ، كولر هوشمند ، و بسياري چيزهاي ديگر كه هوشمندند و خودشان مي دانند كه چه كار بكنند و چه
كار نكنند ! ... ملاحظه بفرما كه كار هوشمندي در دنياي ما به كجا رسيده ، ... بگذار يك چيز خوشمزه اي برايت تعريف كنم آقا جعفر تا بيشتر متعجب شوي و بخندي ! همين ده پانزده روز پيش اخوي يك لباسشويي خيلي خوبي خريد و لباسشويي عهد بوقي را پس از سالها مرخص كرد . شايد هم لباسشويي مال زماني بود كه ماشين ها هندلي بود ! .. اخوي مي گفت : اولين بار كه لباسشويي راه انداختيم ، و كار شستن كه تمام شد ، عيال ديد كه يك كليد كوچولو كه در جيب شلوار مانده بوده ، در كنار شيشه دستگاه قرار گرفته ، يعني دستگاه زبون بسته كليد را گذاشته كنار و با زبان بي زباني گفته : اين كليد بردارين ، گم نشه !! در صورتي كه اين كليد بايد لابلاي لباس ها پيدا ميشده و نه در يك گوشه و كنار مخصوص ! ... آيا به نظر شما اين هوشمندي دستگاه نيست ؟
-- درسته آقا صالح ، امروزه برق ها هم هو شمندانه كار مي كنند ! شنيدم پسر ميرزا عبد الكريم كه حالا كارمند بانكه يا معاون و يا رئيس بانك يك خونه ساخته كه ميگن چشم كور را روشن ميكنه !-- خدا را شكر ، خدا بيشترش بدهد ،ما بخيل نيستيم -- پسر عمويش تعريف مي كرد كه پسر عموم برق جاي جاي خانه اش را از راه دور روشن و خاموش ميكند ، مثلا چراغ راه رو يا اتاق يا آشپزخانه ... با موبايل ، از فاصله خيلي زياد ، هر كدام كه بخواهد روشن مي كند ، هر كدام كه بخواهد خاموش مي كند واقعا عجيبه ! بحق چيزهاي نديده و نشنيده !! » ...
آقا صالح كه گويي دلش مي خواهد حرف هاي من زود تمام شود تا خودش ادامه صحبت هايش را بدهد ، تند تند سرش را به علامت تاييد حرف هايم را تكان ميدهد و مي گويد :
-- درسته جعفر آقا ! همين پسر خودم را ميگم ... وروجك بيشتر از هفده سال نداره ، اما يك چيزهايي ميداند و يك چيزهايي مي گويد كه عقل من ٦٧ ساله از چنين چيزهايي مات و مبهوته ... انگار نه انگار من كه چند تا پيرهن از او بيشتر پاره كرده ام و سرد و گرم روزگار را چشيده ام و بسي سر بالايي و سراشيبي زندگي را طي كرده و بس ليل و نهارها را پشت سر گذارده ام ،اصلاً و ابداً عقلم به اين چيزهايي كه او مي گويد پي نمي برد !! ... واقعيت اينه كه جعفر خان ، بنده احساس مي كنم در مقابل اون بچه كه هنوز دهنش بوي شير ميده ، قديمي ام !! همين جمعه پيش بود كه موبايل دايي اش را كه بد جوري در هم و بر هم شده بود ،و شايدهم دايي اش مي خواسته دور بيندازد در يك طرفة العيني درست كرد و با دايي اش چنان صحبت مي كرد و چنان كلمات قلنبه سلنبه به كار مي برد كه همگي احساس كرديم كه انگاري يك خارجي داره صحبت ميكنه !! ... من كه هر چه گوش دادم يك كلمه از حرف هايش ملتفت نشدم ! به هر حال جعفر خان ما در روزگار خودمان با همين چشم هاي كوچك مان ، چيزهاي خيلي خيلي بزرگي را داريم مي بينيم !، كي باور مي كرد كه روزي بيايد كه با يك دستگاه كه چند مثقال پلاستيك بيشتر نيست ، بشود با آن سر دنيا صحبت كرد و حتي طرف را هم ديد، بدون اين كه به سر سيمي وصل باشد !! روز چهار شنبه به حاج رضا بزاز گفتم : « حاجي ، دلت براي بچه ات تنگ نميشه كه در ديار فرنگ درس ميخونه و سال تا سال نمي تواني اورا ببيني ؟ حاج رضا خنده اي كرد و گفت :
« خدا پدرت را بيامرزه ! ما هر شب همديگر را مي بينيم و با يكديگر صحبت مي كنيم »!، وقتي كه حاجي ديد خيلي تعجب كرده ام ، گفت : آقا صالح مگه در دنياي امروز زندگي نمي كني ؟ » حاج رضا اين را گفت و رفت !! ... جعفر آقا معطلت نكنم ، به هر حال ما در دنيايي شرف حضور داريم كه علاوه بر هوشمندي ما آدميان ، وسايل زندگي مان هم هوشمندند ! اين را فراموش نفرما ! گذشت زماني كه اگر كسي عطسه مي كرد ، از راه بر مي گشتيم و مي گفتيم : بر گرديم كه صبر آمد !! راستي جعفر خان ، شنيدم كه بالاخره اخوي تان ديسكش را عمل كرد ! حال و احوالاتش چه طوره ؟ خوبه بحمد الله ؟
اگر ایران درگیر جنگ اوکراین شده که اشتباه بزرگی هست که سریع باید کنار رود،
اگر ایران درگیر نشده این خباثت روسیه بود که خواست ایران رو بدنام کند تا تحریم برداشته نشود و بیشتر هم شوند
کافر قران میسوزاند چون اعتقادی ندارد و کافر است ولی اگر قران بخوانی و بدان عمل نکنی بدتر از قران سوزی است .ضمنا نماینده گرامی ، مبارزه با مواد مخدر برای نجات بشریت است نه برای بده بستون.
لطفا به وضع اقتصادی بیشتر توجه کنید چون غیر قابل تحمل شده است
نابودی بورس رو با دلار ۴۵ هزاری خدمت همه ملت تسلیت عرض میکنم و عرض تبریک خدمت همه دلالان سکه وارز و دلار و خودرو که طی دو ماه سرمایه آنها دوبرابر شد ، تبریک خدمت کاسبان عزیز که سرمایه آنها روز به روز دوبله میشه ، صنف طلافروشان, صنف بنکداران و ..و تسلیت خدمت کارگران و کارمندان بی پول که حسر الدنیا و الاخرت شدن ؟؟ تبریک خدمت ابراهیم بت شکن