شعر قدیمی مهدی اخوان ثالث شاید بهترین گویای وضعیت موجود باشد:
عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم گردی نستردیم و غباری نفشاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز از بیدلی او را ز در خانه براندیم
هر جا گذری غلغله شادی و شورست ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیامست، ولی ما پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم
من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر سالی سپری گشت و ترا ما نپراندیم
صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند ما این خرک لنگ ز جوئی نجهاندیم
ماننده افسونزدگان ره به حقیقت بستیم، و جز افسانه بیهوده نخواندیم
از نه خم گردون بگذشتند حریفان مسکین من و دل در خم این زاویه ماندیم
طوفان بتکاند مگر «امید» که صد بار عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم
منتظر شدیم تا تابناک آغاز سال جدید را تبریک بگوید که نگفت. عکس سفره هفت سین بذارد که نذاشت.داداش پا شو بساطت را جمع کن برو تو یمن یا عراق خیمه بزن. نوروز یادگار پرارج نیاکان، شراره ی فروزان فرهنگ ایران زمین،
یادگاری ز روزگاران یگانگی و سرفرازی مردم ایران زمین ، بر همه ی ایرانیان در گستره ی فرهنگ ایران زمین پُر سرور باد.