پدر من نیز در طول جنگ در لشگر 16 زرهی قزوین و تیپ 2 زرهی زنجان و در آخر خدمت در یگان زرهی شیراز بود و بازنشسته شد و ایشان فرمانده شان بودند.یادم می آید پس از پایان جنگ وقتی پدرم به شیراز منتقل شد, حقوق یک افسر کهنه سرباز جنگ کفاف خرج 4 بچه را نمی داد و پدرم علیرغم جانبازی بدنی و اعصاب و روان ناچار به فروش موز در کنار خیابان های شیراز بود و رسانه ای نداشت! امیدوارم من هم بتوانم رسانه او باشم . حالا که 47 ساله شدم و بلاهایی که بر سر خودم و خانواده و فامیلم در جنگ آمد را به یاد می آورم افسوس بر عمر و جوانی پدر و پرپر شدن عمویم در روز پذیرش قطعنامه را میخورم.افسوس روزهایی را که من و برادرانم هر 4 ماه 10 روز پدرم را میدیدم و نمی توانستیم با وی ارتباط برقرار کنیم را می خورم . یاد کتک ها و ناراحتی هایی که پس از پایان جنگ به دلیل عدم تعادل روحی پدرم نصیبمان شد می افتم. یاد مشکلات اعصاب و روان مادرم ناشی از تنهایی و استرس بر نگشتن همسر , بیماریش و یک همسر جانباز اعصاب و روان می افتم و مهمتر از همه یاد عدم حمایت هیچ شخص و نهادی در سخت ترین شرایط از خودمان می افتم. یاد بخیه زدن دستم با سوزن خیاطی و نخ قرقره پلاستیکی بدون بی حسی می افتم و می پرسم مگر من و خانواده چه گناهی کرده بودیم که باید قربانی جنگ شویم و این همه درد و رنج را تحمل کنیم.خدا را شکر پدرم یک خانه از قبل از انقلاب دارد و یک حقوق بازنستگی که دهم ماه هم نمی رسد. خدا را شکر در زمان عروسیم کمی پول(50 هزار تومان) داشتم که به مادرم بدهم تا اشک هایش را پاک کند و خجالت نکشد و در روز پا تختی به من هدیه بدهد. تابناک عزیز این قصه پرغصه بسیاری از بازماندگان جنگ است
با سلام ،
گرحسین شیعه سی سن نیلموسن دینه گوره
وارسؤزون گئل قاباقا سؤیله بو آئینه گوره
قویما اسلام بوگون اجنبی دن کینه گوره
واقعا مرد عمل سن دئگیلن بسم الله
یارویاور اولاهرایشده سنه اول الله
سلام.این رابایدنشان آنهایی که راحت از تمام ارزشهای انسانی وطن پرستی انسانیت بدور وخیلی راحت خودرا به بیگانگان می فروشندوباراحتی خیانت میکنندوککشان نمیگزداماخداهست ومواضب همه چیزهست .دوربرمردان بی ادعاوپاکدست مومن متعهدباایمان.جانبازناصر
بنده هم ارتشی هستم .چرا باید بعد از ۳۰سال خدمت وجانبازی وایثار گری هنوز هم دربه درباشی کم بود ۳۰ سال آوارگی وانتقالی گاه و بیگاه ،جای تاسف داره برای دولت مردان که به سربازان ومعیشت آنان رسیدگی نمی کنند .اکثر همکاران در شغلهای دوم، مسافرکشی ،دست فروشی ،...مشغولند تا به چنین سر نوشتی گرفتار نشوند .
سلام خدا بر مردان بی ادعایی که از نان و نام خود گذشتند و فقط عمل کردند...
نام چنین اسطوره هایی همانند عمل الهی آنها، جاودانه و الهی خواهد ماند..
البته مستاجر بودن امیر سرافراز ارتش اسلام، جای بسی تامل دارد...در برهه کنونی چه کسانی برای اندیشیدن و چاره ساختن مسئول هستند!!!
من شنیدم ابستن منزل شخصی خودرا به یک مستمند بخشیده منزل سازمانی خود را داوطلبانه تخلیه کرده تا به پرسنل شاغل برسد به هر حال به وجود چنین فرمانده اب افتخار میکنم
مردان خدا پرده پندار دریدند .
با درود به روح بزرگ مردانی همچون این دلاور باید عنوان کنم اینان از گروهی هستند که واقعا با دلشان معامله نموده اند و قیمت دل بزرگشان را با هیچ نوع واحد پولی نمیتوان خریداری نمودن .
اکنون در برابری بزرگواری و دل بزرگ این دلاور سر تعظیم فرود آورده و دستشان را از راه دور میبوسم