جناب آقای ضرغامی ذکر تاریخ گذشته شما ایراد دارد حاجداود کریمی در تاریخ 11 بهمن 64 از طریق ستاد جنگ جهاد استان تهران بصورت نیروی مردمی ثبت نام نمود من هم که در جهاد مشغول بکار بودم بخاطر اینکه نیروی جایگزین نداشت برای اعزام ممانعت ایجاد میکردنند و با فرمان حضرت امام من نیز در این تاریخ عازم جبهه شدم و برگ ماموریت افراد نیز نزد بنده بود در مینی بوس که عازم جبهه بود داشتم برگ افراد دسته بندی میکردم که بدست نفرات اعزامی تحویل دهم چشمم به بنام جاج داود از قبل اسم ایشان را شنیده بودم که فرمانده منطقه 10 سپاه تهران بود از قضاء یکی از دوستانم نیز در دفتر ایشان کار میکرد نزد ایشان رفتم گفتم سلام حاج آقا شما هم اینجا هستید تعجب کرد که شناسایی شده است خودم را به ایشان معرفی کردم هیچ موقع فراموش نمیکنم جمله ایشان را گفت نیروی مردمی صفایش بیشتر است ساعت 9 ال 10 شب بود که به عقبه آبادان رسیدیم لباسمان عوض کردیم و جایمان را نیز در یک سنگر انداختیم برای خواب ،من رفتم بیرون سنگر تا همکارانم راببینم که ناگهان دوستان گفتند فرمانده مخابراتمان نیز آمد به من گفتم برو حاضر بشو برو فاو به فرمانده هان وقت جهاد گفتم بصورت محرمانه گفتم حاح داود کریمی فرمانده سابق سپاه تهران با من است ومن نیز هرجا بروم با ایشان می رم و بدون ایشان جای نمی روم با درخواست من موافقت کردند وبه اتفاق مسئول تدارکات جهاد استان به طرف اروند و سپس به منطقه فاو رفتیم تیز بینی ایشان مرا تعجب کرد به ساعتش دقیق شده بودوگفت سید زمانی که این دوبه به فاو رسیده زیاد است میبایست از 25 دقیقه به 13 دقیقه برسد من به ارودن افتادم و شدیداٌ خیس وسردم شده بود همکاران مرا به تدارکات بردنند و لباس گرم به من دادند و بعد مجدداٌ نزد حاجی آمدم رفتیم سنگر جای خوابمان را انداختیم اذن صبح بیدار شدیم نماز خواندیم کمی مجدداٌ خوابیدیم تا برای صبحانه بیدار شدیم وبعد گروهی از همکارنم به فاو آمدند بعد از سلام و علیک به من گفتند در سنگری که شما و دوستتان قرار بود دیشب بخوابیدتعدادی از همکاران به درج رفیع شهادت نایل آمدند موضوع را به حاج داود گفتم ایشان گفت سید شهادت از دستمان پرید و مابقی زندگیم با این شهید بماند در این مدت ششماه که با هم بودیم پیغام برای ایشان زیاد می آمد که بر گردد وبه مسئولیت جدیدی که مد نظرشان بود مشغول شود من را امین خود میدانست وبه من می گفتم و مابقی................................. بماند تا قطار به تهران آمدیم واز میدان راه آهن به طرف منزلمان رفتم من زودتر پیدا شدم وخداحافظی کردیم با همدر ارتباط بود که ایشان مسئول بازرسی وزارت پست و تلگراف و تلفن درر زمان مهندس غرضی شد وبعداٌ نیز مسئول مواد مخدر وبداز مسائل سیاسی که برایشان پیش آمد در کارگاه خود مشغول بکار بود ومن نیز هر موقع دلم میگرفت و به بهشت زهراء میخواستم بروم نزد ایشان میرفتم وبه اتفاق با موتور 125 عازم میشودیم وبعد از زیارت من ایشان به منزلشان در خانی آباد میرساندم و میرفتم وهر موقع که نزد ایشان می رفتم به من میگفت به گارگاه کاوه آهنگر خوش آمدیدخوشا به حال ایشان که شهید ومن نیز عقب مانده از قافله شهدا . .این را نوشتم که مسئولین بدانند که خودشان تنها جبهه نبودند روح ایشان و تمام شهدا گرانقدر انقلاب اسلامی شادوگرامی باد.
کداخدایی :...آیا قوه قضایه ایران نیز میتواند تحریمهای مشابهی بر قاتلان سیاهپوستان این کشور که در هنگام دستگیری آنها را شکنجه کرده و بدون محاکمه به قتل میرسانند، وضع کند؟....
خب وضع کنید ببینیم به کجا می رسد ، اصلا کل قضات آمریکا را تحریم کنید چه اتفاقی می افتد؟ اما قضات جمهوری اسلامی که تحریم شده اند از این به بعد نمی توانند سفر اروپایی داشته باشند چون بلافاصله به اتهام نقض حقوق بشر بازداشت می شوند در ایران هم که کلی محافظ شخصی برای خود و خانه و محل زندگی خود دارند
چه بخواهیم و چه نخواهیم ایران و آمریکا بر سر میز مذاکره خواهند نشست و ایران مجبور خواهد شد امتیازات بیشتری به آمریکا بدهد. پس چه بهتر که زودتر توافق انجام شود.
به امیدا خدا جنگ واقعی با امریکا را کی شروع میکنید .؟ چون فرزندان آقایون بشدت برای جنگ بی تابی و بی قراری میکنند . حالا نمیشه خود امریکا دو تا موشک به یکی از دو ناو از رده گدشته بزند ؟ تا بهانه جنگ واقعی را تجربه کنیم . آخه وضعیت اداره کشور نه جنگ . نه صلح و نه مداکره عاقبتش مثل کوبا و کره شمالی خواهد شد
کسانیکه کاسب تحریم هستند هیج وقت نمیگذارن آب خوش از گلوی ملت پایین بره حالا تابناک دلت میخواد سانسور کن ولی کمی شرافت داشته باش و واقعیت جامعه رو به مسیولین برسون
زیبا کلام فقط ژست روشنفکری دارد در تمامی محافل اصولگراها حضور دارد و بقل دست عباسی می نشیند بعد برای اصلاح شدن حرف می زند از جانب ملت حرف نزن که برات هزینه دارد