
پنجمین روز هفته، دلار در بازار تهران رکورد تازهای را ثبت کرد و برای نخستین بار در تاریخ اقتصاد ایران از مرز ۱۲۰ هزار تومان عبور کرد؛ جهشی که بسیاری از تحلیلگران هم انتظار آن را در این سرعت نداشتند.
به گزارش سرویس اقتصادی تابناک؛ نرخ نقدی اسکناس دلار آمریکا در لحظه تنظیم گزارش به ۱۲۰۵۵۰ تومان در بازار تهران رسیده اسست و حواله آزاد دلار نیز در ۱۲۰۸۰۰ تومان ایستاده است. یورو نیز با جهشی تند، به ۱۴۰۴۰۰ تومان رسید؛ یعنی فقط از ابتدای همین هفته، دلار بیش از شش هزار تومان و یورو بیش از هشت هزار تومان گرانتر شده است.
اما در برابر این وضع، سکوت عجیب رئیسکل بانک مرکزی بیش از اعداد، ذهن جامعه را مشغول کرده است. بازاری که روزانه میلیونها نفر قیمتش را چک میکنند، نیازمند یک «سکاندار» است، نه «غایب بزرگ». فرزین، مقام اصلی مدیریت بازار ارز و مهار تورم، دقیقاً در روزهایی که مردم زیر ضرب کاهش ارزش پول ملی هستند، ترجیح داده هیچ توضیحی ندهد؛ گویی تصمیمسازی ارزی کشور به حالت تعلیق درآمده است.
در میدان فردوسی اما صداها روشنتر و بیپردهتر است. صرافان از دو سال سیاستگذاری سختگیرانه و غیرفنی بانک مرکزی به ریاست فرزین میگویند؛ سیاستهایی که به روایت آنها، شبکه رسمی اسکناس را نابود و تقاضا را به بازارهای غیررسمی پرتاب کرده است.
یکی از صرافان قدیمی روایت میکند: «حدود ۶۰۰ صرافی عملاً تعطیل شدهاند. نه اجازه خریدوفروش داریم، نه امکان عرضه. قبل از فرزین، در بازار متشکل روزانه ۲۰ تا ۳۰ میلیون دلار اسکناس در شبکه صرافیها معامله میشد؛ مردم نیازشان را قانونی تأمین میکردند. اما حالا دو سال است که این مسیر بسته شده و همه چیز رفته سمت بازار آزاد و تلگرام.»
این روایت فقط شرح یک محدودیت نیست؛ شرح یک تغییر «ساختاری» در سیاست ارزی است. سیاست جدید بانک مرکزی، عملاً انحصار عرضه ارز را در مرکز مبادله متمرکز کرده و با افزایش کارمزدها و تشریفات پیچیده، صفهای طولانی و معطلی چندماهه برای واردکنندگان ساخته است. هزینه این بروکراسی ارزی، مستقیماً به قیمت کالا و نهایتاً به زندگی مردم منتقل شده است.
یکی دیگر از صرافان که سالها بازار را با پوست و استخوان لمس کرده، از زاویه مهمتری انتقاد میکند: «مسئولی که بازار آزاد را «نابازار» میخواند، اساساً فهم اقتصادی از کارکرد بازار ارز ندارد. در همه دنیا، نرخ اسکناس بر پایه عرضه و تقاضای واقعی شکل میگیرد. اما اینجا با تعدد سامانهها و نرخها روبهرو هستیم؛ مرکز مبادله، نرخ توافقی، نرخ تالار اول، نرخ تالار دوم، نرخ سنا، نرخ بازار آزاد، نرخ تلگرامی و .... این آشفتگی باعث بینظمی در قیمتهای وارداتی شده؛ وقتی یک کالا با چندین نرخ ارز وارد میشود، چطور میتوان انتظار داشت قیمتها منطقی باشد و نظارت بر بازار کالاهای جواب دهد؟»
این همان نقطهای است که تحلیل نهادی اهمیت پیدا میکند: سیاستگذار ارزی، به جای کاهش فاصله بین نرخها و مدیریت انتظارات، بر انکار نرخهای واقعی و ساختن سامانههای بیشتر اصرار کرده است. نتیجه؟ شکلگیری یک «بازار رهاشده» که هیچکس مسئولیتش را نمیپذیرد اما همه اثرش را میبینند.
یکی از فعالان باسابقه بازار با کنایهای گزنده میگوید: «آقای فرزین دائم میگوید این نرخ واقعی نیست؛ تلگرامی است؛ نابازار است؛ قبول نداریم! خب همان نرخی که قبول ندارید، زندگی مردم را زیرورو کرده. شما با نپذیرفتن نرخ، واقعیت را عوض نمیکنید.»

در نهایت، مشکل امروز بازار ارز فقط عدد ۱۲۰ هزار تومان نیست. مشکل، «بیبرنامگی بانک مرکزی و تیم ارزی فرزین» است؛ ساختن سامانههای متعدد به جای یک بازار شفاف، محدود کردن شبکه صرافیها به جای تقویت عرضه رسمی، و انکار واقعیاتی که هر روز روی تابلو و روی سفره مردم دیده میشود.
بازار ارز پیام روشنی دارد: شکاف میان «سیاستگذاری رسمی» و «واقعیت میدانی» اگر بسته نشود، عدد ۱۲۰ هزار تومان پایان راه نیست؛ نقطه شروع بیثباتی شدیدتر است.