پس از مقالات متعدد كه در پاسخ به تحليل جديد عبدالكريم سروش درخصوص قرآن و وحي الهي از سوي چهرههاي گوناگون داده شد، مهندس عبدالعلي بازرگان، فرزند مهندس مهدي بازرگان، نيز در مقالهاي به وي پاسخ داد.
به گزارش خبرنگار «تابناك»، اهميت پاسخ اين چهره قرآنپژوه، از آن روست كه وي در طيف روشنفكران ديني دستهبندي ميشود و با اين حال با شجاعت در عين متانت به سروش پاسخ داده است.
اما نكته جالب ديگر پاسخ عبدالعلي بازرگان، آن است كه به نكتهاي لطيف در قرآن پي برده كه ميتوان آن را يكي از مظاهر اعجاز قرآن در قرن بيستويكم به شمار آورد و به نوعي پاسخي براي كساني باشد كه براي پيامبر خدا(ص) نقش آفرينندگي در قرآن قايلند.
بازرگان با تتبع در آيات قرآن دريافته كه حتي يك آيه هم در سراسر قرآن نمييابيم كه گويندهاش رسول مكرم باشد!
به گفته وي، پاسخ اين پرسش كه گوينده قرآن كيست را خارج از بحثهاي كلامي و مجادلههاي لفظي، به سادگي ميتوان با يكبار مرور اين كتاب دريافت كرد. ظاهر قرآن آشكارا نشان ميدهد كه حتي يك بار هم پيامبر سخنگو نيست.
وي مينويسد: چند سال قبل ترجمهاي از قرآن را به يك معلم آمريكايي كه پس از وقايع يازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ كنجكاو به محتويات قرآن شده بود، دادم. اولين سؤالي كه در ديدار بعدي بلافاصله از من كرد، اين بود كه: «گوينده و مخاطب قرآن كيست؟!»
او كه در كتاب مقدس همواره حواريون و نويسندگان بخشهاي مختلف كتاب را «گوينده» مستقيم (يا از قول حضرت موسي و حضرت عيسي) يافته بود، از تنوع و تغيير دائمي گوينده و مخاطب در قرآن (كه كاملاً مغاير و متفاوت با كتابهاي متداول بشري است) شگفت زده شده و اين تغيير مستمر ضمائر و زمان (گذشته، حال و آينده) او را آشفته كرده بود!!
من البته در آن روز پاسخ مختصري به او دادم، ولي سؤالش همچنان در ذهنم باقي مانده بود تا امروزكه به بركت مصاحبه شما توانستم پاسخ دقيقتري براي آن به شرح ذيل پيدا كنم: الف: گوينده قرآن البته «خداي نامه» است و يكسره از قول او با ضمائر متكلم وحده (من)، متكلم مع الغير (ما) يا غائب و در زمانهاي مختلف روايت ميكند، با اين حال گاهي فرشتگان گوينده ميشوند، گاهي انبياء، گاهي هم خود ما (در سوره حمد، يا در خلال ربناهاي قرآن) و بالاخره گاهي هم ابليس!
از آن عجيبتر در مواردي هم زمين و آسمان و پوست بدن (فصلت ۱۱، ۲۱ و مشابه آن). ب: مخاطب تنوع در مخاطبين قرآن به مراتب بيش از گويندگانش است و اين فراگيري و شمول را در هيچ كتاب ديگري نمي بينيم . خودِ همين تغيير دائمي زمان (ماضي، مستقبل و حال) و ضمائر (همه حالات ششگانه) و تفاوت مخاطبين، نشانه خدائي و فرا زماني فرا مكاني بودن آن است كه ديگران را از آوردن مشابهش نا توان ميسازد.
با وجود آنكه هفته گذشته اين مقاله در برخي سايتها منتشر شد، اما از آنجا كه به دليل تقارن با تعطيلات نوروزي، كمتر مورد توجه قرار گرفت، «تابناك» به بازانتشار آن ميپردازد.
وي خطاب به سروش مينگارد: مصاحبه خبرنگار راديو جهاني هلند با جنابعالي را كه تحت عنوان «كلام محمد» منتشر شده بود، پس از مدتي از انتشار آن خواندم و استقلال رأي و شجاعت علمي شما را در بيان آنچه درست ميپنداريد ستودم، بي ترديد نظريات شما در مواردي هم كه خلاف باورهاي عمومي است، از آنجا كه حركت آفرين و انگيزنده ايمانهاي آرام گرفته و ساكت است، بايد مورد استقبال و استفاده قرار گيرد و صاحبان انديشه را به ميدان تضارب آراء و تبادل افكار فرا خوانده و در جدالي احسن و دعوتي حكيمانه به سوي حقيقت، فضاي فرهنگي بسته و بي نور جامعه ما را گشايشي بخشد.
اين قلم نيز كه همواره از آثار فكري شما سود برده و گهگاه نيز نقد و نظرياتي تقديم داشته است، اين بار نيز ميخواهد با طرح سؤالاتي كه از تعارض استنباط خود از كتاب خدا با نظريات اخير جنابعالي ناشي شده است، به بارور شدن اين بحث با بضاعت مزجات خود مددي برساند، باشد تا به ياري نازل كننده كتاب، گامي به شناخت كلام وحي نزديكتر شويم.
در بخشي از مقاله مهندس بازرگان آمده است:
آيات قرآن در پنج زمينه:
۱- گذشته (تاريخ انبياء و امتهاي پيشين)
۲- حال (معاصرين پيامبر)
۳ - آينده (احوالات قيامت)
۴- طبيعت (آيات خدا در آفاق و انفس)
۵- شريعت (اصول و قوانين زندگي سالم)
نازل شده و هر سورهاي تركيب و آرايشي از اين هماهنگي را نشان ميدهد.
پيامبر اسلام به دليل «امّي» بودن، به جز مختصري از مورد سوم، هيچ اشراف و اطلاعي از اين مجموعه، نداشته است تا گوينده اين شگفتيها باشد.
قرآن اصرار دارد بر اين نكته تأكيد كند كه او (قبل از نزول قرآن) «نميدانست كتاب چيست و ايمان كدام است». در عمر خود نه كتابي خوانده و نه خطي نوشته بود و «فقط» از «وحي» تبعيت ميكرد.
چگونه ممكن است قرآن كلام پيامبر باشد در حالي كه در اين كتاب ۳۳۲ بار فرمان «قل» (بگو) به پيامبر داده شده و او عيناً اين فرمان را با ذكر كلمه «قل» در قرآن آورده است!!
متن كامل را در ستون «مقالات» بخوانيد.