بازدید 8957

یاد محله نمدمال‌ها بخیر

کارگاه‌های نمد مالی و کلاه مالی شهرکرد
کد خبر: ۸۱۵۵۷۳
تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۳۹۷ - ۱۵:۴۱ 11 July 2018

«اون زمان بگذشت بابا! اون زمان که محله نمدمالا برو بیایی داشت. اینجا همه یا نمدمال بیدن یا کلامال، گیوه دوز و جل دوز و آ تختکش، آهنگر و مسگر و نجارم بیدن تک و توک. عصری که می‌شد، آب و جارو می‌زدن، کتریای گَل دیفار پر آب جوش با چوغ چایی درست می‌کردن، آخ که چه صفایی داشت. پاک از اون ته دلُم می‌گما بابا! اون زمان بگذشت؛ شب که می‌شد، کاسبای محل که خونه می‌رفتن، یه لامپا بید یا نفت نداشت یا فتیله. یه چرخ چاه بید و هرکی کلکی خودش رو آتیش می‌زد. نه پول برق بید نه پول آب. پاییز که می‌شد، کرسی می‌هشتن تو حیاط، پنجاه تا استنبولی دود می‌رفت هوا. تو یه خونه 40 تا بچه بید. خوراکشون یا عدسی بید یا سیرابی اما مهر و محبت زیاد بید بابا. همه تو حیاط، نمد مالش می‌دادن و کلاه. ننه مون با چوغه لباس می‌شست. یا صابون خشتی بید یا گِل و کتیرا. مثل حالا نبید که آقا بره حموم نرم‌کننده بماله و فرق وا کنِد. اون زمان بگذشت بابا!»

محمود رفیعیان تنها گیوه دوز شهرکرد چنان با حسرتی عمیق، فلکه نمدمال‌های شهرکرد را توصیف می‌کند که لحظه‌ای خودم را در 50 – 40 سال پیش این محله حس می‌کنم، که همه ساکنانش یا در خانه یا در مغازه، نمدمالی و کلاه مالی می‌کردند. گیوه دوزها هم بودند البته؛ عده‌ای رویه را با قلاب می‌بافتند، عده‌ای برایش با کرباس و متقال زیره درست می‌کردند، عده‌ای تختکشی و آخر سر هم دوزنده‌ها که کار را تمام می‌کردند. اما حالا از آن همه، تنها دوزنده‌ای مانده که زیره و رویه را آماده از اصفهان می‌خرد و در میدان فردوسی یا محله قدیم نمدمال‌ها به هم می‌دوزد. زیره‌های پلاستیکی را 150 هزار و «ملکی» یا همان زیره‌های کرباس و متقال را 300 هزار تومان می‌فروشد.

محمدرضا طاهرپور کارشناس صنایع دستی در مورد محله نمدمالان شهرکرد و نحوه تغییر آن، این طور توضیح می‌دهد: «خیلی از این کارگاه‌ها از بین رفتند و آنهایی که ماندند به خاطر اضافه شدن دستگاه‌های پر سر و صدا مجبور شدند جا به جا شوند.» به گفته وی ،هنوز در شهرکرد حدود 30 کارگاه نمدمالی سرپا مانده است. یکی از کارگاه‌های سرپا مانده در محله نمدمال‌ها که بدون دستگاه و با همان شیوه قدیمی مالش نمد با دست و ساعد کار می‌کند، کارگاه نادر امینیان دهکردی است؛ جوانی که هنوز جواز کسب پدربزرگش را بر دیوار کارگاه دارد: «رضا امینیان مجاز است یک باب مغازه در تصدی خودش داشته باشد.» تاریخ جواز به 55 سال پیش برمی گردد. زمانی که نمد پرکاربرد بود؛ خانه‌ها زیرمنقلی و روکرسی و پادری می‌خواستند و چوپانان کولجه یا کوله و شنلی که بتوانند بی‌هراس از سرما یا دندان تیز خرس در کوهستان بخوابند.

نادر هنوز هم شنل درست می‌کند. بعضی از شنل‌ها آستین ندارد اما طوری تا خورده‌اند که آستین دار به نظر برسند: «هم جلوی نفوذ سرما را می‌گیرد هم گرما. زمستان از کیسه خواب هم گرم‌تر است. می‌شود با این شنل نمدی شب تا صبح توی برف خوابید. به آستین دارها کپَنَک می‌گوییم. بعضی هم کوتاهش را دوست دارند.» یک شنل آستین دار از «اشگل» آویزان است. خوب که نگاه می‌کنم می‌بینم سرآستین جایی برای بیرون آوردن دست ندارد. با خودم می‌گویم چوپان با این شنل چطور چوب دستش می‌گیرد؟ راستش را بخواهید شنل نمد، آنقدر سنگین هست که نشود از رخت آویز آویزان کرد. برای همین آویز مخصوصی هم دارد که با چوب و چرم درست می‌کنند و به آن اشگل می‌گویند. طاهرپور می‌گوید: «نه گلوله از شنل نمدی رد می‌شود و نه دندان خرس.» نکته جالب‌تر اینکه نمد را چون با صابون می‌مالند، هرگز آن را نمی‌شویند چون نرم می‌شود مخصوصاً شنل که دیگر به تن چوپان بیچاره زار می‌زند، اما اگر کیف یا یک تکه پادری نمدی دارید و با نرم شدنش مشکلی ندارید می‌توانید تمیز شست و شویش دهید.

خب اشگل را که یاد گرفتید، یکی دیگر از ابزار مربوط به این شغل «پنجه» است که با آن پشم را پخش می‌کنند. چیزی شبیه دست با 6 انگشت. می‌گویم اینکه 6 انگشت دارد چرا اسمش را گذاشته‌اید پنجه؟ نادر می‌خندد و می‌گوید تا حالا به این موضوع فکر نکرده. او هر شنل را 350 هزار تومان می‌فروشد و اگر کسی 3 گونی پشم خوب برایش بیاورد و
50هزار تومان هم بالایش بدهد، حاضر است یک شنل دلخواه برایش درست کند یا هرکدام را که پسندیده، بردارد.

نمدمال‌های شهرکرد، کارهای معمولی را با پشم محلی و کارهای فانتزی را با پشم وارداتی مرینوس درست می‌کنند. اما نکته مهم اینکه کلاه مال‌ها نه با پشم بلکه با کرک بز، کلاه درست می‌کنند که تعداد آنها هم کم شده و حالا در خیابان فردوسی یکی دو کلاه مال بیشتر نمی‌شود پیدا کرد. یکی از آنها مهدی شیخ شاهرخ پیرمرد 75 ساله‌ای است که هنوز هم در میان ایلات و عشایر دور و بر کلاه او ارج و قربی دارد: «من و بهزاد مانده‌ایم. بهزاد هم یک روز هست یک روز نیست.» شیخ شاهرخ با کیسه حمام سیاهی که رنگ کلاه را به خود گرفته، دارد پرداخت می‌دهد. تابه و چراغش هم سیاه است. تابه، برعکس ساجی که قدیم روی آن نان می‌پختند، گود است اما از اینکه بگذریم، در نگاه اول آدم را یاد همان ساج‌های آهنی می‌اندازد که از زیر گرم و آماده می‌شد برای پخت نان. کلاه مال کرک را در تابه گرم می‌کند و صابون به خوردش می‌دهد تا وقتی که فرم گرفت بعد قالب می‌کند که معمولاً کله‌ای از چوب گردوست. شیخ شاهرخ به قالب بزرگی اشاره می‌کند و می‌گوید: «دیگر کله از این بزرگتر نداریم.» کله‌ها آنقدر کلاه به سر گذاشته‌اند که انگار چیزی انسانی در آنها باقی مانده است. آنها در قفسه اوستا شیخ شاهرخ به قطار ایستاده‌اند و به گفت‌و‌گوی ما گوش می‌دهند:

«هر طایفه‌ای یک جور کلاه را می‌پسندد. بازفتی‌ها کلاه کوتاه و مشکی، نجف آبادی‌ها یک جور، کوهرنگی‌ها یک جور. بعضی‌ها سفید، بعضی قهوه‌ای و بعضی سیاه. هر طایفه‌ای کلاه خودش را دارد.»

می خواهم به یکی از کارگاه‌هایی که با دستگاه کار می‌کنند هم سری زده باشم. کارگاه حبیب‌الله احمدپور در شهرک صنعتی نیمه تعطیل شهرکرد. او حدود 70 سال سن دارد و خیلی دیر به این شغل روی آورده یعنی از 50 سالگی اما نمدمالی در شهرکرد چیزی نیست که آموزش پیچیده‌ای نیاز داشته باشد. آنها اگر از بچگی و در خانه هم این صنعت را ندیده باشند، حتماً دور و بر خود آدم‌های زیادی را دیده‌اند که نمدمالی می‌کنند.

دستگاهی که از آن حرف می‌زنند درواقع کاری نمی‌کند جز کوبیدن نمد که آن هم لااقل باید 20 بار خاموش کرد، عیب کار را گرفت و دوباره لای دو لبه آهن گذاشت تا کوبیده شود. با اوستا حبیب‌الله حرف می‌زنم اما همچنان نگران دو پسر او هستم که یکسره دستشان را لای دستگاه فرو می‌کنند تا قبل از کوبش بعدی، لوله نمد را سرجای درستش بگذارند: «از پشم محلی روکش صندلی و کمربند طبی و این چیزها می‌سازیم و از مرینوس هم نمد کیف و کفش. قبلاً که محله نمدمال‌ها بودیم خیلی سفارش می‌گرفتیم ولی الان کم شده. اگر کسی بود که این روکش‌های صندلی را رد کند خارج خوب بود. خارج خریدار دارد ولی کسی نیست رد کند.» روکش نمد حتی جلوی آفتاب هم نمی‌گذارد صندلی داغ شود و در فصل سرد هم بدن راننده را گرم نگه می‌دارد.

وحید پسر حبیب‌الله دو سال بیشتر نیست که وارد این شغل شده اما خلاقیتش زبانزد است. او با الهام از پنجره‌های ارسی، زیراندازهایی ساخته که تنه به تنه فرش می‌زند. حتی یاد گرفته نمد را لایه لایه روی هم بگذارد و طرح را به شکل سه بعدی درآورد. در بازارچه صنایع دستی شهرکرد، کیف و کفش‌های نمدی، کلاه مکزیکی‌ها رنگ به رنگ نمدی و زیراندازها و پادری های نمدی چنان چشم نوازی می‌کنند که حد ندارد. اینجا می‌شود کار را تمام شده دید؛ باب سلیقه مشکل‌پسندها و به شکل باورنکردنی امروزی. با نمد چه چیزها که نمی‌شود ساخت؛ کوله و شنلی برای چوپان، کمربندی برای بیمار، روکشی برای صندلی، کلاهی برای شالیکار، کفشی برای میهمانی و فرشی برای تزئین خانه زوج امروزی.

گزارش از: محمد مطلق

این گزارش نخستین بار در روزنامه ایران منشتر شده است.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب ها
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر