بازدید 9282
۴

شما هم به چمستان دعوتيد!

دکتر اسکندر صالحی
کد خبر: ۸۰۷۳۴۶
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۶:۳۰ 11 June 2018

پس از گذشت چند روز هنوز و همچنان به آن افطاری می اندیشم.

نزدیک اذان مغرب بود. جایی ایستادیم تا بقیه برسند. اذان که نزدیک شد رفتیم داخل مسجد. دیدم چند سفره چیده اند وسط مسجد به نحوی که جای زیادی برای نماز خواندن نمانده بود. با تعجب از خودم می پرسیدم پس این مردم کجا می خواهند نماز بخواهند. تا آنجا که من درین چند دهه دیده بودم، بعد از نماز تازه باعجله سفرهٔ افطار در برخی از مساجد پهن می شود و افطاری هم بعد از اقامهٔ نماز داده می شود. حالا اینجا سفره از قبل از اذان در مسجد چیده شده است. عجب.

اذان که دادند، دیدم مردم نشستند کنار سفره. چای و خرما و فرنی و زولبیا. کمی بعد هم پلومرغ. اگر فرنی یا پلوی بیشتر هم کسی می خواست، بدون تعجب یا پرسش یا حتی کنجکاوی به او می دادند. مردم با حوصله افطار خوردند. بعضی که مسافر بودند، ایستادند به نماز فرادا و برخی از مردم هم مسجد را ترک کردند. تازه بعد از پذیرایی از افرادی که تازه وارد می شدند نماز قرار بود شروع شود و شاید بعدش هم کسی منبری می رفت و به وعظ و نصیحت می پرداخت و مردم را دعوت به مکارم اخلاقی و اجتماعی می کرد.

شوکه شدم! دوستانِ همراه هم شوكه شده بودند. اين نه رسم است كه ابتدا از مردم پذیرایی کنی، آن هم با این همه گشاده رویی و رهایی و بعد که پذیرایی کردی هیچ نگاه نکنی که چه کسی می ماند برای همراهی با تو و دیگر متولیان در انجام عبادتی که به آن اعتقاد داری و مردم را آزاد بگذاری که با تو بمانند و نماز بخوانند و به وعظ و دعوتِ خطیبِ مدعو تو گوش بسپارند. بی کوچکترین چشمداتی به اطعامِ پر از اکرامِ مردم، همشهريان و مسافران و رهگذرانِ آشنا و ناشناس، بپردازى. و اين اطعامِ پر از اکرام از مردم را حتى كريمانه طراحى و اجرا كنى.

عاجز از نزديك شدن به فهم اين كنشِ كريمانه در اطراف آن به اعجاب و احترام قدم مى زديم با دوستان آن شب و هنوز هم اين اتفاق مرا رها نكرده است.

بعد از خاطرم گذشت يكى از آن چيزهايى كه مى تواند اديان و سنت ها را در جوامع حفظ و چراغ آنها را در دل مردمان در طول قرون اعصار روشن و بالنده نگه دارد، چنين رفتارهايى است.

غرقه شدن در مباحث نظرى و استدلال ها، گاه حتى بزرگان اديان را در اين دام مى اندازد كه دين خود را از اين طريق حفظ كنند و گسترش دهند. و اين امر باعث مى شود كه روز به روز انتزاعى تر شوند و از مردم و واقعيت هاى اخلاقى و اجتماعى فاصله بيشترى بگيرند. تا آنجا كه دين خود را از زندگى جارى در متن اجتماع به گوشه كلاس ها و خلوت خاموش كتابخانه ببرند و در آنجا محبوس سازند و از جريان حيات انسانى دور و خارج سازند.

متوليان مسجد جامع چمستان اما همهٔ دغدغه مندان دین و اخلاق را به سفرهٔ کریمانهٔ افطاری ای دعوت می کنند که مسیر درست زنده نگه داشتن دین و فضائل اجتماعی را به تصویر می کشد. آنان، البته، کار خودشان را انجام می دهند و در بند نمایش چیزی نیستند. اما کارشان تماشایی است و ره آموز.

از سفرهٔ افطاری مسجد جامع چمستان، در استان مازندران، بیاموزیم که اجتماع ایرانی را به کرامت و آزادگی باید ساخت. نان باید داد به مردم و از ایمانشان نباید پرسید؛ ایمانشان را نباید وارسید. آنان خود ایمان خواهند آورد اگر دعوت به کرامت باشد

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۴
احسنت
شما گفتید موقع اذان سفره ای انداخته بودند ک به سختی جای نماز خواندن بود و بعد از افطار شروع به نماز جماعت کردند. به به اطعام کردند همه را! آیا نمیشد که اذان که گفته شد ابتدا نماز جماعت میخواندند و بعد سفره افطار پهن میکردند و به هرکسی که تازه می آمد یا آمده بود افطار میدادند بدون چشم داشت و بدون پرسش و پاسخ؟!!! آیا این جابجایی زمان چیزی را تغییر میداد؟ هرکس میخواست نماز اول وقت میخواند و هرکس میخواست از سفره افطار استفاده میکرد!!! چقدر بی سلیقگی (سهوا یا عمدا) !!! چقدر دلم میخواست بعد از نماز جماعت اول وقت می نشستم برسر سفره ای که مسلمان و غیرمسلمان، روزه دار و غیر روزه دار بودند و باهم از این کرم متولیان استفاده میکردیم ولی بجای اینکه به افطار چمستان برسم به نمازم جماعت ایستادم...
کو گوش شنوا ؟
جناب آقای دکتر صالحی عزیز

با شنیدن خاطره خوب شما از مسجد چمستان ، حکایت زیبایی سعدی در بوستان در ذهنم تداعی شد.خواندنش خالی از لطف نیست

شنیدم که یک هفته ابن‌السبیل

نیامد به مهمان سرای خلیل

ز فرخنده خویی نخوردی بگاه

مگر بینوایی در آید ز راه

برون رفت و هر جانبی بنگرید

بر اطراف وادی نگه کرد و دید

به تنها یکی در بیایان چو بید

سر و مویش از برف پیری سپید

به دلداریش مرحبایی بگفت

برسم کریمان صلایی بگفت

که ای چشمهای مرا مردمک

یکی مردمی کن به نان و نمک

نعم گفت و بر جست و برداشت گام

که دانست خلقش، علیه‌السلام

رقبیان مهمان سرای خلیل

به عزت نشاندند پیر ذلیل

بفرمود و ترتیب کردند خوان

نشستند بر هر طرف همگنان

چو بسم الله آغاز کردند جمع

نیامد ز پیرش حدیثی به سمع

چنین گفتش: ای پیر دیرینه روز

چو پیران نمی‌بینمت صدق و سوز

نه شرط است وقتی که روزی خوری

که نام خداوند روزی بری؟

بگفتا نگیرم طریقی به دست

که نشنیدم از پیر آذرپرست

بدانست پیغمبر نیک فال

که گبرست پیر تبه بوده حال

بخواری براندش چو بیگانه دید

که منکر بود پیش پاکان پلید

سروش آمد از کردگار جلیل

به هیبت ملامت کنان کای خلیل

منش داده صد سال روزی و جان

تو را نفرت آمد از او یک زمان

گر او می‌برد پیش آتش سجود

تو با پس چرا می‌بری دست جود؟
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر