بازدید 3219
جادوگر از ناگفته های فوتبال ایران می‏گوید؛

علی کریمی: حقیقت تاریخ مصرف ندارد، همیشه هم تلخ است!

کریمی بعد خیلی رک، خودش را هم نقد می‌کند: «می گویند من تاثیرگذارترین بازیکن لیگ بودم. مگر من چند گل زدم؟ بیشتر گل‌های من از روی پنالتی بود. بدبختی فوتبال ما این است که فکر می‌کنیم ستاره‌ها فقط گلزن‌ها هستند. عابدزاده در این فوتبال گل نزد، پاس گل هم نداد. ولی ستاره بود. ما دیگر بازیکن سازی نداریم، استعدادیابی هم نداریم، برای همین وقت بازی با تیم‌های عربی کابوس پیدا می‌کنیم.»
کد خبر: ۸۰۲۷۴
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۸۸ - ۱۲:۴۴ 07 January 2010
«متاسفانه خیلی‌ها تحمل باز شدن حقیقت را ندارند و می‌خواهند با جار و جنجال خودشان را تبرئه کنند. همان طور که آن روزها این کار را کردند! حقیقت تاریخ مصرف ندارد. همیشه هم تلخ است!»

به گزارش ایران؛ آدم وقتی به میانه‌های جوانی‌اش می‌رسد، برمی گردد به پشت سرش نگاه می‌کند. این عادت همه مردم دنیا است. بر ‌می‌گردند، نگاه می‌کنند به روزهایی که خوب یا بد، درست یا غلط گذرانده‌اند. وقتی به قسمت‌های سیاهی می‌رسند، دوست دارند یک پاک کن دست‌شان بگیرند و آن قسمت‌ها را پاک کنند. اتفاقی که البته هیچ وقت هم نمی‌افتد!


علی کریمی چقدر برمی گردد و پشت سرش را می‌بیند؟

■ شاید خیلی وقت‌ها! شاید بیشتر از آن چیزی که شما فکرش را بکنید. وقتی تنها می‌شوم، وقتی کنار دوستان و رفقا می‌نشینم، بیشتر به گذشته فکر می‌کنم. طبیعتا اتفاقات خوب و بد زیادی هست که هر بار آنها را مرور می‌کنم.چیزهایی که شاید علاقه‌ای به زنده شدن یادشان ندارم ولی خب... خودشان می‌آیند جلوی چشم آدم!


... و نمی‌توانید پاک‌شان کنید.

■ هیچ کس نمی‌تواند! شاید اگر می‌توانستم هم این کار را نمی‌کردم. به هرحال اگر آدم عاقل باشد، می‌تواند از تمامی اتفاقاتی که در زندگی‌اش افتاده درس بگیرد. زندگی بدون دردسر و مشکل و اشتباه که زندگی نیست. من سعی می‌کنم از اشتباهاتم درس بگیرم.


خاطراتی هست که خیلی بیشتر اذیتت کند؟ مثلا حرفی، رفتاری، تصمیمی یا هر اتفاقی که به دست تو افتاده و حالا از آن بیشتر از هر چیزی پشیمانی!

■ شاید بعضی جاها تصمیم گیری ام درست نبود. شاید خیلی آماتور و بچه بودم. الان اگر برگردم به عقب در بعضی موارد دوباره فکر می‌کنم و بدون در نظر گرفتن غرورم تصمیم می‌گیرم. شاید این جوری کمتر اشتباه کنم. من آدم مغروری بودم. نه به خاطر اینکه یک فوتبالیست هستم یا در کوچه و خیابان چهار نفر هم مرا می‌شناسند، شاید دلیل‌اش شور جوانی بود. برای همین گاهی در تصمیماتم عجله کردم.


مثل روزی که مربی ات در تیم ملی میروسلاو بلاژویچ بود. او خیلی تلاش کرد متقاعدت کند که فوتبال علی کریمی خیلی بالاتر از فوتبال امارات است اما شاید همان غرور جوانی اجازه نداد تصمیم بهتری بگیری.

■ فکر نمی‌کنم رفتن من به امارات خیلی تصمیم فاجعه‌باری بود اما از همان روزها هم تجربه‌ای به دست آوردم. من تجربه‌های زیادی به دست آوردم و امروز که به روزهای آخر فوتبالم رسیده ام می‌توانم از آن استفاده کنم. فکر نمی‌کنم خیلی زود به این تجربه‌ها رسیده باشم.


از این بابت حسرت می‌خوری؟

■ گاهی وقت‌ها!

برمی‌گردیم به همان گذشته‌های دور. کسانی که خیلی دقیق فوتبال را در سال 76 پیگیری می‌کردند می‌دانستند علی کریمی با لباس تیم فتح در فینال جام سالنی رمضان تهران، استقلال را یک تنه شکست داده است اما هیچ کس از این که پرسپولیس در فصل نقل و انتقالات او را می‌خرید احساس رضایت نمی‌کرد. آن روزها پرسپولیس، پرسپولیس بود. بازیکنی با کمتر از بیست بازی ملی حق ورود به پرسپولیس را نداشت.


■ من به آن اتفاق به چشم یک خوش شانسی بزرگ نگاه می‌کنم. خودم هم نمی‌دانم بازیکنی با 17 سال سن چطور توانست به پرسپولیس برسد.


نمی‌ترسیدی؟

■ اگر بگویم نه، حتما دروغ گفته ام. ولی خب جو پرسپولیس جوری بود که بازیکن مجبور می‌شد خودش را نشان دهد. من از بچگی پرسپولیسی بودم، ولی هیچ وقت فکرش را هم نمی‌کردم این قدر زود به این تیم برسم. باز هم می‌گویم من خیلی خوش شانس بودم... خیلی زیاد! بازیکنانی مثل علی کریمی در این فوتبال کم نیستند. ولی مشکل فوتبال ایران این است که نمی‌تواند آن‌ها را ببیند. یکی مثل من خوش شانسی می‌آورد و خدا به دادش می‌رسد و می‌شود علی کریمی. یکی دیگر آن قدر سرخورده می‌شود که فوتبال را می‌گذارد کنار.


قبل از این که حتی به پرسپولیس بیایی، وقتی بازیکن فتح بودی هم اتفاق عجیبی برایت افتاد. می‌گویند امیر عابدینی دستت را گرفته و به بروجرد برده و به ایویچ که تیم ملی را در آن زمان برای جام جهانی تمرین می‌داده گفته که این فوق ستاره تیم ات در جام جهانی می‌شود. ولی ایویچ حاضر نشده تو را به تمرین‌ها راه بدهد.

■ نه! ماجرا این طوری که در روزنامه‌ها می‌نویسند هم نیست. مربی من حسین شمس بود. یک روز به من گفت می‌خواهم تو را ببرم بروجرد و با ایویچ صحبت کنم که از تو تست بگیرد. من با حسین شمس به بروجرد رفتم. آن زمان اصلا امیر عابدینی مرا نمی‌شناخت. یادم می‌آید شب آخر وقت رسیدیم. آقای شمس حتی صبر نکرد که صبح بشود. با احمد خداداد که سرپرست تیم بود تماس گرفت و خواست که مرا به اردو راه بدهند. آقای خداداد هم گفت که باید اول با ایویچ هماهنگ کند. ایویچ هم گفت من این جوری بازیکن نمی‌گیرم.


این از بدشانسی‌های زندگی‌ات بود؟

■ اتفاقا برعکس!‌خوش شانس بودم. آن زمان بازیکنانی در تیم ملی بازی می‌کردند که اگر من می‌خواستم کنارشان بدوم هم استرس می‌گرفتم. می‌دانید چند سالم بود؟ 17 سال! بازیکن 17 ساله بین آن همه ستاره چه حرفی برای گفتن داشت؟ من می‌دانستم ایویچ قبول نمی‌کند. او حرفه‌ای بود!


مت کوویچ هم حرفه‌ای بود. چند ماه بعد در تیمی مثل پرسپولیس تو را بازی داد. عاشقانه در مورد بازی‌ات حرف می‌زد و می‌گفت تو ستاره فوتبال ایران می‌شوی.

■ این سلیقه یک مربی باشگاهی بود. ایویچ باید تیم ملی را به جام جهانی می‌برد اما مت کوویچ باید در لیگ بازی می‌کرد. شما نمی‌توانید بازیکنی که می‌خواهد مقابل آلمان و آمریکا بازی کند را با بازیکنی مقایسه کنید که می‌خواهد یک تیم از لیگ را شکست بدهد. مت کوویچ خیلی به من لطف کرد. گفتم که او جزیی از خوش شانسی زندگی من بود.
میروسلاو بلاژویچ هم یکی دیگر از این کروات‌ها بود که تو را دید. اعتقاد چیرو به کریمی وصف ناپذیر بود.


شاید این جمله را به خودت هم گفته بود که تو بازیکنی هستی در حد زیدان که فکر می‌کنی هیچ وقت نمی‌توانی مثل زیدان باشی. ادعا می‌کرد خیلی تلاش کرده فکرت را بلند کند...اما نتوانست!

■ وقتی به پرسپولیس آمدم، احساس کردم به تمام آرزوهایم رسیدم. خیلی زمان لازم داشتم تا بفهمم می‌توانم در تیم ملی هم جایی پیدا کنم. وقتی به تیم ملی رسیدم، باز فکر می‌کردم به همه آرزوهایم دست پیدا کردم. این شاید جزیی از همان اشتباهات من است. نمی‌خواهم مثل آقای بلاژویچ بلند پروازی کنم و بگویم علی کریمی همان زیدان است... اصلا نمی‌دانم این حسن من است یا عیبم. اما همیشه فکر کردم باید قدم به قدم و آرام آرام جلو رفت. اگر به من می‌گفتند الان بارسلونا می‌خواهد با تو مذاکره کند، من می‌گفتم اجازه بدهید خدا خودش راه را به من نشان دهد.


سست بودی! علی کریمی خیلی وقت‌ها به دلیل همین تعلل‌ها در زندگی‌اش عقب افتاد.

■ ناراضی نیستم.


ناراحت نمی‌شوی وقتی به این فکر می‌کنی که می‌توانستی خیلی بیشتر از این که رفتی صعود کنی؟ علی کریمی می‌توانست یکی از ستاره‌های رئال یا بارسا در اوج جوانی‌اش باشد... اما دو سال فقط در بایرن بازی کردی.

■ این فکرها ناراحتم نمی‌کند... می‌دانید چرا؟ چون اصلا به آنها فکر نمی‌کنم. من هیچ وقت به آینده فکر نمی‌کنم. هیچ وقت! پس نمی‌توانم آدم بلند پروازی باشم. کلا هیچ وقت بلند پروازی نکردم.


شاید برای همین بود که چهار سال از بهترین روزهای زندگی‌ات را در امارات هدر دادی؟

■ هدر دادم؟ چطور به چنین نتیجه‌ای رسیدید؟ من در امارات بازی می‌کردم که عنوان بهترین بازیکن سال آسیا را به دست آوردم. من از همان الاهلی به بایرن مونیخ رفتم. فکر نمی‌کنم بازی در امارات نقطه تاریک زندگی من باشد.


از اشتباهات علی کریمی حرف می‌زدیم. به قول خودت درس‌هایی که در زندگی ات گرفتی. سال 80 بود که روبروی چند خبرنگار نشستی و با مجله تماشاگران مصاحبه ای کردی که تو را مدت‌ها از رسانه‌ها دور کرد. حرف‌های آن روزت درست مثل بازی کردن ات در زمین بود. خیلی تند همه را دریبل زدی و بعد تا سال‌ها به جای تو ابوالفضل جلالی مصاحبه کرد. حالا که برمی گردی و همان مصاحبه را مرور می‌کنی، به نظرت نمی‌رسد همان حرف‌ها پایه خیلی از مشکلات تو را در فوتبال گذاشت؟

■ آن زمان من پسر 24 ساله ای بودم اما این دلیل نمی‌شود که حرف هایم را بدون عقل و فکر کردن به زبان آورده باشم. من همیشه به حرف هایم فکر کردم و بعد حرف زدم. آن مصاحبه جنجالی شد چون بقیه روزنامه‌ها هم سعی کردند از آن به شکلی که خودشان می‌خواهند استفاده کنند.


در آن هفته نامه علی کریمی با علی دایی مقایسه شده بود. به تو گفتند خدا تو را بغل کرده و تو گفته بودی اگر...

■ کاری ندارم چه حرف‌هایی زده بودم. یک حقیقت را در زندگی باید پذیرفت. واقعیت تلخ است! کسانی که تحمل حرف‌های آن روز من را نداشتند، نمی‌توانستند با واقعیت کنار بیایند. اگر می‌بینید زیاد حرف نمی‌زنم و مصاحبه نمی‌کنم، دلیل اش این نیست که حرف زدن بلد نیستم، فقط می‌خواهم خودم را از حاشیه‌ها دور نگه دارم. می‌خواهم آرام زندگی کنم اما هنوز به همان حرف‌ها پایبند هستم. به من گفتند مصاحبه ات را تکذیب کن... نکردم!‌هرگز این کار را نمی‌کنم. به دو دلیل؛ یا این حرف را من به زبان آوردم، پس باید شهامت و وجود قبول اتفاقات بعدی اش را هم داشته باشم، یا اینکه روزنامه برای خودش و خیالی نوشته! در این حالت هم من با کسی که احترام روزنامه‌اش را نگه نمی‌دارد حرفی ندارم. آن حرف‌ها را من زدم... هرگز هم پشیمان نشدم. متاسفانه خیلی‌ها تحمل باز شدن حقیقت را ندارند و می‌خواهند با جار و جنجال خودشان را تبرئه کنند. همان طور که آن روزها این کار را کردند!


ولی فدراسیونی‌ها می‌گفتند به تو اولتیماتوم داده‌اند که دیگر حق مصاحبه نداری.

■ من کاری را می‌کنم که خودم تشخیص می‌دهم. حرف‌های من همه از روی فکر و عقل خودم بود، پس نیازی نداشتم خودم را در اختیار فکر دیگران قرار دهم. من حرف نمی‌زنم، چون وقتی شما بین بیست خبرنگار حرف می‌زنید، با بیست برداشت متفاوت مواجه می‌شوید. حالا باید یک هفته جواب آن بیست برداشت را بدهم. بعد باید یک ماه دیگر جواب آن یک هفته ای که جواب دادم را بدهم! من فوتبالیست هستم، نه سخنگو!


با این اوصاف نسبت به هشت سال قبل تغییری نکردی. یعنی اگر در همان موقعیت در همان مجله و با همان شرایط زمانی قرار بگیری، باز هم در مورد امیر عابدینی، علی پروین و بخصوص علی دایی همان حرف‌های تند را به زبان می‌آوری.

■ حقیقت تاریخ مصرف ندارد. همیشه هم تلخ است!


این که پایه اختلاف کریمی و دایی از همان جا گذاشته شد هم حقیقت است. حالا چه تلخ باشد، چه شور! اما همین حقیقت تلخ باعث شد دایی وقتی به نیمکت تیم ملی می‌رسد، تو را برای بازی‌های حساس دعوت نکند.

■ این که دیگر ربطی به من ندارد. به هرحال سلیقه مربی با مربی فرق می‌کند. من هیچ وقت به دعوت نشدنم به تیم ملی واکنشی نشان ندادم. به‌جز یک بار...


البته می‌گویی هیچ وقت مصاحبه هایت را تکذیب نمی‌کنی، حالا این یکی را چطور؟ روزی که دایی پس از آن آشتی کنان در لواسان تو را به تیم ملی دعوت نکرد، روزنامه‌ها از قول علی کریمی نوشتند بعد از بازی عربستان حرف‌هایم را می‌زنم.

■ (چند لحظه مکث می‌کند) مطمئنید من گفتم؟ ... خب خیلی وقت است از آن ماجرا رد شدیم. شاید من به یاد نمی‌آورم. ولی کلا من فرضیه خودم را دارم. زمانی که دایی سرمربی تیم ملی بود، بازیکنانی را به تیم ملی دعوت می‌کرد که الان افشین قطبی اصلا نظری روی آنها ندارد. این چیز عجیبی نیست. دایی حق داشت مرا دعوت نکند، من هم اشتباه کردم که در مصاحبه هایم گفتم برای بازگشت به تیم ملی آماده ام. البته این حرف را فقط به خاطر واسطه‌هایی زدند که در باغ لواسان ما را رو در روی هم گذاشتند.


مگر قرار نبود در آن جلسه همه چیز تمام شود؟

■ چیزی شروع نشده بود که بخواهد تمام شود. آقای هدایتی با حسین محمدی و خداداد عزیزی از من خواستند با دایی روبرو شوم. ما فقط همدیگر را دیدیم و چند ساعتی از همه چیز حزف زدیم بجز فوتبال! من می‌دانستم نمی‌توانم به تیم او کمک کنم. شاید بهتر شد که دعوتم نکرد.


و علی کریمی بعد از بازی با عربستان حرف‌هایش را در مورد تیم ملی و دایی نزد.

■ این روزها باب شده فلان مدیر که از باشگاه اخراج شده مصاحبه می‌کند و می‌گوید من دو هفته دیگر افشاگری می‌کنم. مربی می‌گوید دو ساعت دیگر افشا می‌کنم. بازیکن می‌گوید من حرف دارم ولی چند روز دیگر حرف هایم را می‌زنم. اگر حرفی هست خب همین الان بگو و خودت را خلاص کن! من شومن نیستم که با این حرف‌ها خودم را جلوی چشم مردم قرار دهم. اگر حرفی بود صبر نمی‌کردم.


داستان تو و پرسپولیس مثل کتاب قدیمی می‌ماند که بارها خوانده شده، ولی در هر بازخوانی اش، باز هم نکات جدیدی را می‌توان در آن پیدا کرد. هر بار حرفی جدید از این که چگونه کریمی و پرسپولیس به بن بست رسیدند. عباس انصاری فرد هر بار دلایل تازه ای در این کتاب می‌گذاشت! اما باز شدن بحث هنوز برای کسانی که وقتی پرسپولیس نتیجه نمی‌گیرد جذاب و مهم است.

■ من فقط می‌گویم آن بالا خدایی هست که نمی‌گذارد ماه پشت ابر بماند. گذشت زمان یک سری مسائل را روشن کرد و بعد از این هم نشان می‌دهد که چه اتفاقی افتاد که من از پرسپولیس جدا شدم. دیگر نمی‌خواهم به این فکر کنم که چه اتفاقی افتاد و چه کسانی نخواستند مرا در پرسپولیس تحمل کنند.


ساعت 9 شب فصل نقل و انتقالات تو تا یک قدمی عقد قرارداد با پرسپولیس هم پیش رفتی. چه کسانی تو را برگرداندند؟

■ آقای نژاد فلاح و هدایتی تماس گرفتند و من به دفتر آقای هدایتی رفتم. چند ساعت با هم حرف زدیم و من قبول کردم با تمامی خواسته‌های باشگاه کنار بیایم اما هر دفعه که نژاد فلاح با انصاری فرد تماس می‌گرفت یک بهانه جدید می‌شنید. یک بار گفت لیست پر شده، بعد گفت داریم لیست را خالی می‌کنیم، بعد گفت پول نداریم، فرم قرارداد نداریم... خب قسمت نبود! حالا همین که دست بعضی‌ها رو شده برای من کافی است. همین که نتوانستند تا آخر فصل هم در پرسپولیس بمانند، معنی همه چیز را می‌دهد.


این که عباس انصاری‌فرد اجازه نداد کریمی با پرسپولیس قراردادش را تمدید کند را می‌توان پذیرفت اما همه منتظر برگشت کریمی در نیم فصل بودند. این اتفاق هم به انصاری فرد مربوط می‌شود؟

■ آن زمان من بازیکن آزاد بودم ولی نیم فصل نمی‌توانستم خودم در مورد خودم تصمیمی بگیرم. دو باشگاه به این نتیجه رسیدند که این انتقال انجام نشود. این هم خواست خدا بود. شاید حکمتی باشد که ما از آن سر در نمی‌آوریم.


نیم فصل هم تمام شد و با اتفاقاتی که در پرسپولیس افتاد به نظر می‌رسد قرار نیست تو را دوباره با پیراهن پرسپولیس ببینیم. به هرحال حضور علی دایی روی نیمکت پرسپولیس شاید انتقال تو را به این تیم تا اطلاع ثانوی هم منتفی کند.

■ دو مساله هست. اول این که من گفتم هیچ وقت به آینده فکر نمی‌کنم پس نمی‌توانم در مورد اتفاقی که هنوز نیفتاده حرفی بزنم. در ضمن شما دارید در مورد آخر فصل صحبت می‌کنید. اینقدر زود نباید پیش داوری کرد. این روزها همه از من در مورد پرسپولیس سوال می‌کنند، در حالی که من بازیکن استیل آذین هستم.


واقعا اینقدر که می‌گویی در مورد پرسپولیس بی‌تفاوت هستی؟

■ در مورد پرسپولیس هیچ وقت بی‌تفاوت نبودم. شما پشت سر هم از آینده حرف می‌زنید در حالی که من را به یاد فیلم next می‌اندازید! اگر این فیلم را دیده باشید با من هم عقیده می‌شوید که نباید زیاد به آینده فکر کرد. آینده خودش از راه می‌رسد. پس چرا اینقدر برایش انتظار بکشیم؟

■ ■ ■

موخره - 10 دقیقه قبل از شروع گفت و گو، به لابی هتل آمده بود. اما از ساعت‌ها قبل از اینکه روبرویش بنشینم، یک سوال ذهنم را مشغول می‌کرد. این که او از چه زمانی فهمید علی کریمی است؟ از کجا تفاوت‌های هنر ذاتی و خدادادی‌اش را با دیگران لمس کرد و به این درک رسید که می‌تواند از همین تفاوت‌اش برای ویژه شدن خود استفاده کند؟ لابلای حرف هایش خیلی زود اعتراف کرد که سقف آروزهایش را هرگز رفع نکرده. حتی مدعی شد نه به فردا فکر می‌کند و نه برایش اهمیتی دارد که فردای او چگونه رقم می‌خورد. اما جایی همین سوال را پیش روی او گذاشتیم. علی کریمی از چه روزی متوجه تفاوت‌هایش شد؟ از چه زمانی فهمید او «علی کریمی» است؟ تصور می‌کنید جواب کوه یخ ما چه بود: «از روزی که عکسم را روی جلد روزنامه‌ها چاپ کردند!» و این یک حقیقت تلخ است که اگر کریمی گوشه‌ای از جاه‌طلبی‌ها، آینده‌نگری و بلند پروازی‌های چهره‌ای مانند دایی را داشت، شاید امروز فوتبال ایران بازیکنی را در کارنامه خود می جوید که طعم حضور در ال کلاسیکو را هم چشیده بود! علی کریمی پیش روی ماست. او را در محاوره نه مانند بازی‌اش با شکوه و خروشان پیدا می‌کنید و نه مانند آنچه تصور می‌کنید مغرور است و دور از رفتارهای اجتماعی. کریمی دنیای منحصر به فرد خود را دارد. آرام، ساکت، مغرور و آماده برای انفجار. اگر کبریت در جیب ندارید، لازم نیست از انفجارش بترسید. او به اندازه کافی خوددار هم هست.

■ ■ ■

میانه‌های بحث به یک نقطه اشتراک می‌رسیم. او خودش مدعی می‌شود روزهای آخر فوتبالش را پشت سر می‌گذارد. از او می‌پرسیم آیا ستاره بودن اویی که روزهای آخر فوتبالش را تجربه می‌کند در لیگ ایران نشانه افت این فوتبال و خاموش شدن کارخانه
بازیکن سازی نیست؟ همان لحظه‌ای که سوال را پیش روی کریمی قرار دادیم، از خود پرسیدیم چه کسی کریمی را در فوتبال ایران کریمی کرد؟ تکنیک او چقدر براساس آموخته هایش است؟ آیا کشف او حاصل پروسه‌ای از پیش تعیین شده بود یا یک اتفاق؟ خودش معتقد است فقط شانس و اقبال او بلند بوده! کریمی بعد خیلی رک، خودش را هم نقد می‌کند: «می گویند من تاثیرگذارترین بازیکن لیگ بودم. مگر من چند گل زدم؟ بیشتر گل‌های من از روی پنالتی بود. بدبختی فوتبال ما این است که فکر می‌کنیم ستاره‌ها فقط گلزن‌ها هستند. عابدزاده در این فوتبال گل نزد، پاس گل هم نداد. ولی ستاره بود. ما دیگر بازیکن سازی نداریم، استعدادیابی هم نداریم، برای همین وقت بازی با تیم‌های عربی کابوس پیدا می‌کنیم.»

■ ■ ■

کافی است شکل زندگی کردن با کریمی را بشناسید. او در تیمی مثل استیل آذین زندگی بی دغدغه‌ای دارد و اما با مدیریت پرسپولیس دچار چالش شد. کریمی در تیم بلاژویچ بی دردسر بود و با برانکو تا جایی که می‌توانست ساخت. اما با دایی به بن‌بست رسید. تفاوت‌های این دو رفتار متضاد او را می‌توان در اخلاقیات خاص او و البته هوشیاری اطرافیانش فهمید. جایی بحث به استیل آذین و استیلی می‌رسد و او از دغدغه روزهای اولش برای زندگی کردن با دایی حرف زد: «من با حمید استیلی کار نکرده بودم. پس همان روز اول نگران شدم که مبادا او هم مثل بعضی‌ها بخواهد در همان اول کار گربه را دم حجله بکشد، یا کاری بکند که با خواسته‌های من همخوان نیست. اما او حرمت مرا حفظ کرد و من هم همیشه سعی می‌کنم به او مثل سرمربی تیم احترام بگذارم!»
آیا این روابط دوجانبه همیشه برای کریمی وجود داشت؟ اگر وجود داشت شاید امروز ما به جام حهانی رفته بودیم، شاید هنوز سرمربی تیم ملی همانی بود که سال نو را با او جشن گرفتیم.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس
آخرین اخبار