بازدید 8243

خروجی دانشگاه ایرانی چیست؟

رضا صمیم
کد خبر: ۷۹۴۶۰۹
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۱:۴۶ 29 April 2018

رضا صمیم، عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است؛ از پژوهشگران جوان و خوش‌ذوق حیطه مطالعات‌فرهنگی که نگاهی خاص به پدیده‌‌های فرهنگی و اجتماعی ایران دارد. او چندی است دانشگاه و فرهیختگی را به‌عنوان یکی از پروژه‌های فکری و علمی‌اش دنبال می‌کند و چندین مقاله و درسگفتار و یک کتاب در این زمینه منتشر کرده است. این پژوهشگر معتقد است که دانشگاه‌های ایران در سال‌های ۱۳۱۳ تا ۱۳۳۲مکان تولید فرهیخته در معنای رمانتیک آن بوده‌اند و دانشگاه تهران ابتدا برای تولید فرهیخته در معنای رمانتیک آن تاسیس شده و فرهیخته رمانتیک، عرصه هنر و ادبیات را انتخاب کرده و آرمان ساخته است. اما در دوره بعد تا سال۱۳۵۹ تاکید بر رشته‌های فنی بوده و دانشگاه ایرانی متخصص و فرهیخته عقلانی- بوروکراتیک می‌ساخته است. آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگوی ما با دکتر رضا صمیم درباره شناخت بیشتر دانشگاه ایرانی و منش و موجودیت خروجی‌های آن طی تاریخ است.

چیزی که ما در ایران از مفهوم فرهیختگی مراد می‌کنیم بیشتر برگرفته از سنت ادبی‌مان است اما این مفهوم در طول تاریخ جلوه‌های مختلفی پیدا کرده که با این فهم ما از فرهیخته متفاوت است. برای شروع کمی درباره خود مفهوم فرهیختگی توضیح دهید.

تا آنجا که من اطلاع دارم تاکنون پژوهشی جدی‌ از منظر تاریخ مفهوم‌ها یا ریشه‌شناسی لغت درباره این مفهوم صورت نگرفته است. من 2 فرض درباره این مفهوم و کاربرد آن در سنت ادبی دارم که البته برای اثباتش حتما باید پژوهش مستقلی از منظر همان رویکردها که عرض کردم انجام داد؛ یکی آنکه این مفهوم همان «پرهیختگی» و «پرهیخته» است که به‌معنای پرهیزگاری و پرهیزگار است و دیگر آنکه این مفهوم به‌معنای آمیختگی با «فره» است. در این معنا فرهیخته کسی است که بهره‌ای از «فره» دارد. فره هم در اینجا همان معنایی را دربردارد که در اسطوره‌شناسی ایرانی و به تبع آن ادبیات ایرانی داشته است. این مفهوم البته در متون غیرادبی و شاید بیشتر در متون فلسفی و جامعه‌شناختی به‌عنوان ترجمه‌ای از لغت آلمانی Bildungsbürgertum به‌کار رفته است که اشاره‌ای است به طبقه‌ای از افراد تحصیل‌کرده شهری و در انگلیسی هم به Educatedness ترجمه شده است. البته این دو مفهوم متاخر دربردارنده معنای مدرن مفهوم فرهیختگی هستند که طبیعتا نسبتی با بهره‌مندی از «فره» ندارد.
ردپای مسئله فرهیختگی را بیشتر در اندیشه چپ‌های کلاسیک و به‌طور کلی مارکسیست‌ها و نئومارکسیست‌ها می‌بینیم که به‌شدت بر دوگانه فرهیخته/ نافرهیخته تاکید می‌کنند؛تا جایی که می‌بینیم خود «فرهیختگی» آرمان مارکس است.

اساسا فرهیختگی چه زمانی در عرصه اندیشه، پروبلماتیک و تبدیل به مسئله شد؟

آنچه در اندیشه چپ به‌ویژه نزد بنیانگذارش مارکس به‌مثابه آرمان فرهنگی تصویر شده به‌نظر بسیاری از محققان تاریخ اندیشه ازجمله جری مولر که اخیرا کتابی هم با عنوان «ذهن و بازار» از او ترجمه شده است چیزی نیست جز فرهنگ طبقه متوسط قرن هجدهم در آلمان؛ فرهنگی مبتنی بر کرامت نفس و تلاش و فعالیت شخص در رسیدن به جایگاه بالا و والای اجتماعی و فرهنگی. البته فرهنگ این طبقه خاص، فرهنگی به‌شدت رمانتیک بود. در زندگی روزمره این افراد موسیقی، ادبیات، نقاشی و بحث‌های روشنفکری و انتقادی جایگاه ویژه‌ای به‌خود اختصاص می‌‌داد. فرهیخته مارکس آن‌گونه که خودش مثال زده دقیقا شبیه به فردی است که درون چنین فرهنگی تربیت شده و تعالی یافته. او از فردی به‌مثابه انسان آرمانی مثال می‌زند که در زندگی‌اش هم کار می‌کند تا محصولاتی را که برای گذران زندگی به آنها نیاز دارد تولید کند، هم شعر می‌گوید و هم فیلسوف است. این چهره آرمانی انسانی است که در قرن هجدهم در آلمان نمونه یک انسان فرهیخته به‌شمار می‌آمد. به‌نظرم این تلقی در مارکسیسم پس از مارکس و نزد نومارکسیست‌ها به‌ویژه گونه فرانکفورتی آن باقی ماند و اتفاقا به‌رغم آنکه خود، فهمی مدرن از انسان فرهیخته بود ملاک نقد فرهنگ یکسان‌ساز مدرن قرار گرفت. پروبلماتیک‌شدن فرهیختگی البته به پیش از مارکسیسم یعنی به عصر رمانتیک‌های آلمانی بازمی‌گردد؛ آنها که به روشنگری و دستاورد‌هایش نقد وارد می‌کردند و نتیجه عقل‌گرایی مورد ستایش جریان روشنگری را چیزی نمی‌دانستند جز از دست‌رفتن آرمان‌های متعالی فرهنگ بشری و نیروی ستایش‌آمیز شهود و درک زیبایی‌شناختی. به‌نظر من همین گرایش رمانتیک نزد مارکسیست‌ها باقی ماند و درک آنها از تیپ آرمانی فرهیخته در برابر تیپ نافرهیخته تولیدشده توسط مناسبات اجتماعی و اقتصادی سرمایه‌دارانه را ساخت. به هر حال نزاع رمانتیسیسم و راسیونالیسم، شروع پروبلماتیک‌شدن فرهیختگی است، چون هر دو گروه ادعا داشتند نظام تربیت خودشان به تولید فرهیخته آرمانی می‌انجامد.

شما در کتابی که به تازگی نوشته‌اید بین چیزی که به آن فرهیختگی عقلانی- بوروکراتیک می‌گویید و فرهیختگی رمانتیک تفاوت قائل شده‌اید. محصول این دو نوع فرهیختگی در سبک زندگی، آرمان و منش چیست و آبشخور این دو که تا حدی از دانشگاه بیرون آمده‌اند کجاست؟

فرهیختگی عقلانی بوروکراتیک، فرهیختگی (یا در اینجا و به زبان ساده‌تر سرآمدی فرهنگی) مورد نظر جریانی است که از آن به عقل‌گرایی و روشنگری تعبیر کرده‌اند؛ جریانی که معتقد بود باید ریشه غیرعقلانی هرگونه اعتقاد، باور یا مناسبات را چه اجتماعی، چه سیاسی، چه اقتصادی و چه فرهنگی زد؛ جریانی که اعتقاد داشت هیچ تفاوتی میان انسان‌ها نیست و همه از حقی برابر در دستیابی به سرآمدی و ازجمله سرآمدی فرهنگی برخوردارند. آرمان اینها همین بهره‌مندی «همه» از مواهب زیبایی‌شناسانه فضای فرهنگی است؛ چیزی که جریان مقابل، یعنی جریان رمانتیک اصولا اعتقادی به آن نداشت. رمانتیک‌ها اعتقاد دارند این بورژوازی است که چون بهره‌ای از استعدادهای والای فرهنگی ندارد و او را امکان دستیابی به آن نیز نیست از فرهیخته تعریفی دم‌دستی و سهل‌الوصول ارائه می‌دهد. همه می‌توانند فرهیخته عقلانی بوروکراتیک باشند ولی همه را این امکان نیست که در معنایی رمانتیک، فرهیخته به‌حساب آیند. درک رمانتیک از فرهیختگی درکی به‌شدت آریستوکرات و البته ذات‌گرایانه است. آرمان فرهیخته در این درک، هدایت توده‌ای است که توان و ظرفیت فرهیخته‌شدن ندارد؛ هدایت توده به آرمان‌شهری که چیستی و چگونگی نیل به آن را فرهیخته رمانتیک تعیین می‌کند. فرهیخته رمانتیک همیشه در نقش مرد انقلابی ظاهر می‌شود در حالی‌که نقش فرهیخته عقلانی بوروکراتیک همان نقش متخصصی است که مشکلات زندگی روزمره افراد را برطرف می‌کند و «به کار» جامعه می‌آید.

دانشگاه ایرانی به‌طور خاص، کدام فرهیخته را در طول تاریخ ساخته است؟ به‌عبارت دیگر دانشگاه ایرانی در بستر فرهنگی اصلی خود چه نسبتی با دوگانه شما از مفهوم فرهیخته و فرهیختگی دارد؟

دانشگاه در ایران به زعم بسیاری از محققان که درباره تاریخ دانشگاه ایرانی پژوهش کرده‌اند، نهادی بود که برای تربیت «متخصص» مورد نیاز دستگاه بوروکراتیک دولت تازه‌تاسیس پهلوی به‌وجود آمد.

این دیدگاه کاملا مورد احترام است ولی این سوال جدی وجود دارد که دستگاه بوروکراتیک دانشگاه در ایران آیا واقعا به تربیت متخصص اهتمام کرد؟ یعنی فرهیخته در معنای عقلانی- بوروکراتیک تربیت کرد؟ به‌نظر من مسئله پیچیده‌‌تر از آن است که در روایت‌های معمول تاریخی از دانشگاه ایرانی می‌بینیم. در زمان تاسیس دانشگاه با دولتی مواجه‌بودیم که مایل بود به شیوه‌ای رمانتیک برای خودش ایدئولوژی بسازد. این دولت نیازمند ایدئولوگ‌هایی بود که در ساختارهای ته‌نشین‌شده اعتقادی و فرهنگی ایرانیان انقلاب پدید آورند. در حقیقت دولت پهلوی نیازمند فرهیختگان رمانتیک بود. اتفاقا دانشگاه تا حدود بسیاری به‌خصوص در آن دوره اول، چنین افرادی را تربیت کرد. منظور آنهایی است که به آرمان ناسیونالیستی دولت پهلوی که آرمانی به‌شدت رمانتیک بود معتقد بودند و آن را بازتولید می‌کردند. کار اصلی دپارتمان‌های علوم انسانی در دانشگاه نخستین، مانند دپارتمان‌های تاریخ، ادبیات، باستان‌شناسی و زبان‌ها و فرهنگ‌های باستانی چنین بود. البته به‌نظرم دانشگاه در ایران به‌خصوص پس از انقلاب بیشتر به سازمانی عقلانی- بوروکراتیک که قصدش تربیت فرهیخته به مثابه متخصص است نزدیک شده است.

شما در نشست «آیا دانشگاه ایرانی محل تولید فرهیختگی است؟» سنت دانشگاهی آکسبریج (آکسفورد و کمبریج) را که تبدیل به کارخانه‌های تولید فرهیخته علمی یا متخصص شده‌است در برابر سنت دانشگاه آلمانی که محل پرورش فرهیخته رمانتیک -یعنی کسی که حساسیت‌های زیبایی‌شناسانه دارد- است قرار دادید. کمی بیشتر درباره سنت فرهیخته‌سازی در جهان دانشگاهی بگویید.

اصولا یکی از نقش‌های مهم دانشگاه‌ها در همین دوران مدرن، تربیت است و فرهیخته یعنی کسی که تربیت‌یافته است. در این معنا همه دانشگاه‌ها آنجا که آرمانشان را تربیت قرار می‌دهند فرهیخته تولید می‌کنند ولی نکته اینجاست که شیوه‌ها و سازوکارهای این تربیت متفاوت است. براساس این شیوه‌ها و سازوکارهای متفاوت، انواع متفاوت انسان‌های تربیت‌شده در دانشگاه‌ها ظهور می‌کنند. من در آن نشست 2 الگوی تربیت دانشگاهی را مثال زدم که آرمان یکی از نظر من تربیت فرهیخته رمانتیک و آرمان دیگری تربیت فرهیخته عقلانی - بوروکراتیک است. البته می‌شود در این نظر مناقشه بسیار کرد ولی مناقشه‌ در این نظر، مشکلات فهم موقعیت دانشگاه ایرانی را حل نخواهد کرد. دانشگاه ایرانی در طول تاریخش میان این دو الگو در نوسان بوده؛ هرچند برنامه‌ریزی اولیه آن مبتنی بر هیچ‌کدام از این دو الگو صورت نگرفته است.

همان‌طور که گفتید درباره قبل از انقلاب به‌شدت دانشگاه به‌دنبال تولید فرهیخته رمانتیک است. شریعتی برای نمونه محصول همان دوران است. این ایده بعد از انقلاب هم دنبال شد یا اکنون با نوع دیگری از فرهیختگی در دانشگاه‌ها مواجه هستیم؟

بله، یکی از دلایلی که در ایران دانشگاه همیشه سیاسی بوده و یکی از کارکردهایش خلق آرمان‌های انقلابی بوده است همین است که دانشگاه ایرانی بیشتر مبتنی بر الگویی که آخرش تربیت فرهیخته رمانتیک است عمل کرده. به‌نظرم این پیامد ناخواسته همزمانی تاسیس دانشگاه و لزوم ساختن ایدئولوژی برای حکومت پهلوی اول است. البته دانشگاه پیش از انقلاب اسلامی به ‌کار ایدئولوژی‌سازی‌‌اش ادامه داد و همین تداوم بود که بعد از استقرار دانشگاه در ایران برای حکومت پهلوی دردسرساز شد. درباره بعد از انقلاب از آنجا که معتقدم نیروهای به‌کار گرفته شده در دانشگاه پس از انقلاب فرهنگی، بیشتر تربیت‌شدگان الگوهای آکسبریجی بودند باید اعتراف کرد که دیگر دانشگاه ایرانی فرهیخته رمانتیک تربیت نمی‌کند. می‌بینید امروز دانشگاه کمتر از 10سال قبل و 10سال قبل، کمتر از 10سال قبل‌تر از آن سیاسی است. دانشگاه ایرانی امروز بیشتر به تربیت متخصص می‌پردازد تا فرهیخته رمانتیک.

فرهیختگی به تعبیر مانهایم یعنی دیگرخواهی؛ با تکیه بر این تعریف آیا دانشگاه ایرانی توانسته استاد دانشگاه فرهیخته (دیگرخواه) بسازد؟

در تعریفی که من از فرهیخته ارائه دادم هم متخصص و هم آن انسان چندوجهی‌ای که همیشه در تلاش است تا حس زیبایی‌شناسی و اخلاقی‌اش را بپروراند (یعنی فرهیخته رمانتیک) هر دو فرهیخته هستند. در این تعبیر مانهایم البته فرهیخته کسی است که در کنار تخصص، حس زیبایی‌شناسانه و نیروهای اخلاقی‌اش را نیز اعتلا بخشیده است. باید اعتراف کرد که در ساختارهای عقلانی- بوروکراتیک که هدف‌شان تربیت متخصص است، تمرکز بر تخصص از میزان تشویق برای اعتلای حس زیبایی‌شناسانه و نیروی اخلاقی می‌کاهد. در نظام دانشگاهی فعلی، افراد (چه استاد و چه دانشجو) کمتر فرصت می‌یابند که حس زیبایی شناسانه و اخلاقی‌شان را اعتلا بخشند که البته این مختص ایران نیست؛ در تمام مکان‌هایی که نظام‌های عقلانی بوروکراتیک مستقر شده‌اند چنین است. فرهیخته تربیت‌شده در نظام دانشگاهی عقلانی بوروکراتیک، فرهیخته‌ای تک‌ساحتی است.

گفت‌وگو از: میترا فردوسی | کارشناس‌ارشد مطالعات فرهنگی

این گفت‌وگو نخستین ابر در روزنامه همشهری منتشر شده است.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها