بازدید 19964
۳
کیخسرو پورناظری:

سلیقه من و شهرام ناظری متفاوت شده است / اینکه شجریان نیم قرن بی‌رقیب مانده، هم خوب است و هم بد / تعداد خوانندگان خوب هر روز کمتر می‌شوند / کارهای همایون شجریان تنها رشته اتصال جوانان با موسیقی گذشته است

امروز دیگر آثاری به مانند کارهای زنده یاد پرویز مشکاتیان تولید و شنیده نمی‌شود. حال و هوا فرق کرده و آن درون گرایی، آرامش و پیوندی که هنرمند با درون خود داشته به آن کیفیت نمانده است... نسل جدید را از موسیقی فاخر و موسیقی آوازی محروم کرده‌اند و بجای آن موسیقی بسیار سطحی و بی‌هنر را ترویج داده‌اند... آموختن آواز بسیار مشکل است. اگر همه از آقای شجریان تقلید می‌کنند به این دلیل بوده که برای به‌دست آوردن و تجربه بیشتر در موسیقی آوازی تلاش نمی‌کنند.
کد خبر: ۷۸۵۷۹۶
تاریخ انتشار: ۰۸ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۵:۵۳ 28 March 2018

سلیقه من و شهرام ناظری متفاوت شده است / اینکه شجریان نیم قرن بی‌رقیب مانده، هم خوب است و هم بد / تعداد خوانندگان خوب هر روز کمتر می‌شوند / کارهای همایون شجریان تنها رشته اتصال جوانان با موسیقی گذشته استکیخسرو پورناظری چهره برجسته خانواده موسیقایی پورناظری ضمن بیان شرایط گروهی موسیقی شمس، درباره نیم قرن حضور بلامنازع شجریان در صدر موسیقی، امکان همکاری‌اش با همایون شجریان و شهرام ناظری و همچنین شرایط پیچیده موسیقی ایران سخن به میان آورده است.

به گزارش «تابناک»؛ منزلش در کوچه‌ای خلوت منتهی به خیابان شریعتی و با سردری از کاشی ماندگار که نام کیخسرو پورناظری بر آن حک شده است رخ نمایی می‌کند. این خانه سالهاست که راوی نغمه‌های کهن ایرانی است. کیخسرو همانند نامش طبع و سرشتی بلند در هنر و موسیقی دارد و بی‌تردید خانواده در به‌دست آوردن این فضایل بی‌تأثیر نبوده است.

پدرش پرویز پورناظری معروف به حاجی خان از شاگردان کلنل علینقی وزیری و درویش خان بود و مادرش، پوراندخت سرحددار، مؤسس نخستین دبیرستان ملی دختران و نخستین زن دیپلمه در کرمانشاه. کیخسرو ردیف را از پدر آموخت و شعر و ادبیات کهن را از مادر. زادگاهش؛ کرمانشاه، مهد موسیقی و نغمه‌های عرفانی است، در آنجا که تنبور به قداست رسیده و مردمانش از زمان‌های دور تا به امروز این گنجینه هنر را حفظ کرده‌اند.

نام کیخسرو سالهای بسیاری است که با موسیقی پیوند خورده و امروز فرزندانش تهمورس و سهراب رهرو راه پدر هستند. کیخسرو پورناظری آهنگساز و نوازنده تنبور است و آثار شاخصی در کنار دیگر هنرمندان بزرگ موسیقی از خود برجای گذاشته است اما اختلاف سلیقه و ایجاد فاصله، دیگر آن دوران و آن آثار فاخر را تکرار نکرد و شاید هم کمتر به چشم می‌خورد.

گروه شمس که از سال 59 فعالیت خود را آغازکرده در شناسنامه این هنرمند قرار دارد و امروز جوانان علاقه‌مند این گروه را همراهی می‌کنند هرچند که این گروه مدت زمان بسیاری است فعالیت سابق خود را ندارد و کم کار شده است. کیخسرو پورناظری این روزها به تدریس موسیقی مشغول است و با عشق هنرخود را به هنرجویانش تعلیم می‌دهد.

سلیقه من و شهرام ناظری متفاوت شده است / اینکه شجریان نیم قرن بی‌رقیب مانده، هم خوب است و هم بد / تعداد خوانندگان خوب هر روز کمتر می‌شوند / کارهای همایون شجریان تنها رشته اتصال جوانان با موسیقی گذشته است

او می‌گوید حال و هوای ساز باید با فضای حسی نوازنده سنخیت داشته باشد چیزی که امروز کمتر دیده و شنیده می‌شود. بخش هایی از گفت‌و‌گو کیخسرو پورناظری را با سالنامه ایران در ادامه می‌خوانید:

 

ابتدای فعالیت کیخسرو پورناظری در عرصه موسیقی با ساز تار بود و بعد از انقلاب تنبور با راه‌اندازی گروه موسیقی «شمس» از سوی شما به جامعه معرفی شد. عده‌ای بر این نظر هستند صدای تاردلنشین‌تر از تنبور است و طبع گرمی دارد. در مورد ویژگی‌های این دو ساز توضیح می‌دهید؟
این برداشت با سلیقه من مغایرت دارد. تار در بین سازهای موسیقی ایرانی و موسیقی سنتی سلطان نامیده می‌شود و سلطان تمامی سازها است. ساز تار بیانگر بهترین احساسات یک هنرمند ایرانی است اما ساز تنبور با وجود ظاهر ساده فیزیکی‌اش دارای جاذبه‌هایی است که به نظر من هیچ ساز دیگری ندارد. تأثیر‌گذاری تنبور بسیار عجیب است. عده‌ای بر این نظرند تأثیر‌گذاری هر ساز به تماس انگشتان نوازنده یا ارتباط بدن نوازنده با آن ساز بستگی دارد.

این درحالی است که تار با مضراب که یک جسم خارجی است نواخته می‌شود و دسته ساز با دست چپ نوازنده به بدن متصل می‌شود؛ اما صدای تنبور با تمامی انگشتان دست راست لمس می‌شود و تأثیرعمیق و معنوی بر جان نوازنده می‌گذارد. من با ساز تار بزرگ شده‌ام و از همان دوران کودکی نوای این ساز در خانه ما به گوش می‌رسید و بسیار به تارعلاقه‌مندم اما از زمانی که تنبور را به‌دست گرفتم این ساز چنان خودش را در دل من جای کرد که نوازندگی سازهای دیگر برایم آسان نبود به گونه‌ای که سه تار را کنار گذاشتم.


شاید یکی از دلایل جذابیت تنبور برای شما خاستگاه و زادگاه این ساز باشد؛ فضایی که شما در آن رشد و نمو داشته اید و همیشه صدای تنبور شنیده شده است؟
من از کودکی با تار بزرگ شده‌ام و تا زمانی که تنبور به دست نگرفته بودم چندان آشنایی با این ساز نداشتم، تمام فکر و اندیشه من موسیقی سنتی بود و سال‌های بسیاری است که تنبور می‌نوازم و با این ساز زندگی می‌کنم.


چرا تنبور را یک ساز عرفانی و مقدس می‌دانند؟ آیا قداست آن به این دلیل است که در جمخانه‌ها و در مراسم آیینی نواخته شده است؟
به‌عقیده من موسیقی از بدو به وجود آمدنش کاربرد آیینی داشته و وسیله ذکر و نیایش افرادی بوده که با این موسیقی ارتباط داشته‌اند. بنابراین نخستین کاربرد موسیقی، استفاده آیینی و معنوی بوده و با ادامه یافتن آن موسیقی‌های مختلف چون موسیقی رزم، موسیقی بزم، موسیقی کار و اصناف و... به‌وجود آمد اما تنبورهمان حالت‌های آیینی خود را ادامه داد و شاید علت بکرماندن این ساز ادامه حیات آن درمناطق کوهستانی و ارتباط کم مردم با شهربوده، این امر سبب شده تمدن جدیدی به این مناطق وارد نشود و ساز تنبور در همان بستر طبیعی خود حالت معنوی‌اش را تا به امروز نگاه داشته است؛ این دلیل عرفانی بودن و قداست ساز تنبور است. اما به شخصه باید بگویم برای من همه سازها مقدس هستند و ارزش معنوی دارند منتهی مطلب با تغییر کاربرد و استفاده هرکدام از این سازها تأثیر و ارزش آن هم متفاوت شده است.


آن نگاه خاصی که گروه شمس به ساز تنبور دارد قابل کاربرد برای تعدادی از هنرمندان یا گروه‌های موسیقی نیست و از تنبور به‌عنوان یک ساز زینتی استفاده می‌کنند؟
این موضوع به انتخاب نابجای آن افراد بستگی دارد و بهتر است بگویم این افراد صلاحیت کاربرد این ساز را ندارند. هر ساز یک ظرفیت و گنجایشی دارد که باید آن را رعایت کرد. تنبور به مانند دف می‌ماند، این ساز نیز از خانقاه به موسیقی ایرانی وارد شده وآنقدر جاذبه داشته که توانسته به‌صورت گسترده کار خود را ادامه بدهد اما امروزه می‌بینیم که ازساز دف استفاده‌های نابجایی می‌شود و متأسفانه این استفاده نابجا در تنبور هم وجود دارد. امیدواریم کسانی که این رویه را در پیش گرفته‌اند اندیشه خود را ارتقا بدهند.


گروه موسیقی موفق «شمس» که شما آن را راه‌اندازی کرده اید توانست در سال های آغازین فعالیت خود با حضور هنرمندان و استادانی چون خلیل عالی‌نژاد، گل نظر عزیزی، علی اکبر مرادی و... آلبوم زیبای «صدای سخن عشق» با خوانندگی شهرام ناظری را منتشر کند، آلبومی که نوای تنبور را به گوش مردم رساند اما امروز این گروه علاوه براینکه کم کار شده است نتواست آثاری در این سطح تولید کند این موضوع علت خاصی دارد؟ آیا نسل جدیدی که در این گروه فعالیت می‌کنند چون سهراب و تهمورس پورناظری در سلایق این گروه اثر‌گذار بوده اند؟
بهتر است به موسیقی آن دوره اشاره کنیم که بسیار متفاوت با امروز است نه آنکه این اتفاقات را از یک گروه یا ساز انتظار داشته باشیم. آثاری که آن دوران تولید شد و مانا ماند، حس و حال‌هایی بود که هنرمند با اندیشه فراغ و آرامش به‌ دست می‌آورد و برهمین اساس آثاری خلق می‌کردند که دلنشین‌تر بود و فضای آن زمان اینگونه موسیقی را ایجاب می‌کرد اما متأسفانه امروزه این فضا وجود ندارد و حتی خوانندگان، نوازندگان و آهنگسازان آن دوره هم بعد آن چنین آثاری تولید نکردند، به‌طور مثال امروز دیگر آثاری به مانند کارهای زنده یاد پرویز مشکاتیان تولید و شنیده نمی‌شود. حال و هوا فرق کرده و آن درون گرایی، آرامش و پیوندی که هنرمند با درون خود داشته به آن کیفیت نمانده است. سهراب و تهمورس در گروه شمس فعالیت دارند و آهنگ و کارهایشان را به سلیقه امروز اجرا می‌کنند اما آهنگ‌هایی که من می‌سازم بیانگر حال و هوا و اندیشه هنری خودم است.

شهرام ناظری یکی از خوانندگان خوب کشور مدت‌ها در این گروه فعالیت می‌کرد؛ خواننده‌ای کرد زبان و آشنا با موسیقی و ساز تنبور؛ بنابراین قطعاً در شکل‌گیری کارهای اولیه شما بی‌تأثیر نبوده اما این اتفاق دیگر صورت نگرفت.
در حال حاضر سلیقه من و آقای ناظری با یکدیگر متفاوت شده است.


در تنبور سبک خاصی را دنبال می‌کنید؟

نواختن تنبور سبک‌های متفاوت ندارد بلکه این ساز را می‌توان با دو لهجه نوازندگی کرد و من با هر دو لهجه آشنا هستم. در واقع شیوه‌ام بین این دو لهجه است، اما طی این سال‌ها به یک شیوه‌ای رسیده‌ام که زبان، بیان حال و احساس خودم بوده و نزدیک به شیوه کسی نیست. زمانی که به تنبور روی آوردم گرایشم بیشتر به شیوه گل نظر عزیزی بود و رایحه ای ازنوازندگی ساز ایشان در ساز من وجود داشت اما بعد‌ها به شیوه خودم رسیدم و ادامه دادم.


فرزندان و هنرجویان شما هم این شیوه کاری را دنبال می‌کنند؟
سرچشمه فعالیت فرزندان من از این آبشخور بوده و در یک خانواده هنری متولد شده‌اند اما بعد‌ها با کسب تجربه سلیقه خود را پیدا کرده‌اند. آنها نسل امروز هستند و حال و هوای کارشان جوانانه‌تر است.


در گروه شمس هم تکنیک شما دیده می‌شود و هم سرعت نوازندگان نسل امروز؛ کدامیک اولویت شماست.
به‌ نظر من باید در موسیقی هم تکنیک وجود داشته باشد و هم سرعت و نباید هرکدام از آنها به تنهایی جلو برود، بلکه باید به‌ صورت یک مجموعه در حال حرکت باشند. من بر این باورم ملودی ای که نواخته می‌شود باید زیبا باشد حال اگر سرعت این زیبایی را دو چندان می‌کند آن سرعت موجه است یا اگر تکنیک اثر‌گذار است تکنیک هم کاربرد طبیعی خودش را خواهد داشت اما اگر تنها به‌ ظواهر کار نگاه شود قطعاً کار کم تأثیری خواهد بود بنابراین باید دیدگاه و هدف ما بیانگر زیبایی و هنری باشد، خواه در شکل سرعت یا به‌ صورت تکنیک.


با توجه به این صحبت‌ها تنبور نوازی سهراب پورناظری در کنار نوازندگان و سازهای غیر ایرانی را تأیید می‌کنید؟
پیرو حرفی که گفته شد باید بگویم اگر این همنوازی به‌ زیبایی کار بیفزاید موجه است درغیر این صورت این تلفیق اثری نخواهد داشت درمجموع این تلقیق‌ها نباید به اصالت ساز و نوا ضربه بزند. سازهای همراهی‌کننده باید پشتیبان این ساز باشند و فضایی ایجاد کنند که ساز ایرانی جلوه بیشتری داشته باشد.


تنبور از ریشه‌های موسیقی نواحی است با وجود این اوضاع امروز موسیقی نواحی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
امروزه موسیقی نواحی شرایط و جلوه بسیار خوبی دارد. در دوران نوجوانی ما هیچ حمایتی از موسیقی نواحی نبود؛ نه جشنواره‌ای برگزار می‌شد و نه کنسرتی حتی هنرمندان خارج از ایران اجرا نداشتند. خوشبختانه جشنواره‌هایی که در این چندین سال اخیر برگزار شده است توانسته ارتباط خوبی با هنرمندان موسیقی نواحی و علاقه مندان غیر بومیشان برقرار کند، البته این صحبت‌ها دلیل براین نیست که این حمایت‌ها برای هنرمندان و علاقه‌مندان موسیقی نواحی کفایت می‌کند خیر؛ این حمایت‌ها بسیار ابتدایی و سطحی است ولی نسبت به گذشته که هیچ نوع فعالیت موسیقی گسترده‌ای در جغرافیای پر فرهنگ ایران وجود نداشت چشمگیر‌تر است. امیدواریم این حمایت‌ها بیشتر شده و موسیقی اصیل و کهن نواحی رونق بیشتری پیدا کند و کمال یافته‌تر شود.


گروه موسیقی چون کامکارها یا دیگر گروه‌هایی که در معرفی موسیقی نواحی تلاش می‌کنند در این باره چقدر تأثیر‌گذار بوده‌اند؟
گروه موسیقی کامکارها یکی از گروه‌هایی است که حق بزرگی برگردن موسیقی کردی داشته است، البته هرفرد که بتواند موسیقی و فرهنگ خود را به دنیا معرفی کند عشق خود را ارائه کرده است و نباید بگوییم حقی بر گردن موسیقی داشته است. موسیقی کردی یکی از تأثیرگذار‌ترین موسیقی‌های ایران است و گروه کامکار‌ها که هر کدام استادی برجسته در عرصه موسیقی هستند توانسته‌اند دراین کار بسیار موفق عمل کنند و جزو درخشان‌ترین نوازندگان این سازها و این موسیقی باشند.


دغدغه برخی از آهنگسازان قدیمی به مانند گذشته موسیقی آوازی است و نسبت به آن ابراز نگرانی می‌کنند آنها براین نظر هستند که بعد انقلاب تعداد خوانندگان موسیقی آوازی محدود و انگشت شمار شده است شاید این اتفاق به نوعی در انتخاب آهنگسازان هم مؤثر بوده آیا این موضوع برای شما هم نگران‌کننده است؟
به نظرمن پیش از این دوره هم، تعداد خوانندگان در هر نسل و دوره ای حتی صد سال گذشته بسیار کم بود و خوانندگان خوب اندک شمار بودند. آقای شجریان حدود نیم قرن است که بی‌رقیب مانده و هیچ هنرمندی از ایشان عبور نکرده است البته این موضوع می‌تواند هم اتفاق خوبی باشد و هم بد. از این جهت بد که نباید یک نفر 50 سال در یک هنر و درسطح بالایی قرار بگیرد و کسی نتواند از او عبور کند اما از جهت دیگر می‌توانیم بگوییم نبوغ و توانایی استاد شجریان به قدری است که کسی به پای ایشان نرسیده است. بار دیگر تأکید می‌کنم تعداد خوانندگان خوب بسیار کم است و همان‌طور که رو به جلو در حرکت هستیم این تعداد هر روز کمتر شده است. شاید یکی از دلایل بی‌مهری به موسیقی آوازی پخش موسیقی غیر آوازی در رسانه‌های جمعی چون رادیو و تلویزیون باشد. این رسانه‌ها به موسیقی آوازی کمتر یا اصلاً توجهی ندارند و همین امر باعث شده موسیقی آوازی از خاطرات و حافظه مردم محو شود اما اگر این سیستم و سلایق تغییر کند آواز، علاقه‌مندان و رونق گذشته خود را پیدا خواهد کرد. متأسفانه نسل جدید را از موسیقی فاخر و موسیقی آوازی محروم کرده‌اند و بجای آن موسیقی بسیار سطحی و بی‌هنر را ترویج داده اند؛ جوانان نیز با این نوع موسیقی ارتباط برقرارمی‌کنند و به‌دنبال آن می‌روند.


اشاره کردید موسیقی آوازی استاد شجریان نیم قرن است ترویج پیدا کرده آیا این اتفاقات به‌خاطر حفظ موسیقی ایشان است یا سبک دیگری در موسیقی آوازی به نسل امروز آموزش داده نمی‌شود. شاید هم یکی از دلایل آن علاقه‌مند نبودن نسل جوان به آوازاست.
آموختن آواز بسیار مشکل است. اگر همه از آقای شجریان تقلید می‌کنند به این دلیل بوده که برای به‌دست آوردن و تجربه بیشتر در موسیقی آوازی تلاش نمی‌کنند. یک هنرجوی آواز باید نخست آموزش ببیند؛ مرحله تعالی آموزش آواز آموختن ردیف و دستگاه‌های موسیقی و بعد از این مراحل باید چندین سال تمامی سبک‌های آوازی را تقلید کرده و بخوبی بیاموزد و بعد از مرحله تقلید، سلیقه و انتخاب خود را پیدا کند تا از مرحله تقلید عبور کرده باشد. متأسفانه مسأله تقلید تنها درآواز نیست بلکه درساز هم وجود دارد. زمانی که هنرجویان موسیقی مرحله آموزش را می‌گذرانند به تولید اثر فکر می‌کنند در صورتی که تمامی نوازندگان باید در ابتدا پیشینه ساز را بیاموزند و از مجموع حس و حالی که به‌دست می‌آورند شیوه خود را ارائه کنند اما جای تأسف است که این وقفه در تمام کار جوانان وجود دارد؛ یا ازآقای علیزاده تقلید می‌کنند یا آقای شجریان و به‌ دنبال آن نیستند که تقلید را پشت سر بگذارند و به زبان خودشان برسند و این مهم ترین دلیل شنیده نشدن آواز و ساز خوب است.


علاوه بر تقلید که اشاره فرمودید همین تعداد هنرمندان موسیقی آوازی اندک شمار هم به موسیقی روز روی آورده‌اند و تصنیف خوان یا موسیقی تلفیقی گرایش به پاپ را ارائه می‌دهند نمونه آن تغییراتی است که دراین چند سال اخیراز آثار همایون شجریان شنیده می‌شود آیا این به روزرسانی یا تلفیق‌ها صحیح است؟
همایون از توانایی خودش استفاده می‌کند اما باید این را باور داشته باشیم که امروزه موسیقی ما تغییر پیدا کرده و دیگر کسی حوصله شنیدن آواز کامل را ندارد. البته ناگفته نماند همایون و کارهایی که اطرافیان او در موسیقی انجام داده‌اند تنها رشته اتصال جوانان، مردم و پیوند با موسیقی گذشته است. کارهای همایون را نباید یک بعدی نگاه کرد بلکه باید مجموعه کارهای مختلف و متفاوتی را که خوانده است نگاه و بررسی کنیم.


آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید یا پیشنهاد داشته اید همایون شجریان درگروه شمس فعالیت کند؟
گروه شمس چندین سال است که بسیار کم کار شده و فعالیت چندانی ندارد اما بدون آنکه همایون درگروه شمس حضور داشته باشد این همکاری‌ها وجود دارد. ایشان چند تا از کارهای من را خوانده‌ و اجرا کرده است و ممکن است در آینده بازهم این کار تکرار شود و اگر برنامه‌ای پیش بیاید شاید ازحضور و هنرایشان بهره ببریم.


بسیار از آثاری که امروزه به گوش می‌رسد تاریخ مصرف پیدا کرده‌اند شاید یکی از دلایل این اتفاق در کنار هم نبودن هنرمندان قدیمی یا رقابت و حسادتی باشد که در بین آنها رخنه کرده است.
اگررقابت سازنده باشد و به تعالی هنر بینجامد اتفاق خوب و موجهی است. یک هنرمند نباید حسود باشد اگر این رفتارها خصلت آن هنرمند باشد‌سازی که می‌نوازند مخاطب را فراری می‌دهد و به خود جذب نمی‌کند. درون هنرمند باید هنرگونه باشد تا آثارش ماندگار بماند اگر می‌بینید برخی از آثارموسیقی تاریخ مصرف پیدا کرده‌اند به درون هنرمند بر می‌گردد. تفرقه در همه چیز وجود دارد درهنر هم دیده می‌شود.هنرمند باید سال‌ها در هنرخودش تلاش کند نه آنکه سریعاً به سمت آهنگسازی برود. یک آهنگساز برجسته و مطرح طی سال‌ها فعالیت هنری‌اش تنها می‌تواند چند آهنگ خوب و درجه یک تولید کند. بهترین آهنگساز به سلیقه من مرتضی خان محجوبی است ایشان طی سال‌ها فعالیت‌شان شاید 10 آهنگ ساخته‌اند اما آثار ماندگار و جاودانه.

عارف قزوینی شاعر و آهنگساز 24 آهنگ طی سال‌ها فعالیتش ساخته است. کار زیبا محدود است و نمی‌توانیم به‌صورت سری کاری و هفته یا ماهی یک بار آلبوم منتشر کنیم. اما در مورد اینکه بزرگان موسیقی دیگر در کنار هم نیستند و نمی‌نشینند باید بگویم هرکسی در یک دوره و بازه زمانی مشخص فعالیت می‌کند؛ دوره هنری هنرمند هم چندان طولانی نیست و اوج و فرودی دارد. هنرمند 60-50 سال و به مدت طولانی نمی‌تواند همان کارهای گذشته و جوانی‌اش را انجام دهد. البته نباید با بیان دوره زمانی قضاوت قطعی در مورد کم فروغی آثار و دوره فعالیت هنرمندان گذشته داشته باشیم. هنرمندان قدیمی امروزه فعالیت‌های گروهی یا تک نوازی های خود را همچنان ادامه می‌دهند.

شاید مشکلی وجود دارد یا این اختلاف سلیقه این فاصله‌ها را ایجاد کرده است. شاید هم یکی از دلایل آن این باشد که هنرمندان هنر را منبع درآمد قرار داده‌اند و مادیات به موسیقی راه پیدا کرده است؟
هنرمندان مادی نشده‌اند اما امرار و معاش زندگی شان از راه هنر می‌گذرد به هر حال آنها هم اجاره خانه یا مشکلات دیگری دارند. زندگی شهری مخارج بالایی هم خواهد داشت و مشکل مالی گریبان همه هنرمندان را گرفته است.


پیش از انقلاب هم این گونه بود؟
پیش از انقلاب موسیقی به‌عنوان یک شغل هنری نبود. هنرمندان آن زمان اکثریت کارمند بودند اما عشق آنها موسیقی بود.اما امروزه موسیقی درکنار حرفه ای بودن آن منبع درآمد هنرمندان شده است.


در بحث آموزشی نحوه تدریس آموزشگاه‌های موسیقی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
بسیار خوشحالم که این تعداد آموزشگاه موسیقی ومدرس وجود دارد البته ممکن است درصد کمی از هنرآموزان یا استادان شرایط چندانی برای تدریس و آموختن نداشته باشند. علاوه براین امروزه خانواده‌ها هم توجه ویژه‌ای به آموزش موسیقی دارند و این جای بسی امیدواری و خوشحالی است. بسیاری از نوازندگان جوان درسطح بسیار بالا و استادی فعالیت می‌کنند؛ آنها آینده موسیقی کشورعزیز ما را می‌سازند. البته درکنار آن باید به فرهنگ، ادبیات و دانش آشنا و آگاه باشند. هنرجو یا هنرمند باید به شعر تسلط کامل داشته باشد. اگراین صفات را به هنرش اضافه کرده و مایه هنری‌اش را غنی‌تر کند آینده هنر کشورمان بسیار درخشان‌تر خواهد بود.


شما در خانواده ای رشد داشته اید که موسیقی و شعر در آن وجود داشته است با وجود این شعر در اولویت شما قرار دارد یا موسیقی؟
بعضی‌ها براین نظر هستند که شعر هنر اول است و عده‌ای دیگر موسیقی را هنر اول می‌دانند اما به نظر من موسیقی هنر اول است. موسیقی گویای زبان جهانی و انسانی است. موسیقی علاوه بر تأثیر برانسان بر طبیعت و موجودات نیز اثر‌گذار است اما شعر به این میزان تأثیرگذار نیست. من در دوران نوجوانی ابتدا جذب موسیقی شدم و بعد ازآن به شعرهم روی آوردم. از نگاه من هنرموسیقی دو بال دارد که هر یک مکمل یکدیگر هستند یکی نوا و نغمه است و دیگری شعر.


با این تفاسیر چرا آثار با کلام بیشتر جذب مخاطب می‌شود؟
موسیقی ما بیشتر بر شعر تمرکز دارد و بر موسیقی تأثیرمی گذارد. یک بیت شعر هزار برابر انرژی دارد و زمانی که با موسیقی تلفیق می‌شود این انرژی هزاران برابر خواهد شد بویژه اینکه صدای خواننده هم همراه آن باشد.ما نوازندگان می‌دانیم تأثیر صدا بیشتر است وخواننده سهم بیشتری در ارائه موسیقی دارد.


آموزش ابتدایی شما در موسیقی نت بوده آیا هنرجویان نسل امروز هم از نت و ردیف موسیقی استقبال می‌کنند؟
هنرجو اختیار انتخاب ندارد و هنر آموز است که انتخاب می‌کند آموزش از روی نت باشد یا از راه گوش. البته آموزش نت یک امر الزامی و ابتدایی است و در پایه آموزش ردیف نت کنار گذاشته می‌شود و سینه به سینه حس و حال موسیقی از استاد به شاگرد منتقل می‌شود.


چشم‌انداز شما از موسیقی ایران چیست؟
موسیقی هنری است که خواسته یا ناخواسته نمی‌توانیم بدون آن زندگی کنیم. با نگاه به موسیقی 40-30سال گذشته خواهید دید که هنرموسیقی در ابتدا در محدودیت صد درصد بسر می‌برد اما محدودیت‌ها با پایمردی اهالی موسیقی به مرور زمان کمتر شد البته امروزه این محدودیت‌ها کم و بیش هم دیده می‌شود ولی تعیین‌ کننده نیستند و هنرمندانی که در ایران ماندند در مقابل این محدودیت‌ها ایستادگی کردند.

خوشبختانه اوضاع موسیقی به گونه‌ای است که همه درآن حضور دارند و فعالیت می‌کنند امیدواریم این محدودیت‌های مختصر که یکی ازآنها فعالیت‌های موسیقایی بانوان در عرصه ساز و آواز است بزودی برطرف شود و صدای بانوان به‌ موسیقی پررونق ایرانی رونق بیشتری ببخشد.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۴
انتشار یافته: ۳
آثار جاودانه استاد پورناظری نام او را جاودانه کرده است، بویژه آلبومهای «حیرانی، صدای سخن عشق، مطرب مهتاب رو». خدا را شکر میکنم که در زمان و مکانی زیستم که توانستم از هنرنمایی بزرگانی چون استادان شجریان، کیخسرو پورناظری، شهرام ناظری، پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، خلیل عالی نژاد، کیهان کلهر، کامکارها، و استادان بزرگ دیگر بهره ببرم.
در مورد آقای شجریان خیلی غلو شده است.50 سال یعنی از سال 1347 تا کنون بی رقیب بوده !!!! شاید پس از انقلاب و وضعیت جدید در موسیقی خوانندگانی که یا خانه نشین شده و/یا تعدادی به خارج از کشور کوچ کردند. ولی همچنان کسانی هستند که همردیف ایشان و/یا بهتر از آقای شجریان کیباشند.
شجریان جان
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر