هفته گذشته جوزف ووتل فرمانده نیروهای آمریکایی در خاورمیانه در سنای آمریکا دست به اعترافی زد که در نوع خود جالب توجه بود. وی در پاسخ به این سوال از سوی الیزابت وارن نماینده دموکرات کنگره که آیا نیروهای آمریکایی دقیقا میدانند که بر سر تسلیحات و سوختهایی که در اختیار عربستان میگذارند چه میآید؟ گفت: خیر. ما دقیقا نمیدانیم.
پاسخ جوزف ووتل از دو جهت حائز اهمیت است. اول آن که نیروهای آمریکایی نمیخواهند به این موضوع بپردازند که بمبها و تسلیحات آنها روزانه و ماهانه صدها شهروند یمنی از زن و مرد و کودک و پیر را به کام مرگ میفرستد و نکته بعدی آن که جنگ یمن و جنایتهای عربستان سعودی در این کشور اکنون به تدریج تبدیل به جنگی فراموش شده گشته است و یمن خطهای است کخ در این فراموشی به تدریج به تلی از خاک آغشته به خون تبدیل میشود.
از مدتها پیش تحلیلگران و شاهدان جنگ یمن بیان میکنند که کشور یمن در فاجعهای انسانی قرار گرفته است. حدود سه سال است که جنگ در این کشور حاکم است و شرایط برای مردم این منطقه به طور روزافزونی ناامید کننده میشود. سیل خبرهای وحشتناک از این کشور فقیر عربی متوقف نمیشود: گرسنگی، شیوع وبا و جنگی که به نظر میرسد پایانی ندارد. تاریخچه اخیر یمن تحت تاثیر تقسیم این کشور، خشونت و تروریسم قرار دارد. تا اوایل سالهای ۱۹۶۰ شمال این کشور یک سلطنت مستقل بود و جنوب هم تحت قیومیت انگلیس قرار داشت. این وضعیت در هر دو منطقه به دههها خشونت منجر شد و تازه در سال ۱۹۹۰ با اتحاد دوباره شمال یمن با جمهوری دموکراتیک یمن این خشونتها حداقل به صورت موقتی پایان یافت.
این کشور عربی خاورمیانه مدتهاست که فقیرترین کشور منطقه است. بر اساس شاخص توسعه انسانی سازمان ملل متحد (HDI) که میزان امید به زندگی، تحصیلات و استانداردهای زندگی را اندازه گیری میکند، یمن در سال ۲۰۱۵ از این نظر در جایگاه ۱۶۸ از بین ۱۸۸ کشور قرار داشت. از زمان شروع جنگ در این کشور از ماه مارس سال ۲۰۱۵ شرایط همچنان در این کشور تشدید شده است. بیش از ۱۸ میلیون نفر در یمن به کمکهای انسانی نیاز دارند و بسیاری از آنها هیچ گونه دسترسی به امکانات بهداشتی و آب تمیز ندارند.
جنگ داخلی در یمن با شروع بهار عربی در سال ۲۰۱۱ آغاز شد. معترضان طرفدار دموکراسی در یمن به خیابانها آمدند تا رئیس جمهور علی عبدالله صالح را بعد از ۳۳ سال سلطنت ساقط کنند. با توجه به بیکاری بالا و نارضایتی از دولت صالح این کشور آماده برای تغییر بود. در ماه مارس سال ۲۰۱۵ عملیات نظامی علیه یمن به رهبری عربستان سعودی آغاز شد و کشورهای امارات، کویت، بحرین، قطر، مراکش، سودان، اردن و مصر هم در این عملیات مشارکت کردند.
ایالات متحده آمریکا، انگلیس و فرانسه نیز این ائتلاف جنگی به رهبری آل سعود را تحت حمایت قرار دادند. هدف این ائتلاف این بود که دولت منصور هادی در یمن را در برابر حوثیها حمایت کند. در جنگ فراموش شده یمن غیر نظامیان بیشترین آسیب را دیدند. بر اساس اطلاعات سازمان ملل تا اوایل سال ۲۰۱۷ بیش از ۱۰ هزار نفر و حداقل ۴۰ هزار نفر در این جنگ مجروح شدند.
از طریق حملات هوایی و محاصره دریایی علیه این کشور مردم یمن در کشوری که بالغ بر ۸۰ درصد مواد غذایی خود را باید وارد کند یک قحطی و گرسنگی حاکم میشود. سازمان ملل در این باره هشدار میدهد که این میتواند بزرگترین فاجعه گرسنگی و قحطی باشد که دنیا در چند دهه اخیر تجربه کرده است. در همین راستا شورای امنیت سازمان ملل از ائتلاف نظامی به رهبری عربستان سعودی درخواست کرده است که به تحریمهای هوایی و دریایی علیه این کشور پایان دهد.
یمن همچنین گرفتار شیوع بیماری وبا شده است که از طرف سازمان ملل به عنوان بدترین نوع آن در دنیا محسوب میشود. بر اساس ارزیابیها از آوریل سال جاری میلادی حدود ۴۰۰ هزار نفر به این ویروس مبتلا شده و تقریبا ۱۹۰۰ نفر از آنها مرده اند. همچنین تامین امکانات پزشکی برای بیماران در این کشور همواره دشوارتر میشود. پزشکان بدون مرز بعد از ۲ سال کمکهای خود به این کشور را متوقف کرده اند چرا که ائتلاف نظامی اجازه هیچ پروازی به یمن را نمیدهد. ذخایر بانک خون ملی در یمن به پایان میرسد. سازمان ملل و سازمانهای کمکی خواستار پایان محاصرههای دریایی و هوایی علیه این کشور هستند. زندگی تمام انسانها در یمن در معرض خطر قرار دارد.
حربههای اقتصادی آل سعود
محاصره اقتصادی سهساله یمن در کنار نابودی زیر ساختهای آن توسط ائتلاف سعودی باعث شده این کشور در عمل به عنوان یک اقتصاد ورشکسته مطرح شود. البته گروههای یمنی همچنان توانستهاند در برابر تمامی حربههای آل سعود مقاومت کنند و حتی جنگ را به استانهای جنوبی عربستان نیز انتقال دهند، ولی در ۳ سال گذشته بسیاری از شاخصهای اقتصادی یمن به نقطه بحران رسیده است.
محمدرضا مرادی در مقالهای که چندی پیش در شمس منتشر کرده است به این ابعاد اقتصادی جنگ در یمن پرداخته است. این مقاله بیان کرده است که طبق گزارش the BP Statistical Review، ذخایر نفتی یمن در حدود ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون بشکه در ۲۰۰۹ م. برآورد شده است. این رقم معادل ۲ دهم درصد ذخایر جهانی است. تولید روزانه نفت یمن در ۲۰۰۹ م.، ۲۹۸ هزار بشکه یا فقط ۴ دهم درصد از کل تولید جهانی بود که این رقم نسبت به ۲۰۰۲ م. که ۴۵۷ هزار بشکه بود، کاهش معناداری داشته است. با توجه به آمار بی. پی، ذخایر گاز یمن نیز ۴۹۰ میلیارد متر مکعب یا ۳ دهم درصد کل آمار جهانی است. برخی منابع دیگر معتقدند که در ماه ژانویه ۲۰۱۴ م. ذخایر نفت یمن ۳ میلیارد بشکه بوده است، در همین سال تولید نفت یمن به طور متوسط ۱۲۷ هزار بشکه در روز بوده است. بااینحال، جنگ داخلی یمن تا حدی تمام تولیدات نفت و گاز یمن را متوقف کرده است. درآمد عمومی یمن طی ۳ سال از آغاز جنگ و محاصره علیه یمن تا نوامبر ۲۰۱۷ م. کاهش ۸۶ درصدی را تجربه کرده، در حالی که درآمد سرانه ۲۰۱۴ م. بالغ بر ۲۲۲۰۶ میلیارد بوده است. وزارت دارایی یمن تاکید کرد که درآمد نفت در ۲۰۱۷ م. در مقایسه با درآمد ۲۰۱۴ م. به ۹۹.۹ درصد کاهش یافت، آن هم به دلیل اینکه طی ۳ سال از آغاز تجاوز ائتلاف عربی علیه یمن تولید و صادرات نفت و گاز کشور متوقف شده است. وزارت نفت یمن تاکید کرده که در طول ۳ سال جنگ و تحریم یمن خسارت بخش نفت از این مسئله بیش از ۱۰۰ میلیون بشکه نفت برآورده شده است.
الف) فقر گسترده
مرکز پژوهش و اطلاعرسانی اقتصادی یمن به تازگی در گزارشی اعلام کرد که ۸۵ درصد (۲۳ میلیون نفر) از کل جمعیت ۲۷ میلیونی یمن با فقر دستوپنجه نرم میکنند، این در حالی است که این رقم پیش از آغاز جنگ ۴۵ درصد بود. طبق گزارش شاخصهای اقتصادی یمن، در نیمه نخست ۲۰۱۷ م. بالغ بر ۱۷ میلیون نفر از مردم این کشور فقیر از نبود امنیت غذایی، ۲۰ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر نیز نیازمند کمکهای فوری بشردوستانه و ۹ میلیون و ۸۰۰ تن دیگر نیز در خطر قحطی و مرگ ناشی از گرسنگی قرار داشتند. بر اساس این گزارش، حدود ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار کودک از سوءتغذیه حاد و ۴۶۲ هزار تن دیگر نیز از سوءتغذیه وخیم رنج میبرند. افزون بر آن، تعداد زنان یمنی دارای سوءتغذیه به یک میلیون و ۱۰۰ هزار نفر و شمار زنان بارداری که به دلیل سوءتغذیه جانشان در خطر است، به ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر رسیده است. همچنین، طبق گزارش سازمان ملل، یمن رتبه ۱۵۱ را از میان ۱۷۷ کشور در زمینه شاخصهای توسعه انسانی داراست. این شاخص مبتنی بر معیارهایی مانند امید به زندگی، تحصیلات و سطح زندگی است.
ب) تشدید بیکاری
با توجه به وضعیت کنونی و جنگی یمن آمارهای جدید و قابلاعتنایی در مورد شاخصهای اقتصادی یمن منتشر نشده است، ولی برخی گزارشهای منتشرشده نشاندهنده این بوده که تجاوز عربستان به یمن باعث بالارفتن نرخ بیکاری در این کشور شده است. مرکز تحقیقات اقتصادی و اجتماعی یمن در گزارشی همزمان با شروع جنگ در ۲۰۱۵ م. اعلام کرد که نرخ بیکاری بین افراد ۳۰ تا ۶۰ ساله حدود ۶۴ درصد است. بانک جهانی نیز در ۲۰۱۷ م. نرخ بیکاری در یمن را ۶۴ درصد اعلام کرد. البته، با توجه به وضعیت اقتصادی و جنگ یادشده نرخ بیکاری بالاتر از آمارهای اعلام شده است، چراکه دهها کارخانه و مراکز تولیدی در یمن در نتیجه بمباران آلسعود ویران شدهاند. یمن، همچنین، منابع نفتی و گازی چشمگیری دارد که نیازمند سرمایهگذاری است. تا پیش از حملات عربستان به یمن، شرکتهای بینالمللی در تلاش بودند تا در این بخش حیاتی سرمایهگذاری کنند، اما عوامل سیاسی-امنیتی و بیثباتی در یمن باعث منتفیشدن این مسئله گشتند. در میان تمامی آمارهای ارائهشده به نظر میرسد بتوان آمار رسمی دولت یمن را مبنای هر گونه تحلیلی قرار داد. وزارت دارایی یمن از افزایش ۶۰ درصدی نرخ بیکاری و افزایش ۸۵ درصدی شمار افراد زیر خط فقر طی ۳ سال تجاوز و محاصره ائتلاف عربی علیه یمن خبر داد. درآمدهای مالیاتی یمن در معاملات تجاری و بینالمللی (عوارض گمرکی) در ماه نوامبر ۲۰۱۷ م. شاهد کاهش ۶۴ درصدی نسبت به ارزش گمرکی قبل از تجاوز و محاصره بود. بنا به بیانیه وزارت دارایی یمن، مالیات بر درآمد و درآمد مالیاتی فروش نیز در مقایسه با درآمدهای پیش از تجاوز و محاصره در ۲۰۱۴ م. ۶۳ درصد کاهش یافته است.
طبق گزارشهای سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) بیش از ۷ میلیون نفر در ۲۰۱۷ م. در خطر قحطی و گرسنگی قرار دارند. گرچه آمار رسمی در این مورد در دسترس نیست، ولی شواهد نشان میدهد که تولید ناخالص داخلی یمن از ۲۰۱۵ م. به بیش از ۳۷ درصد کاهش یافته و اشتغال بخش خصوصی در حد شدیدی محدود شده است. همچنین، تقریبا ٤٠ درصد از خانوارهای یمنی منبع اصلی درآمد خود را از دست دادهاند. چشمانداز اقتصادی یمن بهشدت به بهبود وضعیت سیاسی- امنیتی و سرنوشت جنگ مرتبط است. در واقع، اگر جنگ پایان یابد، انتظار میرود در ٢٠١٨ و ٢٠١٩ م. به ترتیب ۹ و ١٤ درصد تولید ناخالص کشور رشد داشته باشد، ولی حتی در این سناریو نیز نرخ فقر چندان کاهش پیدا نخواهد کرد. علاوهبراین، بدهی دولتی یمن در ۲۰۱۶ م. ۸۵.۴ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور بوده است.
در واقع، همانطور که در آمارهای فوق ذکر شد، اقتصاد یمن در تمامی بخشها متاثر از جنگ و تجاوز عربستان بوده است. بهصورتکلی، ۲۵ میلیارد دلار هزینه اولیه خسارت به داراییها در زیرساختهای عمومی و مسکن یمن تخمین زده میشود که نزدیک به ۲۰ میلیارد دلار آن هزینه اولیه آسیب به مناطق مسکونی و شهرها تا ژوئن ۲۰۱۷ م. و ۵ میلیارد خسارت وارده به نیروگاههای برق طی ۱۰۰۰ روز اول جنگ است. این جنگ را میتوان «جنگ بیبرنده» نامید، چرا که عربستان نیز در ۳ سال گذشته هزینههای زیادی برای جنگ متحمل گردیده است.
اقتصاد یمن همواره به عنوان اقتصادی ضعیف شناخته شده و تجاوز عربستان به همسایه جنوبی خود این مسئله را به یک بحران تبدیل کرده است. در شرایط کنونی سازمانهای بینالملی معتقدند که بحران یمن «بزرگترین بحران جهانی» در ۵۰ سال اخیر است. نابودی زیرساختها به ویژه ازبینرفتن مراکز درمانی باعث شیوع بیماریهایی مانند وبا و دیفتریت در یمن شده است. این در حالی است که نهادهای بینالمللی نتوانسته در برابر بحران یمن از مردم آن کشور دفاع کنند و دلارهای سعودی مانع از هرگونه موضعگیری جدی علیه عربستان شده است. بانکیمون، دبیر کل سابق سازمان ملل، در اعترافی اعلام کرد که تهدید عربستان به قطع کمکهای مالی به این سازمان باعث حذف نام عربستان از لیست «ناقضان حقوق کودکان» شده است. در شرایط فعلی، تداوم بحران یمن میتواند ابعاد این فاجعه را بسیار گسترش دهد. تنها راهحل در این مورد ورود نهادهای بینالمللی به مسئله یمن و تلاش برای وادارکردن عربستان به پایان حملات هوایی- زمینی علیه مردم آن است.
اختلافات در جبهه متجاوز
اما از سوی دیگر یکی از مهمترین تحولات اخیر در جنگ یمن اختلافات عربستان و امارات در جنوب این کشور است. همراهی دو کشور از فروردین ۱۳۹۴ هخ در تجاوز به یمن باعث شده بود همه ریاض و اوظبی را دو متحد در یمن بدانند، اما به نظر میرسد تفاوت در اهداف بین دو کشور باعث شده نیروهای تحت حمایت عربستان و امارات بارها در برابر یکدیگر صفآرایی کنند و حتی به تازگی، این مساله به درگیری شدید و محاصره کاخ ریاست جمهوری در عدن منجر شود. با این حال، ریشه این اختلافات چیست و چه آیندهای در انتظار یمن در پرتو اختلافات عربستان و امارت خواهد بود؟
ریشه اختلافات امارات و عربستان در یمن
عربستان و امارات در فروردین ۱۳۹۴ هخ براساس یک توافق نانوشته اقدام به حمله به یمن و تقسیم حوزههای نفوذ خود کردند. بر این اساس، عربستان بیشترین منافع خود در یمن را در شمال این کشور و مقابله با پیروزیهای انصارالله میدانست. در مقابل، امارات نیز منافع خود را در جنوب یمن جستجو میکرد. تحولات میدانی باعث برهمخوردن این اتحاد نانوشته شده و عربستان در عمل در جنوب یمن فعالیت میکند و این مساله به معنای تقابل اهداف دو کشور است. علاوه بر این، شواهد میدانی نشاندهنده این است که همراهی امارات با ریاض در عرصه یمن چندان پررنگ نبوده و حتی امارات اکنون چندان مایل به پیروزی عربستان در این جنگ نیست چرا که عربستان بر خلاف توافقات خود با ابوظبی، عناصر طرفدار امارات در دولت مستعفی یمن را به نوعی به حاشیه رانده و حتی از کابینه اخراج کرده است. بنابراین، اختلافات دو کشور بسیار زیاد است، اما نزدیک بودن محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، به محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی، مانع از تشدید اختلافات شده است. به هر شکل، به نظر میرسد این اختلافات نمیتواند تا ابد پنهان باقی بماند.
دیوید هرست طی مقالهای که در پایگاه خبری میدل ایست آی منتشر شد، بر این امر تاکید دارد و مینویسد که رقابت و درگیری میان امارات و عربستان درباره یمن، رقابتی بر سر رهبری جهان سنی عرب است. هرست، همچنین، تاکید دارد که امارات میکوشد تا انتقال قدرت در یمن توسط عربستان با مشکل مواجه شود و دولت عبدربه منصورهادی که برخی از اعضای حزب اصلاح وابسته به گروه اخوان المسلمین را در خود جای داده است را با ناکامی مواجه سازد و به جای آن احمد علی صالح پسر رئیس جمهور سابق یمن و فرمانده سابق گارد جمهوری و سفیر سابق یمن در امارات را به کرسی ریاست جمهوری بنشاند. هر چند این تحلیل پیش از حوادث صنعا و کشته شدن علی عبدالله صالح منتشر شده است، به میزان زیادی با واقعیتهای میدانی و سیاسی یمن همخوانی دارد و امارات تلاش زیادی کرد عبدالله صالح را با خود همراه کند تا بدینگونه نقش عربستان در یمن را کاهش دهد، اما کشتهشدن وی باعث برهمخوردن تمامی معادلات در این مورد شد و به همین دلیل، اختلافات عربستان با امارات بار دیگر تشدید شده است.
در ژوئن ۲۰۱۶ م، اختلافات عربستان و امارات در یمن بالا گرفت و بهدنبال آن، مقامات ابوظبی از سطح همکاری خود با ائتلاف سعودی علیه یمن تا حدود زیادی کاستند. اختلافات عربستان و امارات از آنجا آغاز شد که منصور هادی، خالد بحاح، نخستوزیر دولت فراری و مستعفی خود را که البته مورد حمایت مقامات امارات بود، از کار برکنار کرد. پس از برکناری وی، فردی به نام ژنرال الأحمر به جای بحاح در پست نخستوزیری قرار گرفت که به سرسپردگی به عربستان سعودی معروف بود. این اقدام منصور هادی، خشم مقامات ابوظبی را برانگیخت و موجب شد آنها به سهمخواهی در قبال نقشآفرینی خود در قالب ائتلاف سعودی روی آورند. ساموئل رامانی، استاد و پژوهشگر دانشگاه آکسفورد، پیش بینی کرده در آینده تنشی در روابط عربستان سعودی و امارات متحده عربی به دلیل اختلافات اساسی در سیاستهای خارجی به وجود آید. وی، همچنین، تاکید داشته پیمان دو کشور در حال حاضر ضعیفتر از آن چیزی است که دیده میشود.
دور جدید تنشها
اوایل بهمنماه «رهبران جنوب یمن» و «شورای انتقالی جنوب» که تحت حمایت امارات قرار دارند، در اعتراض به «فساد» مسئولان دولت مستعفی وابسته به عربستان، نشستی در «عدن» برگزار و در این شهر حالت فوقالعاده اعلام کردند. سران جنوب در این جلسه خواستار براندازی دولت «عبدربه منصور هادی» رئیسجمهور مستعفی یمن شدند. همچنین، در این نشست بیانیهای با عنوان «حالت فوقالعاده» در عدن و آغاز تدابیر برای «براندازی دولت قانونی» به ریاست «احمد بن دغر» (نخستوزیر دولت مستعفی)، پس از متهم کردن او به «فساد»، صادر شد. شورای انتقالی جنوب یمن به منصور هادی، رئیس جمهور مستعفی یمن، تا یکشنبه (۸ بهمن ۱۳۹۶ هخ) برای انحلال کابینه به ریاست احمد عبید بن دغر مهلت داده بود. با نزدیک شدن به پایان این ضرب الاجل، اوضاع جنوب یمن بسیار ملتهب شد. حتی نیروهای تحت حمایت امارات کاخ المعاشیق را نیز محاصره کردند و خبرهایی منتشر شد که نشان میداد عناصر مسلح وابسته به «شورای انتقالی جنوب» یمن تحت حمایت امارات به کاخ «المعاشیق» شهر عدن که در آن مسئولان محلی و نظامی وابسته به دولت مستعفی یمن تحت حمایت عربستان مستقر هستند، حمله کردهاند.
همچنین، عناصر وابسته به «شورای انتقالی جنوب» یمن به محض سفر «احمد عبید بن دغر»، نخستوزیر دولت مستعفی این کشور، به عربستان در اواخر بهمن ماه، به سمت کاخ المعاشیق حرکت کرده و بر این کاخ که مقر دولت بن دغر است، تسلط یافتند. منابع محلی تاکید کردند که عناصر وابسته به شورای انتقالی جنوب یمن تعدادی از وزرا و فرماندهان نظامی دولت بن دغر را هم که در کاخ المعاشیق حضور داشتند، بازداشت کردهاند.
شورای انتقالی جنوب که با حمایت امارات و با هدف جدایی جنوب یمن از شمال آن تشکیل شد، سبب افزایش گسل اختلافات میان امارات و عربستان بر سر جنوب یمن شده است. ابوظبی که از گذشته به دنبال ایجاد عمق راهبردی در یمن بود، اکنون، در پی امتداد نفوذ و موقعیت ژئواستراتژیک خود در سواحل و جزایر جنوبی یمن تا منطقه شاخ آفریقا است. امارات به منظور رسیدن به این هدف راهبردی برای کاهش نفوذ سنتی ریاض در یمن و منطقه جنوبی، تلاش میکند و در این راستا برای تضعیف دولت مستعفی هادی و جدایی جنوب یمن میکوشد.
تقابل اهداف امارات و عربستان در جنوب یمن
عربستان و امارات هر کدام به دنبال رسیدن به بخشی از اهداف خود هستند. این مساله باعث شده تقابل اهداف دو کشور باعث ایجاد تنش شود. چند عامل باعث شده دو کشور وارد نوعی رقابت و تنش در جنوب یمن شوند.
-نخست، جایگاه راهبردی یمن است؛ بهطوریکه پیشروی عربستان در یمن، با توجه به جایگاه راهبردی دریای سرخ و اقیانوس هند، امتیازهای اقتصادی بزرگی را برای عربستان به دنبال خواهد داشت. این موضوع سبب میشود عربستان شورای همکاری خلیج فارس را در کنترل داشته باشد و نقش امارات کمرنگ شود. همین مساله باعث شده امارت نیز بر حجم فعالیتهای خود در یمن بیفزاید.
- دوم، رهبری جهان عربی سنی است. به نظر میرسد امارات از تلاشهای عربستان برای تقسیم رهبری جهان عربی سنی با ترکیه خرسند نیست. امارات خود را شایسته این جایگاه به جای ترکیه میداند. این موضوعی است که وزیر امور خارجه امارات هم به آن اشاره کرده است. همین مساله به تازگی باعث نوعی اختلاف بین مقامات امارات و عربستان نیز شد.
-سوم، اینکه امارات به طور سنتی با اخوانالمسلمین سردشمنی دارد. امارات از افزایش نفوذ حزب الاصلاح در یمن که از حمایت بالای عربستان برخوردار است، نگران است. این، در شرایطی است که در دوره «سلمان بن عبدالعزیز» روابط اخوانالمسلمین با عربستان بهبود یافته است.
- چهارم، اینکه عربستان به نفت یمن چشم دوخته است. این کشور تلاش میکند میدان نفتی «واعد» را که در استان الجوف واقع شده، به کنترل خود درآورد. عربستان در صورتی که بتواند به این خواستهها دست یابد، افزون بر افزایش تولید نفت، میتواند به جای استفاده از تنگه هرمز در خلیج فارس، از دریای عرب نفت خود را صادر کند. (۳) همین مساله باعث تشدید رقابت دو کشور برای تسلط بر مناطق نفتی یمن شده است.
آینده پیش رو
اختلافات عربستان و امارات باعث شده کارشناسان نسبت به این مساله از دو زاویه نگاه کنند:
چشمانداز اول: برخی از کارشناسان معتقدند که اختلافات عربستان و امارات در یمن بسیار سطحی و در واقع، به نوعی نمایش شبیه است چرا که دو کشور در سه سال گذشته در کشتار مردم یمن با هم اتحاد داشتهاند و اکنون نیز اختلافات جزیی دو کشور نمیتواند به معنای دشمنی و تنش بین طرفین باشد. در واقع، استدلال این کارشناسان این است که عربستان و امارات به دنبال آن هستند یمن را به سه کشور تقسیم کنند. به این صورت که جنوب یمن به عنوان یک کشور تحت حمایت و نفوذ امارات باشد. مارب دومین کشور است که تحت تسلط اخوانیها قرار میگیرد و عربستان در این منطقه صاحب نفوذ خواهد بود و در نهایت، شمال یمن که تحت تسلط انصارالله خواهد ماند. در این ارتباط، مجتهد شاهزاده افشاگر سعودی درباره درگیریهای مسلحانه بین نیروهای تحت حمایت امارات و نیروهای منصور هادی نوشت: «بر عکس، اینکه گفته میشود امارات و عربستان در عدن جنگ نیابتی دارند، این دو هیچ اختلافی با یکدیگر بر سر تقسیم یمن ندارند.»
چشمانداز دوم:، اما بر خلاف نگاه نخست، عدهای دیگر از کارشناسان معتقدند که عربستان و امارات در یمن به صورت واقعی دچار تقابل منافع شدهاند. در واقع، تلاشهای عربستان در منطقه که به دنبال آن است که خود را به عنوان مهمترین کشور عربی و به نوعی پیشقراول جهان عرب در منطقه معرفی کند، باعث شده امارات با اعتراض نسبت به این رفتار به دنبال انتقام و به نوعی جبران در یمن باشد. از این رو، امارات تلاش دارد در دولت مستعفی یمن زمینه را برای اخراج اعضای وابسته به حزب اخوانی الاصلاح فراهم کند و در ضمن، نیروهای وفادار به خود را وارد کابینه کند.
در کل، میتوان گفت که هر کدام از این دو سناریو میتواند دربرگیرنده بخشی از واقعیتهای میدانی در یمن باشد. عربستان و امارات به دنبال تجزیه یمن بودهاند و تقسیم این کشور به ۶ اقلیم نیز موید این مساله است. البته، با توجه به شرایط میدانی و سیاسی، این طرح در دو سال گذشته به نوعی به حاشیه رفته است. از سوی دیگر، امارات به دنبال آن است جنوب یمن را تحت نفوذ خود درآورد و ورود عربستان به مسائل جنوب باعث تقابل دیدگاه دو طرف خواهد شد. همین مساله در ماههای اخیر به صفآرایی حامیان دو طرف در جنوب منجر شده است. در کل، باید گفت: این نوع تقابل و اختلاف بین امارات و عربستان در جنوب یمن حکایت از نوعی تنگای سیاسی- نظامی بوده که به این صورت بروز پیدا کرده است.