سفر روحانی به هند و توافقات تجاری و اقتصادی که میان دو کشور در این سفر بسته شد، از نگاه بسیاری از رسانههای منطقه بهویژه رسانههای داخلی در هند نوید بازگشت دوران طلایی روابط میان هند و ایران را میدهد. دوران طلایی که با توسعه روابط اقتصادی آغاز میشود و میتواند تا عمیقترین لایههای سیاست خارجی و روابط استراتژیک نیز بهپیش رود.
یکی از این موضوعات مهم توافق بین ایران و هند برای واگذار کردن کنترل عملیاتی بخشی از بندر چابهار به دهلینو و تأثیرات آن ازلحاظ توسعه استراتژیک است.
بندر چابهار در 90 کیلومتری بندر گوادر پاکستان قرار دارد و مهمترین ویژگی آن این است که میتواند با دور زدن پاکستان مستقیماً تجارت هند با ایران، افغانستان و آسیای مرکزی را میسر سازد. هند از سالها قبل به دنبال حضور در چابهار در راستای دلایل استراتژیک و اقتصادی آن بوده است.
یکی از بزرگترین مشکلات هند در طی همه این سالها آن بوده است که به دلیل عدم تمایل پاکستان برای امکان ایجاد مسیری مستقیم از دل مرزهای خود، هند از رابطه مستقیم تجاری با افغانستان و آسیای میانه و قفقاز بیبهره بوده است. درنتیجه پاکستان اکنون بهوضوح این امتیاز انحصاری برای رقیب بزرگ منطقهای، بدون هیچ منفعت اقتصادی برای اسلامآباد، یک اقدام علیه منافع ملی تلقی میشود. آنهم درحالیکه در عصر اقتصاد به هم وابسته در بعد منطقهای، میان منطقهای و فرا منطقهای، پاکستان همواره منافع ژئواستراتژیک خود را فوقالعاده حائز اهمیت میداند.
اکنون با در اختیار گرفتن کنترل عملیاتی بخشی از بندر چابهار، هند قادر است بدون دخالت مؤثر پاکستان به شکل مستقیم اقدام به افزایش تجارت خود با ایران، افغانستان و آسیای مرکزی کند.
اما درحالیکه بندر چابهار به شکل مستقیم منافع اقتصادی برای هند در بر دارد، بااینحال همهچیز برای هند در همین منفعت اقتصادی خلاصه نمیشود و دلایل استراتژیک هند برای دسترسی به بندر چابهار شاید از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است. دلایلی استراتژیکی که در یکسوی آن باید رقیب بزرگ تجاری و منطقهای دیگری به نام چین را جای داد.
هرچند چین و هند در حال حاضر در بعد اقتصادی و تجاری در حال رقابتی سخت و شدید در منطقه آسیا قرار دارند اما درعینحال و بنا به دلایل و مقاصد مختلف رقیبان استراتژیک منطقهای نیز هستند که در برخی موارد با یکدیگر مناقشات مرزی هم دارند. زمانی که پروژه CPEC راهاندازی شد – کوریدور اقتصادی پاکستان-چین – این پروژه در ظاهر یک پروژه کاملاً اقتصادی بود اما هند آن را نقشه و طرحی از سوی پکن برای در دست گرفتن برتری استراتژیک در منطقه بهویژه در اقیانوس هند تلقی کرد. درنتیجه فشار استراتژیک هند را مجبور به آن کرد که بهسرعت به سمت چابهار حرکت کرده و دست بالای چین در گوادر را خنثی کند. اکنون هند به یمن روابط رو به گرمی خود با ایران یک موفقیت استراتژیک در رقابت منطقهای با چین به دست آورده ست.
اما از آن سوی، تحویل دادن کنترل عملیاتی بخشی از چابهار به هند، منجر به آن شده که ایران روابط خود با پاکستان را که طی چند سال گذشته بهتدریج رو به بهبود میرفت، مجدداً در یک ابهام سرد فرو برد. همچنین چین که یکی از مهمترین شرکای تجاری ایران است از این مسئله چندان خوشنود نخواهد بود.
هند در سیاست دونالد ترامپ برای جنوب آسیا اهمیت زیادی دارد و آمریکا هند را سنگ بنای ثبات در این منطقه از آسیا میداند. چین و پاکستان از آن سوی این سیاست آمریکا را در راستای تبدیل هند به هژمونی منطقه جنوب آسیا میدانند و آن را در قالب نظریه ثبات هژمونیک تفسیر میکنند.
ایران احساس میکند که در کنار هند میتواند بر بازار افغانستان مسلط شده و همچنین مسیر آلترناتیوی برای ادغام تجاری جنوب و مرکز آسیا ایجاد کند. استراتژیای که مستقیماً به معنی دور زدن پاکستان است. یعنی بازیگری که تا پیشازاین نیز حجم عظیمی از تجارت خود با افغانستان را بهواسطه بند چابهار از دست داده است.
تهران هرچند نمیخواهد مستقیماً وارد رقابت استراتژیک و سیاسی با پاکستان شود، اما بهوضوح از خنثی شدن دست پاکستان در افغانستان – که آن را مخالف با منافع ملی و امنیتی خود میداند – استقبال میکند. درنتیجه به شکلی آشکار میتوان دید که سفر روحانی به هند که نوید گرمای جدید در روابط تهران و دهلینو دارد، و توافقات تجاری و اقتصادی میان دو کشور بهزودی قرار است تغییرات استراتژیک و ژئواکونومیک جدی را آسیا رقم بزند. تغییراتی که خود میتواند معادلات قدرت در این منطقه را به طرزی شگفت تحت تأثیر قرار دهد.
ضرورت های نزدیکی تهران و دهلی نو
نزدیکیهای زبانی، فرهنگی و نژادی ایرانی و هندی در حداقل 3 هزار سال رابطه مستمر تاریخی، دو تمدن را دارای روابط پردامنهای کرده و در طول سدههای طولانی نیز ادامه داشته است. ایران و هند تا سال 1948 مرزهای مشترک طولانی زمینی و دریایی و حوزه جغرافیایی و تاریخی مشترکی داشتند. در دوران نوین نیز ایران و هند پس از استقلال هند روابط را، برقرار و پیمان دوستی به نام «صلح و دوستی ابدی» را امضا کردند. روابط ایران و هند پس از انقلاب اسلامی با توجه به نقش متغیرهای مختلف تا پایان جنگ سرد، بهبود قابلتوجهی را به خود ندید، اما با فروپاشی شوروی، بروز بحران افغانستان و اهمیتیافتن کشورهای آسیای مرکزی برای هندوستان بسترهایی برای نزدیکی بیشتر ایران و هند فراهم شد. در چند سال گذشته، سفر نارندرا مودی، نخست وزیر هند، به ایران در خردادماه 1395 (اولین دیدار نخست وزیر هند از ایران در ۱۵ سال گذشته) و امضای تفاهمنامهای به ارزش ۵۰۰ میلیون دلار برای توسعه بندر «چابهار» و سرمایهگذاری برای احداث خط آهن، توافق سهجانبه ایران، هند و افغانستان برای احداث کریدور حملونقل بینالمللی در چابهار به گسترش روابط کمک کرد.
بایستههای گسترش روابط با دهلی نو:
الف)جایگاه رو به افزایش هند در جهان
از میانه قرن بیستم، اهداف اقتصادی وزنی فزاینده در سیاست خارجی دولتهای هندی کسب کرد و تغییر ائتلافهای نخبگان سیاسی در درون هند بهگونهای رقم خورد که تا اوایل دهه 1990، نهروئیستها جایگاه مسلطشان را به نفع ائتلاف لیبرالها و سپس ملیگرایان هندو از دست دادند. رشد ائتلاف نخبگان لیبرال و ملیگرایان هندو بر سیاست داخلی و خارجی هند، با کاهش وزن اهداف ایدئولوژیکی و افزایش ضریب اهداف رفاهی، در کنار حفظ جایگاه نسبی اهداف امنیتی شد و با حضور توسط ملیگرایان هندو تداوم یافت. در این بین، تغییرات محیط بینالمللی سبب بازتعریف اهداف سیاست خارجی کشور در حوزههای مختلف ژئوپلیتیکی خارجی شد. در این میان، جهان شاهد افزایش جایگاه هندوستان بهعنوان قدرت اقتصادی و قدرت منطقهای است. هندیان نیز با درک جایگاه و اهمیت استراتژیک روندهای جهانی به تکاپو افتادهاند تا جایگاهی درخور دستوپا کنند. در این بین، هند خواهان ایفای نقشی جهانی در تحولات بینالمللی، احیای ارتباطات سنتی با کشورهای مختلف در حوزههایی چون؛ خاورمیانه و آسیای مرکزی و فراتر از آن است و این افزایش اهمیت به یکی از مهمترین اولویتهای استراتژیک دولت هندوستان تبدیل شده است. در همین راستا، هند تلاش کرده است تا با راهاندازی اندیشکدهها و نهادهای علمی جای پای این کشور را در جهان محکمتر سازد و به بررسی راهکارهای موجود برای گسترش حضور این کشور در مناطق نزدیکتر به خود بپردازد.
در وضعیت کنونی نیز به نظر میرسد هر چند بیشترین علاقه هندیان معطوف به حضور در منطقه شرق و جنوب شرق آسیا و نیز منطقه شبه قاره و آسیای غربی و کشوهای همجوار خود مانند؛ افغانستان و پاکستان باشد، اما باید توجه داشت که هندوستان از قدرتهای اقتصادی جهان بوده و در حال گسترش این قدرت است. این کشور بزرگترین دموکراسی جهان را داشته و با روابط دو جانبه و چندجانبه در مسائل منطقهای می تواند نقش بسیار مؤثر در حوزه بین المللی ایفا کند و از جناحهای رقیب امتیاز گیرد. در سیاست خارجی واقع گرایانۀ هند در جهت نظمبخشی به آینده نظام بینالملل برای شکل دادن آیندۀ نظم جهانی، این کشور با استمرار وضعیت گذشته و استقلال در بازیها به ایفای نقش بسیار مهتری چشم دوخته است. گذشته از این، این کشور دارای مؤلفههای اصلی قدرت یعنی گستردگی، جمعیت و قدرت نظامی است و اندیشه کسب حق وتو در شورای امنیت را در سر میپروراند. همچنین، هند با عضویت در جنبش غیرمتعهدها و گروه بریکس و حضور در مجامع بینالمللی جایگاه رو به افزایشی در جهان کسب کرده است. آنچه مشخص است، هر چند جنوب آسیا در گذشته جایگاه مهمی در سیاست خارجی ایران نداشت، اما اگر به اهمیت هند در سیاست خارجی آینده ایران توجه کنیم، در واقع هند با جمعیتی بیش از یک میلیارد و دویست میلیون نفر، گستردگی سرزمینی بیش از دو برابر ایران و عضویت در باشگاه هستهای، دارای توانایی بالایی در تأثیرگذاری منطقهای و حتی جهانی است.
ب)جایگاه و اهمیت ایران از نگاه هند
هند به ایران به مثابه قدرت بزرگ منطقهای و تاثیرگذار بر تحولات منطقهای و بینالمللی نگاه میکند. همچنین، در گذشته بسیاری از احزاب هند از برنامه هستهای ایران حمایت کردهاند و افکار عمومی هند نیز دید مثبتی به ایران داشته است. به علاوه، دو حزب مهم کنگره و بی جی پی( از احزاب اصلی) نگاه مثبتی به ایران دارند. در واقع، رهبران هندی با وجود چالشهای یک دهه گذشته، همواره کوشیدهاند سطحی از روابط با ایران را حفظ کنند و با درک نقش ایران، ضمن حفظ روابط با قدرتهای بزرگ، حاضر به چشمپوشی از روابط خود با تهران نباشند.
حوزههای همکاری؛ منطقهای، سیاسی، ژئوپلیتیک و بینالمللی
هند و ایران در دهههای گذشته منافع مشترک فراوان منطقهای داشتهاند. آنها دارای منافع استراتژیک و قانونی در ثبات و امنیت افغانستان هستند و نقش مهمی در بازسازی و توسعه افغانستان داشتهاند. همچنین، در پیمان شانگهای عضویت دارند. به علاوه، ایران و هند به عنوان دو قدرت منطقهای در حال رشد میتوانند بسترهای همکاری استراتژیکی موثری در منطقه داشته باشند. چنانچه در حوزه آسیای مرکزی منافع مشترک فراوانی چون؛ توسعه بندر چابهار، آسانتر شدن دسترسی آنها به آسیای مرکزی و توسعه دیگر بندرهای ایران در رویارویی با فعال شدن بندر گوادر پاکستان توسط چین و .. دارند.
بسترهای همکاری:
1)بسترهای دفاعی– امنیتی:
منافع اقتصادی و امنیتی پیوند نزدیکی با یکدیگر دارند. به عبارتی، قدرت نظامی و نفوذ سیاسی از مؤتلفههایی مهم بوده که به پیشبرد اهداف اقتصادی در سیاست خارجی هند کمک میکنند. در این بین، هند از زمان استقلال با چالش اسلامگرایی افراطی مواجه بوده و مقابله با جداییطلبی، تروریسم، جرائم سازمانیافته فراملی از قبیل مواد مخدر و امتداد این نوع همکاری به عرصههای دیگر مدنظر دهلی بوده است. در واقع، از آنجا که امنیت ملی هند در جهت ایجاد منطقهای امن و باثبات، جلوگیری از رشد گروههای رادیکال چون داعش است، دهلی و تهران نسبت به پیشرفت تروریسم در خاورمیانه، در سوریه، عراق، افغانستان و سایر مناطق همسایگی خود نگرانیهایی دارند. لذا، دو کشور میتوانند همکاریهایی امنیتی و اطلاعاتی در حوزههای مدنظر چون مقابله با تروریسم و مواد مخدر داشته باشند. به علاوه، در بعد دفاعی دو دولت تاکنون چندین دور گفتگوی استراتژیک در زمینه همکاری دفاعی- امنیتی انجام دادهاند و اکنون، زمینههای همکاری برای دو کشور فراهم است.
2)بسترهای اقتصادی:
هند با جمعیتی بیش از یک میلیارد و دویست میلیون نفر، چهارمین اقتصاد بزرگ دنیا و دومین کشور پرجمعیت جهان است. رشد اقتصادی حدود 8 درصدی باعث شده از مصرف کننده بزرگ انرژی در دنیا باشد و در آینده به سومین مصرف کننده بزرگ انرژی پس از آمریکا و چین بدل گردد. لذا، هند همچنان به ایران به عنوان منبعی جهت تامین انرژی خود مینگرد و دو کشور میتوانند در راستای تنوعسازی بازارهای صادراتی و وارداتی انرژی خود همکاری بیشتری داشته باشند. گذشته از این، ساختار اقتصادی دو کشور ایران و هند مکمل یکدیگر هستند و در بسیاری از زمینهها نقش مکمل را دارند. هر چند حجم مبادلات غیرنفتی دو کشور هندوستان و ایران در یک دهه گذشته فرازونشیبهایی داشته است، اما شرایط نوین میتواند به همکاری دو کشور در بخشهای گوناگون خودرو، فناوری اطلاعات، منسوجات ایران، تولید دارو، خدمات فنی و مهندسی و ... کمک کند. علاوه بر این، جدا از توجه به بسترهای همکاری در اتحادیه اوراسیا، سازمان همکاری شانگهای و توافق چابهار کریدور حملونقل بینالمللی شمال-جنوب، سیستم حملونقل چندمنظوره(کشتی، ریل و جاده) 7200 کیلومتری برای اتصال اقیانوس هند و خلیجفارس به دریای کاسپین از طریق ایران از حوزههای مهم همکاری آینده است. در بعد دیگری، بر اساس برخی برآوردها، مسیر چابهار به همراه کریدور میتواند تجارت را به مجموع 170 میلیارد دلار از هند به اوراسیا افزایش دهد.
3)بسترها و فرصتهای فرهنگی: در واقع، پیشینه روابط فرهنگی ایرانیان و هندیان شناخته شده است. ارتباط عمیق تمدنی و فرهنگی گذشته، حضور قدرتمند زبان فارسی در سدههای گذشته در هند، حضور 150 میلیون مسلمان، جمعیت شیعه نزدیک به 30 میلیون، پارسیان ایرانیتبار و ... از بسترهای مهم گسترش روابط بین ایران و هند است.