بازدید 3611
۱

اعتراف مرد خشمگين به قتل همسرش

کد خبر: ۷۷۳۸۵۸
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۸ 13 February 2018

مرد ميانسال كه پس از قتل همسرش در تهران به شهرستان مشهد گريخته بود بازداشت شد و به جرمش اعتراف كرد.

به گزارش جوان، ساعت‌23 شامگاه پنج‌شنبه 28 دي‌ماه بود كه مرد جواني با مركز فوريت‌هاي پليس‌110 تماس گرفت و ماجراي قتل مادرش را گزارش داد.

لحظاتي بعد تيمي از مأموران كلانتري‌132 نبرد راهي محل شدند كه خانه‌اي در خيابان ميرهاشمي، حوالي بزرگراه شهيدمحلاتي بود. جسد هم متعلق به زني‌56 ساله بود كه با اصابت ضربات چاقو از ناحيه گردن و قفسه سينه هدف قرار گرفته و به قتل رسيده بود. با تأييد خبر، قاضي مرادي، بازپرس ويژه قتل تهران به همراه تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شد.

در اولين گام پسر مقتول كه پليس را از اين ماجرا با خبر كرده بود مورد تحقيق قرار گرفت. او گفت: لحظاتي قبل وقتي وارد خانه‌مان شدم متوجه شدم كه مادرم غرق خون شده است. خيلي زود با اورژانس تماس گرفتم. وقتي امدادگران رسيدند و مادرم را معاينه كردند گفتند كه او به علت شدت جراحت فوت شده است.

همزمان با انتقال جسد به پزشكي قانوني و در جريان تحقيقات ميداني معلوم شد كه نادر، شوهر 56‌ساله مقتول به طور ناگهاني ناپديد شده‌است، بنابراين به عنوان مظنون به قتل تحت تعقيب پليس قرار گرفت.

در شاخه ديگري از بررسي‌ها مخفيگاه متهم در شهرستان مشهد شناسايي و كارآگاهان پليس با در دست داشتن نيابت قضائي راهي مشهد شده و ساعت‌16:50 چهارشنبه‌18 بهمن‌ماه او را بازداشت كردند.

نادر در اولين تحقيقات به قتل همسرش اعتراف كرد و در شرح ماجرا گفت: روز حادثه به خاطر اختلافي كه با همسرم داشتم با هم مشاجره كرديم. او خواست به حالت قهر به خانه خواهرزاده‌اش برود كه من مانع شدم. مدتي قبل بود كه با خواهرزاده او اختلاف داشتم و نمي‌خواستم كه همسرم به خانه او برود به خاطر همين سعي كردم او را از رفتن به آن‌جا منصرف كنم، اما او اصرار به رفتن داشت.

سر همين موضوع دوباره مشاجره‌مان بالا گرفت و من به آشپزخانه رفتم و چاقو ميوه‌خوري برداشتم و راه همسرم را سد كردم و به خاطر عصبانيت چند ضربه به او زدم كه كشته شد. بعد هم از ترس فرار كردم. سرهنگ كارآگاه حميد مكرم، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: تحقيقات بيشتر از متهم در اداره دهم پليس آگاهي تهران جريان دارد.

گفت‌وگو با متهم:

با همسرت اختلاف داشتي‌؟


بله. اختلافات ما به سال‌هاي قبل بر مي‌گردد.

چه اختلافي داشتي‌؟


چند سال قبل در معامله‌اي ورشكست شدم. طلب كارانم پولشان را مي‌خواستند و من هم پولي نداشتم به آنها بدهم به همين دليل سه سال فراري شدم و به خانه‌ام نيامدم. در اين سه‌سال خانواده‌ام نيز خبر نداشتند كه من كجا هستم تا اينكه فهميدم آنها بدهي‌هاي مرا پرداخت كرده‌اند و به تهران برگشتم. وقتي پس از سه‌سال به خانه برگشتم رابطه همسرم با من خوب نبود و من هم كم‌كم به رفتارهاي او مشكوك شدم و همين موضوع باعث اختلاف ما شد و تا روز حادثه ادامه پيدا كرد.

يعني به خاطر گمان بد همسرت را به قتل رساندي‌؟


نه. آنقدر بدگمان نبودم كه بخواهم او را بكشم اما او هم با من رفتار خوبي نداشت.

پس چه شد كه آن روز همسرت را به قتل رساندي‌؟


اختلافات ما ادامه داشت تا اينكه مدتي قبل از درگيري هر روز ادعا مي‌كرد من شناسنامه‌اش را مخفيانه برداشته‌ام و پول‌هاي حساب بانكي‌اش را خالي كرده‌ام. هر چقدر به او مي‌گفتم كه شناسنامه‌اش پيش من نيست قبول نمي‌كرد تا اينكه روز حادثه به خاطر همين موضوع با هم مشاجره كرديم. وقتي مشاجرات لفظي ما بالا گرفت همسرم چادرش را سر كرد و گفت قصد دارد به خانه خواهرش برود. به او گفته بودم كه خواهر و شوهر خواهرم را در درگيري خانوادگي ما دخالت ندهد و وقتي گفت به خانه خواهرش مي‌رود، خيلي عصباني شدم و چاقويي برداشتم و 9 ضربه به گردنش، دوضربه به قفسه سينه‌اش و دوضربه به ران پاش زدم.

با شوهر خواهرش چه مشكلي داشتي‌؟


ما به خاطر ارث و ميراث با هم اختلاف داشتيم و به همين دليل رابطه خوبي با شوهر خواهرش و خواهر زاده‌هايش نداشتم و دوست نداشتم همسرم به خانه آنها برود و درباره اختلافات خانوادگي با آنها حرف بزند.

پس از قتل به كجا فرار كردي‌؟


وقتي همسرم خونين نقش بر زمين شد لباس‌هاي خوني‌ام را عوض كردم و با پسرم تماس گرفتم و ادعا كردم حال مادرش بد است. فكر كردم او زنده مي‌ماند و بعد به ترمينال رفتم و با اتوبوس راهي مشهد شدم. قصد داشتم از مشهد براي كار آلماتور‌بندي به بندرعباس بروم.

در اين مدت با خانواده‌ات در تماس بودي‌؟


بله با بچه‌هايم در تماس بودم و حتي از آنها 5 ميليون تومان پول خواستم كه با اصرار زياد به حسابم واريز كردند.

در اين مدت عذاب وجدان نداشتي‌؟


از همان لحظه حادثه عذاب وجدان گرفتم و تا الان هم دارم. من در اين مدت هر شب كابوس مي‌ديدم.

پس چرا خودت را معرفي نكردي‌؟


مي‌ترسيدم.

حرف آخر‌؟


خيلي پشيمانم.

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
خاك عالم بر سرت
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل