بازدید 66762
۱

نگاهی به تاریخچه قدس و فلسطین

کد خبر: ۷۵۳۹۸۰
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۶ 10 December 2017

سیاست هیچگاه از جغرافیا جدا نبوده و نخواهد بود، به عبارت دیگر ژئوپلتیک یا سیاست جغرافیایی، یک علم جدید نیست و از زمان‌های بسیار قدیم متفکران یونانی و پس از آن مسلمانان قرون وسطی سعی در توجیه رفتار دولت‌ها بر اساس جغرافیای منطقه داشته‌اند. امروزه هر چند دیدگاه جبر جغرافیایی جایگاه سابق خود را در میان مکاتب جغرافیایی از دست داده است، ولی به هیچ وجه نمی‌توان نقش جغرافیا و جغرافیدان را در سیاست و سیاستگزاری نادیده گرفت.


به گزارش تابناک،اصطلاح ژئوپلتیک اولین بار توسط رودلف کیلن (Rudolf kiellon)  جغرافیدان سوئدی (۱۹۲۳ـ ۱۸۶۴) بکار برده شد. در ژئوپلتیک (سیاست جغرافیایی) نقش عوامل محیط جغرافیایی در سیاست ملل بررسی می‌شود و در یک تحلیل واقع‌بینانه ژئوپلتیک برای داده‌های طبیعی، باید اهمیت محدودی قائل شد، ولی در میان پدیده‌های محیطی هیچ پدیده‌ای مانند انسان نمی‌تواند در سرنوشت سیاسی نقش داشته باشد.


در یک تحلیل ژئوپلتیکی سعی بر این است که میان مراکز قدرت بین‌المللی و منطقه‌ای و موقعیت جغرافیایی منطقه مورد بحث، رابطه برقرار نمود. در نظریه ژئوپلتیکی ساختار جغرافیایی منطقه‌ای که در آن قدرت اعمال می‌شود، از اهمیتی ویژه برخوردار است. در این زمینه صاحبنظران روابط بین‌الملل به منظور تبیین موضوع از قیاس با شطرنج بهره گرفته و برای هر بازیکن «نه تنها تعداد و نوع مهره‌هایی ـ. که دارد مهم است، بلکه نحوه قرار گرفتن آن‌ها نسبت به مهره‌های رقیب هم اهمیت دارد.» بنابراین باید گفت: هر منطقه که به دلیل ساختار جغرافیایی خود مورد توجه قدرت‌های رقیب قرار گرفته و بتواند در برقراری و یا برهم زدن آن مؤثر باشد، از اهمیت ژئوپلتیکی برخوردار می‌باشد. اهمیت ژئوپلتیکی یک منطقه ذاتاً یک عامل مثبت و یا منفی نیست، بلکه میزان این اهمیت بنا به خواست مردم منطقه، اتحاد و همبستگی آن‌ها در مقابله با ترفندهـای رقیبب و یا برعکـس رقـابت و کشمکش آن‌ها با یکدیگر تغییر می‌کند. در نتیجه در بعضی از موارد، قدرت آفرین و در موارد دیگر عامل ضعف و عقب‌ماندگی است.
هدف این مقاله نگرش به قدس از دیدگاه مذکور با تمامی ویژگی‌های جغرافیای سیاسی این منطقه خاص از خاورمیانه و ابعاد دیگری که به آن خاصیت ژئوپلتیک بخشیده است، می‌باشد. در این مقاله در پایان هر بخش نیز سعی شده با جمع‌بندی مختصری زمینه را برای بحث و بررسی بخش بعدی آماده سازد.

نگاهی به تاریخچه قدس و فلسطین

۱. تاریخچه بیت المقدس
سرزمین فلسطین که در قدیم کنعان نام داشت دارای ۲۵۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت و در ساحل شرقی دریای مدیترانه و در مجاورت کشور‌های مصر، سوریه، اردن و لبنان قرار دارد. فلسطین سرزمینی حاصلخیز و دارای آب و هوای معتدل است. این منطقه محل ظهور پیامبران بزرگی، چون عیسی (ع)، موسی (ع) و محل عبور و زندگانی حضرت ابراهیم (ع) بوده است و از نظر موقعیت ژئوپلتیک نیز بسیار حساس استراتژیک است.
شهر اورشلیم یا بیت‌المقدس قدیم بر فراز تپه‌هایی بنا گردیده است که با معبد یهوه بر بالای کوه موریا قرار دارند. بیت‌المقدس از مکان‌های مهم فلسطین است که کوه صهیون و کوه زیتون از شرق و غرب آن را احاطه کرده‌اند.
در هنگام حکومت فرعون بر مصر و پیش از ظهور موسی (ع)، اسرائیلیان جمعیت بنی‌اسرائیل را از سرزمین مصر برای بردن به ارض موعود، به حرکت در‌آوردند که پیمودن این مسافت چهل سال بطول انجامید.
پس ازموسی (ع)، یوشع جانشین وی برای عبور دادن بنی اسرائیل از اردن مهیا شد و پس از آنکه این قوم به شهر‌های جدید رسیدند دست به غارت و کشتار اهالی زدند که پادشاه اورشلیم با شاهان پنج شهر دیگر متحد شده و با یوشع و بنی‌اسرائیل جنگیدند که همگی شکست خورده و توسط بنی اسرائیل به دار آویخته شدند. اما قوم فلسطین در مقابل آنان مقاومت کرد و سرانجام بنی‌اسرائیل را مغلوب ساخت. طی چند جنگ خونین قوم فلسطین همواره بر آنان پیروز می‌شد، اما پس از جنگ‌های فراوان، سرانجام بنی‌اسرائیل قدرت گرفته و بر شهر‌ها مسلط شدند و در حدود هزار سال پیش از میلاد، حضرت داود (ع) توانست اورشلیم را از دست فلسطینیان خارج کند و بیت‌المقدس یا خانه خدا را در آنجا بنا کند، که این بنا توسط حضرت سلیمان تکمیل شد. بیت‌المقدس، حدود ۱۱۰۰ سال پس از بنای کعبه در مکه به دست ابراهیم (ع) و ۹۷۰ سال پیش از میلاد مسیح ساخته شد. حضرت داود با چهارده نسل شجره‌اش به حضرت ابراهیم بنیانگذار کعبه می‌رسد و به روایت انجیل متی، حضرت عیسی (ع) پس از بیست و هشت نسل، شجره‌اش به داود ختم می‌شود و بدین ترتیب پس از نزول آیه تغییر قبله به پیامبر اسلام (ص)، مکه (کعبه) حرم اول و مسجد‌الاقصی (قدس) حرم دوم موحدان گردید.

نگاهی به تاریخچه قدس و فلسطین
در زمان حضرت داود (ع) تابوت عهد را به کوه صهیون آوردند و برای نگهداری آن قربانگاهی بنا نمودند. این تابوت مدتی به دست فلسطینیان فاتح افتاده بود که دوباره آن را به بنی‌اسرائیل بازگرداندند و تا زمان حضرت سلیمان در کوه صهیون نگهداری می‌شد، اما پس از تکمیل بنای بیت‌المقدس تابوت را به قدس انتقال دادند. حضرت سلیمان (ع) چهل سال سلطنت کرد و آرامش را به قدس بازگردانید؛ اما پس از او، دوباره ظلم و غارت بنی‌اسرائیل آغاز شد. حدود هفتصد و سی سال پیش از میلاد شلمنصر به اسرائیل تاخت و عده‌ای از آنان را اسیر کرد و به جای آن‌ها بابلیان را در سرزمین اسرائیلیان اسکان داد و دوباره کشور یهود در زمان بخت‌النصر در سال ۵۸۶ پیش از میلاد مورد حمله آشوریان قرار گرفت که منجر به انحطاط و اسارت بنی‌اسرائیل شد، پادشاهی یهود برانداخته شد و مردم اسرائیل پراکنده یا اسیر بابل گشتند و مهاجمین معبد سلیمان را ویران ساختند.
پیامبران بعدی یهود: مانند ارمیا، اشعیا، دانیال (که مزار او در شوش است) و ... که شاهد ویرانی اورشلیم و رنج و اسارت یهود بودند و آنان را دلداری می‌دادند، پیوسته وعده رهایی و بشارت ظهور منجی بزرگ را می‌دادند که اشعار و سخنان آنان در عهد عتیق مضبوط است. در این زمان کورش پادشاه هخامنشی از مشرق ظهور کرد و سرزمین‌ها را یکی پس از دیگری مسخر خود می‌ساخت که این امر سبب خوشحالی یهود و رهبران آن‌ها شد. سرانجام کورش، بابل را نیز تسخیر کرد و یهود و بنی‌اسرائیل را آزاد ساخت و به فلسطین و اورشلیم بازگرداند. کورش با همه اقوام و مذاهب مدارا می‌کرد و به دستو او خانه خدا دوباره بازسازی شد. آسایش اورشلیم تا پایان سلطنت داریوش سوم ادامه داشت تا اینکه اسکندر مقدونی در حدود ۳۲۳ سال پیش از میلاد، حمله به ایران، مصر، سوریه و فنیقیه و فلسطین را آغاز کرد و ویرانی‌ها و قتل و غارت فراوانی به بار آورد و گنجینه‌های ایران را به غارت برد.


پس از اسکندر، جانشینان او بر فلسطین مسلط شدند. از سال ۶۳ قبل از میلاد، دوره تسلط رومیان آغاز شد که پس از جنگ‌های فراوان، بر ارمنستان و قسمتی از آسیا و آفریقا و سپس سوریه و فلسطین حمله بردند و دوازده هزار یهودی را کشتند و دیوار‌های شهر را ویران ساختند.
در چنان شرایطی برای یهودیان، ظهور مسیح امید و آرزوی مردمان آن دیار بود تا آنان را نجات بخشد. حضرت عیسی (ع) هنگامی که از ناصره واقع در استان جلیل (موطن اصلی خود و خانواده‌اش) همراه با شاگردانش (حواریون) به سوی اورشلیم به حرکت در آمد، کرامات فراوانی از وی ظاهر شد.
در سال هفتاد میلادی، تیتوس فرزند امپراطور روم با هشتاد هزار سرباز، اورشلیم را محاصره کرد و پس از چند ماه مقاومت یهودیان، سرانجام رومیان فاتح شدند و قوم یهود دوباره آواره شدند. حدود سیصد سال پس از مسیح که کنستانتین (قسطنطین کبیر ۳۳۷ ـ. ۳۰۶. م) امپراطور روم دین مسیح را پذیرفت و این مذهب را رسمی اعلام کرد، دوباره به اورشلیم توجه خاصی شد. چون بیت‌اللحم را زادگاه مسیح و محلی می‌دانستند که قبر او را در خود دارد از این پس، اورشلیم مرکزیتی برای مسیحیت نیز گردید و کلیسا‌های زیادی ساخته شد. از سال ۱۳۵ میلادی تا بیش از پنج قرن فقط عده قلیل و انگشت‌شماری یهودی در بیت‌المقدس زندگی می‌کردند.
در زمان خسرو دوم پادشاه ساسانی، جنگ میان امپراطوری ایران و روم از ۶۰۴ تا ۶۳۰ میلادی به وقوع پیوست که سپاهیان ایران روم را شکست داده و با راهنمائی یهودیانی که با ایران همکاری می‌کردند اورشلیم (فلسطین) را فتح کردند، اما پس از مرگ خسروپرویز، این سرزمین دوباره به دست مسیحیان افتاد.
پس از بعثت حضرت محمد (ص)، در سیزده سال اول بعثت که پیامبر (ص) در مکه زندگی می‌کردند، مسجدالاقصی در بیت‌المقدس قبله اول مسلمین بود و پس از مهاجرت به مدینه در سال دوم در مسجد بنی‌سلمه در شهر مدینه، به فرمان خداوند، قبله مسلمین از مسجد‌الاقصی به مسجدالحرام (خانه کعبه در مکه) تغییر یافت.
پس از رحلت پیامبر (ص)، در زمان خلیفه اول، او سپاهی را روانه سوریه و فلسطین کرد که با درگذشت او، در زمان خلیفه دوم، سوریه و بیت‌المقدس به دست مسلمین افتاد و رومیان در آنجا شکست خوردند. اهالی شهر مقاومت زیادی کردند، اما طولانی شدن محاصره و مشکل غذا و شیوع بیماری و... آنان را مجبور به تسلیم‌شدن کرد. خلیفه دوم با مرکب و لباسی بسیار ساده وارد شهر شد که تعجب اهالی را برانگیخت و قرارداد صلح منعقد شد. خلیفه نسبت به اهالی رفتار بسیار ملایمی داشت و از آن سال (یعنی سال ۱۵ هجری) فلسطین در دست مسلمانان بود، در معاهده صلح، مسیحیان در اعمال مذهبی خود آزاد بودند. ساکنان این شهر را عمدتاً مسلمانان عرب تشکیل می‌دادند و برای مسلمانان نیز قدس بخاطر اینکه قبله اول بود بسیار معزز و مقدس شمرده می‌شد.

از سال ۱۰۹۵. م. (۴۸۸ ﻫ.. ق) با تهاجم اروپائیان علیه مسلمانان جنگ‌های صلیبی آغاز شد که تا حدود نزدیک به دو قرن ادامه یافت. اگر چه این جنگ علت‌های گوناگونی داشت مانند انتقام‌جویی دنیای مسیحیت از پیشرفت‌های مسلمین در غرب و نیز طمع ثروت شرق از سوی اروپائیان و اعتقاد به رفتن به بهشت از طریق وصال تربت عیسی و...، اما یکی از علت‌های جنگ‌های صلیبی را مورخین مسئله فلسطین و شهر بیت المقدس و خراجگزار بودن مسیحیان این شهر برای مسلمانان می‌دانند. در قرون وسطی که از سال ۳۹۵. م، یعنی زمان تجزیه امپراطوری روم باستان به روم غربی و روم شرقی آغاز می‌شود و به سال ۱۴۵۳. م، با فتح قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح خاتمه می‌یابد، اروپا مرکز فرمانروائی مستبدانه کلیسا بود. پاپ برای آغاز جنگ دست به حیله زد و کشیشان شایع کردند که علائم ظهور عیسی در فلسطین آشکار شده است. به همین دلیل عده زیادی از مسیحیان برای تماشای ظهور عیسی روانه بیت‌المقدس شدند و کشیشان هر سال وعده ظهور را به سال دیگر موکول می‌کردند و بدین ترتیب بر عده زائرین افزوده می‌شد. در همان اوایل کار، یکی از پاپ‌ها که با هفتصد زائر عازم بیت‌المقدس شده بود از جزایر قبرس به اروپا بازگشت و شایع کرد که مسلمین مانع ورود به این شهر شده‌اند. با چنین تمهیداتی آتش جنگی افروخته شد که حدود دو قرن قربانی گرفت و به دنبال آن هفتصد هزار نفر از فقرا و توده‌های مردم به همراه عده‌ای از شوالیه‌ها به سوی قدس به حرکت درآمدند و در بین راه بر جمعیت آنان افزوده می‌شد که به روایتی به میلیون‌ها نفر رسیدند، اما پس از سه سال جنگ و غارت و پیشروی تدریجی فقط چهل هزار نفر به بیت‌المقدس رسیدند و بقیه یا در جنگ با مسلمانان کشته شدند و یا از بیماری جان باختند. پس از محاصره طولانی بیت‌المقدس و نبردی سخت، عاقبت صلیبیون وارد شهر شده و دست به قتل عام زدند و همه چیز را به عنوان غنیمت بردند. گودافر، فرمانده آنان که بعد شاه فلسطین شد در گزارش به پاپ می‌نویسد: «اگر می‌خواهید بدانید با دشمنانی که در بیت‌المقدس به دست ما افتادند چه معامله‌ای شد همین قدر بدانید که افراد ما در معبد سلیمان در لجه‌ای از خون مسلمانان می‌تاختند و خون تا زانوی اسب می‌رسید.» مسیحیان بدین سان تا ۹۰ سال بر فلسطین حکومت کردند. در مراحل پایانی جنگ دوم صلیبی (۱۱۴۹ ـ. ۱۱۴۷. م) مطابق با (۵۴۴ ـ. ۵۴۲ ﻫ.. ق) صلاح‌الدین ایوبی، صلیبیون را تار و مار کرد و بیت‌المقدس را بازپس گرفت و آن‌ها را از سوریه و مصر و سایر بلاد اخراج کرد. نیرو‌های کمکی همچون سیل از اروپا به صلیبیون می‌پیوستند و جنگ را ادامه می‌دادند تا اینکه جنگ سوم صلیبی آغاز شد (۱۱۹۲ـ ۱۱۸۹. م. / ۵۸۸ ـ. ۵۸۵ ﻫ.. ق). پاپ که سقوط بیت‌المقدس را سبب تحقیر شدن مسیحیان می‌دانست فتوای جهاد صادر کرد. امپراطوران و پاپ‌ها بخاطر این شکست اختلافات خویش را کنار گذاشتند و پادشاهان فرانسه و انگلیس رأساً وارد جنگ شدند و فتوحاتی به دست آورده و قتل عام دیگری از مسلمانان به راه انداختند.
پس از مرگ صلاح‌الدین ایوبی، سلسله ایوبی پابرجا ماند و در اروپا نیز پس از کشمکش‌های فراوان پاپ‌ها با سلاطین، سرانجام پاپ «انیوسان» سوم، سلاطین را تکفیر و حکم جهاد با مسلمانان را صادر کرد و پس از بالغ بر سه سال که از صلح می‌گذشت، آتش جنگ دوباره بر افروخته شد. صلیبی‌ها قسطنطنیه را فتح کرده و پادشاهی برای آن برگزیدند و جنگ چهارم نیز خاتمه یافت.
آتش جنگ پنجم (۱۲۲۱ ـ. ۱۲۱۷. م. / ۶۱۸ـ ۶۱۴ ﻫ.. ق) به تحریک پاپ «انیوسان» و جانشین او مجدداً برافروخته شد. پاپ‌ها از پادشاهان اروپائی خواستند که بیت‌المقدس را نجات دهند، اما آن‌ها نپذیرفتند و پاپ حکم جهاد علیه مسلمین را صادر کرد. در جنگ پنجم، صلیبی‌ها شکست خورده و به سرزمین خویش باز گشتند.
جنگ ششم نیز به تحریک پاپ «انوریوس» سوم، به وقوع پیوست. فردریک پادشاه آلمان، ابتدا دعوت پاپ را پذیرفت، اما بعد پشیمان شد و مورد تکفیر پاپ قرار گرفت. فردریک پاپ را توقیف نمود و خودش عازم بیت‌المقدس شد. به دلیل اختلافات شدیدی که میان سلاطین ایوبی وجود داشت مسلمان‌ها قرارداد صلحی با صلیبی‌ها بستند که بیت‌المقدس را به آنان بسپارند، ولی مسجد‌الاقصی دست مسلمین باشد.
هفتمین جنگ صلیبی (۱۲۵۴ ـ. ۱۲۴۸. م. / ۶۴۶ ـ. ۵۶۲ ﻫ.. ق) با تهاجم سن لوئی در ۱۲۴۸. م. به مصر آغاز گردید. چون صلیبیون در غزه شکست خورده بودند، لوئی نهم در صدد جبران آن بود، اما شکست خورد و دستگیر و زندانی شد و پس از پرداخت غرامت هنگفت به مسلمانان آزاد گردید. پس از هفتمین جنگ صلیبی و مرگ آخرین پادشاه ایوبی، ممالیک (غلامان) حدود سه قرن زمام امور را در دست گرفته و بیت‌المقدس را نیز در اختیار گرفتند و با سپاه مغول که یورش به سرزمین‌های اسلامی را آغاز کرده بود و عازم تسخیر بیت‌المقدس بود جنگیدند و آن‌ها را شکست دادند و بازماندگان صلیبی‌ها در عکا را نیز نابود ساختند. از سوی دیگر سلسله عثمانی با جنگ‌های طولانی و فتوحات زیاد عثمان غازی در نبرد با مغول‌ها و یونانیان، پایه‌گذاری شد. عثمان در ۷۲۷ ﻫ.. ق مطابق با ۱۳۲۶. م. در گذشت و جانشینان او به حکومت رسیدند تا نوبت به سلطان محمد فاتح رسید. سلطان محمد فاتح در سال ۱۴۵۳. م. مطابق با ۸۷۵ ﻫ.. ق. شهر قسطنطنیه را که مهمترین مرکز اقتدار صلیبیون و پایتخت روم شرقی بود فتح کرد و صلیبیون را تا پشت دروازه‌های اروپا تعقیب نمود و فتوحات خویش را در اروپا، آسیا و آ. فریقا ادامه داد. فتح قسطنطنیه نقطه عطفی در تاریخ اروپا بود و همانطور که با جنگ‌های صلیبی دانش و تمدن مسلمین به اروپا راه یافت، این حادثه نیز نقطه پایانی بر قرون وسطی بود و منشأ تحولات عظیم رنسانس و پس از آن گردید و قسطنطنیه به مدت پانصد سال تبدیل به پایتخت امپراطوری عثمانی ترک شد. پس از آن پیشرفت‌های مهمی در صنعت و ادب و معماری؛ کشورداری و عمران و آبادانی در سرزمین عثمانی انجام شد و دول اروپائــی نیـز در هراس دائم از آن به سر می‌بردند.
پس از انقلاب صنعتی، چهره اروپا روز به روز به سرعت دگرگون می‌شد و اروپائیان در رشته‌های مختلف علوم و فنون بر مسلمین پیشی گرفتند. در این زمان به خواب طولانی فرو رفته بود، ولی اروپا با پیدایش صنایع و تولید انبوه و اشباع بازار داخلی خود نیاز به بازار خارجی برای صدور مازاد تولید و نیز تهیه مواد خام پیدا کرده بود و دوران استعماری و دست‌اندازی به سرزمین‌های دیگر را آغاز نموده بود.

 

۱ـ ۱) خصوصیات ژئوپلتیکی قدس
در بررسی جغرافیای سیاسی هر منطقه به توصیف شکل‌گیری آن منطقه در طول تاریخ و اشکال مختلف حاکمیت و اهمیت آن می‌پردازیم که شمه‌ای از آن در مبحث قبلی (تاریخچه قدس) بیان گردید، اما در بررسی ژئوپلتیکی هر مکان به علل و چرائی شکل‌گیری ابعاد گوناگون این امر و ارائه نظریه‌هایی درباره آینده این منطقه با توجه به داده‌های کنونی می‌پردازیم به عبارت دیگر ژئوپلتیک هر منطقه حاصل مجموعه پیچیده نیرو‌های متعدد و متخاصم موجود در صحنه می‌باشند که در کشمکش با یکدیگر قرار گرفته‌اند. از مهمترین خصوصیات ژئوپلتیکی قدس وجود و تعاطی ادیان الهی یهود، مسیحیت و اسلام و طبعاً فرهنگ‌های گوناگون می‌باشد که این امر می‌تواند محوریت ژئوپلتیکی خاص خویش را پیدا نماید.
اگر تحولات و مناقشات خاورمیانه را در طول تاریخ بررسی نمائیم، به این مسئله پی خواهیم برد که یکی از علل مهم تحولات این منطقه ریشه در سرزمین فلسطین و اهمیت ژئوپلتیکی بیت‌المقدس دارد. از این رو در دوره‌هایی از تاریخ گذشته سرزمین فلسطین صحنه نزاع و جنگ‌هایی به جهت دستیابی به حاکمیت بر بیت‌المقدس بوده و در عصر حاضر نیز با آمدن استعمارگران به منطقه خاورمیانه و اشغال سرزمین‌های اسلامی از جمله فلسطین و سپس تأسیس رژیم صهیونیستی صحنه جدیدی از مناقشات خاورمیانه آغاز گردیده است. مقاله حاضر با عنایت به موضوع آن در صدد بررسی ریشه‌ها و علل اهمیت قدس شریف از یک طرف و دیدگاه امام خمینی نسبت به این مکان مقدس از طرف دیگر می‌باشد. اما آنچه که موجب اهمیت این نوشتار نزد نگارنده شده است، موارد ذیل می‌باشد:
اول اینکه، موقعیت ژئوپلتیکی بیت‌المقدس همواره ذهن محققین و صاحبنظران را در جهت تبیین و تحلیل آن به خود جلب نموده، اما کمبود مجموعه‌ای که موضوع مورد نظر را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داده باشد به وضوح مشاهده شده است.
دوم، بیت المقدس به جهت دارا بودن قبة الصخره، مسجد الاقصی و اماکن مقدس دیگر در نزد ادیان سه گانه دنیا (اسلام، مسیحیت و یهود) از اهمیت بسیار بالائی برخوردار می‌باشد، بدین جهت برای دستیابی و حاکمیت بر آن در طول تاریخ، آن را به عنوان عامل تنش‌زا در خاورمیانه مطرح نموده و بدین لحاظ موجب بروز جنگ‌های بسیاری شده است.
سوم، خارج شدن بیت‌المقدس از تحت حاکمیت مسلمانان و ضربه حیثیتی که بدین لحاظ بر مسلمانان وارد شده است، توانسته به عنوان عامل اتحاد ملل اسلامی و نقطه اشتراک و همسوئی در سیاست خارجی کشور‌های اسلامی نسبت به اشغالگران آن در طول تاریخ مطرح باشد.
چهارم، بیت‌المقدس جزو سرزمین‌های اسلامی است که به اشغال دشمنان در آمده است و بیشترین اماکن مقدس این شهر مربوط و متعلق به مسلمانان است. همچنین این منطقه در بیشترین دوره زمانی در طول تاریخ، تحت حاکمیت مسلمانان بوده است و اکثریت ساکنان آن در طول تاریخ، عرب و مسلمان بوده‌اند.
موارد بالا از مهمترین ابعاد ژئوپلتیکی قدس می‌باشند. اما آنچه بطور مختصر می‌توان بیان کرد آن است که، چون در ژئوپلتیک نقش عوامل محیط جغرافیایی مورد بررسی قرار می‌گیرد و از آنجا که در میان پدیده‌های محیطی، هیچ پدیده‌ای مانند انسان نمی‌تواند در سرنوشت سیاسی آن محیط نقش داشته باشد؛ لذا به این امر توجه بیشتری خواهد شد.
حدود دو هزار و پانصد سال قبل از میلاد مسیح (ع) چند قبیله عربی، به منطقه فعلی فلسطین مهاجرت کرده، و در این منطقه اقامت نمودند و سپس به اسم «کنعانیون» نامیده شدند. مدتی بعد عده‌ای از این مردم، به سواحل جلوی کوه‌های لبنان رفته و در آنجا اقامت گزیدند و رفته رفته به اسم «فینیقیون» شناخته شدند (بنابراین اصل این دو فرقه یکی است)
کنعانیون در فلسطین شهرهائی با حصار‌های محکم برای مصونیت از خطر غارتگران بنا نمودند و پایه تمدنی را در آنجا گذاشته، برای خویش مذهبی اختیار کردند. تقریباً تمام اساس تمدن و اغلب مبانی مذهب «عبرانیون» از این‌ها اقتباس شده است. کنعانیون چندین قبیله بودند که قبیله مهم آن «یبوسیون» می‌باشد که در شهر قدس و اطراف آن سکونت داشتند و به همین مناسبت فلسطین را «ارض کنعان» می‌نامیدند،، زیرا از دو هزار و پانصد سال تا هزار سال قبل از میلاد، (نزدیک به یکهزار و پانصد سال) این منطقه را در دست داشته‌اند.

نگاهی به تاریخچه قدس و فلسطین
تقریباً هزار و هشتصد و پنج سال قبل از میلاد مسیح، حضرت ابراهیم خلیل (ع) از شهر «اور» عراق مرکز کلدانی‌ها به ارض کنعان (فلسطین) مهاجرت نمود، در همین منطقه حضرت اسحاق متولد شد و از اسحاق حضرت یعقوب به دنیا آمد و به اسم «اسرائیل» نامیده شد و یهود را به جهت انتساب به حضرت یعقوب، بنی‌اسرائیل می‌نامند؛ و در زمان حضرت یوسف، حضرت یعقوب و سایر فرزندانش به مصر رفتند و به تدریج تعداد اسرائیلی‌ها افزایش یافت.
در حدود یک هزار و دویست و نود سال قبل از میلاد، حضرت موسی (ع) و بنی‌اسرائیل از مصر بیرون آمدند. عده‌ای را به همراهی حضرت «یوشع» به فلسطین فرستادند تا از وضع آنجا اطلاع کاملی به دست آورند. هیئت اعزامی پس از مراجعت گزارش داد که جمعیت ظالم و سرکش در آنجا زندگی می‌کنند. بنی اسرائیل ترسیدند و حاضر نشدند که به فلسطین بروند و فرمان پیغمبر خود، حضرت موسی (ع) را اطاعت نکردند.
حضرت داود (ع) تمام اسباط اسرائیل را متحد کرد و مقاومت مردم یبوس (بیت‌المقدس) را در هم شکست و آن را تصرف کرد و پایتخت مملکت خود قرار داد. دو سبط «یهودا» و «بنیامین» را در اطراف بیت‌المقدس و بقیه اسباط را در اراضی قسمت شمال سکونت داد و فلسطینیان را مغلوب نمود و برای بنی‌اسرائیل حکومتی تأسیس نمود.
حضرت داود (ع) از سال ۹۷۰ تا سال ۱۰۱۰ قبل از میلاد حکومت کرد. وی به فرمان خداوند به ساختن بنای قدس یعنی خانه خدا اقدام نمود. ساخت معبد از زمان وی آغاز شد، ولی در زمان حضرت سلیمان به نام معبد یا هیکل سلیمان به پایان رسید.
اگر بنای بیت‌المقدس را که به دست حضرت داود شروع و به دست حضرت سلیمان تکمیل شد سال ۹۶۷ تا ۹۶۱ قبل از میلاد، یعنی مدت هفت سال بدانیم، آن چنانکه تورات بنای آن را در مدت هفت سال گزارش کرده است، هیکل یا معبد بیت‌المقدس تقریباً در هزار تا هزار و یکصد سال بعد از بنای کعبه و نهصد و هفتاد سال پیش از میلاد مسیح (ع) بنیان‌گذاری شده است.

۲. دیدگاه‌ها و اقدامات رژیم صهیونیستی
سلاطین عثمانی بیش از چهار قرن بر سراسر سرزمین فلسطین، از جمله قدس شریف حاکمیت داشتند. نفوذ قدرت این حکومت و گسترش سلطه آن بر آسیا، آفریقا و قسمت‌هایی از اروپا، کشور‌های اروپائی مثل انگلیس، فرانسه، روسیه تزاری و ایتالیا را نگران ساخته بود و از سیطره قدرت عثمانی سخت به وحشت افتاده بودند. آن‌ها در صدد بودند تا به هر وسیله جلوی گسترش قدرت آن دولت را بگیرند و آن را از پا درآورند. در این میان دولتی که بیش از همه در پی قدرت یافتن و ضربه‌زدن به دولت عثمانی عمل می‌کرد انگلستان بود؛ و از طرفی پادشاه و عاملان حکومت عثمانی در مستعمره‌های امپراطوری، نسبت به رعایا و مردم سختگیر و بی‌گذشت بودند و این عاملی بود که می‌توانست مردم سرزمین‌های تحت سلطه را به شورش‌هایی وادار نماید. در اواخر قرن نوزدهم شورش‌های متعدد در فلسطین مخصوصاً در قدس برپا شده و حکومت انگلستان که تا آن زمان سیاستش بر محور حمایت و حفظ تمامیت ارضی امپراطوری عثمانی در آسیا دور می‌زد، به ناگهان تغییر سیاست داد و خود قدرتی در برابر دولت عثمانی واقع شد. دولت انگلستان برای حفظ تسلط بر کانال سوئز و ادامه قدرت و نفوذ خود در هندوستان و نیز از پای درآوردن دولت عثمانی به عنوان هم پیمان دول محور در جنگ جهانی اول، به دسیسه‌های زیادی دست زد و با عقد قرارداد‌هایی با اعراب، آن‌ها را به حمایت خویش امیدوار ساخت. دولت بریتانیا در سال ۱۹۱۶ با برانگیختن خشم اعراب علیه دولت عثمانی، آن‌ها را به شورش واداشت، ولی بعد‌ها به مفاد قرارداد‌های خود عمل نکرد و اعراب را به اعتراض واداشت.
در این دوران سیاست دولت‌های استعمارگر، پراکندگی قوم یهود در طول هزار سال، تعصبات نژادی، تحمیل ستم و شکنجه بر یهودیان در کشور‌های مختلف مخصوصاً در روسیه تزاری و نیز تحریک سرمایه‌داران یهود به کمک و حمایت دولت‌های استعماری، جنبش قوم یهود را از سال ۱۸۸۰ در اروپای مرکزی بوجود آورد.

نگاهی به تاریخچه قدس و فلسطین
طی سال‌های ۱۸۸۲ تا ۱۸۹۷ صهیونیسم جهانی برای اسکان مهاجران یهود در فلسطین به کوشش‌هایی دست زد، اما پیشرفت قابل ملاحظه‌ای کسب نکرد و مجدداً شکست خورد، ولی با هر شکست کوشش و تلاش طرفداران نهضت بیشتر می‌شد. در این راستا (تئودور هرتزل ۱۸۶۰ـ ۱۹۰۴) خبرنگار روزنامه «نیوفری پرس» در سال ۱۸۹۶ مسئله صهیونیسم را صورت سیاسی داد و در سال ۱۸۹۷ روزنامه «دی ولت» ارگان رسمی و ناشر افکار صهیونیست‌ها را تأسیس کرد. در همین سال بنا به ابتکار شخص او نخستین کنگره صهیونی در شهر بال سوئیس منعقد شد. در این کنگره موادی به تصویب رسید که در رأس همه آن‌ها چنین ذکر شده بود، هدف نهایی صهیونیسم، تأسیس کانونی برای قوم یهود در فلسطین و تأیید و تضمین آن به وسیله حقوق عمومی است. کنگره در آن زمان کلمه «کشور» را به کار نبرد، بلکه لفظ «کانون» را به کار برد؛ زیرا چنانچه از «کشور» نام می‌برد بی‌شک با اعتراض و مقاومت مردم فلسطین و سایرین روبرو می‌گردید، اما مسلماً هدف کنگره از کلمه «کانون» همان سرزمین فلسطین بود.
در سال ۱۹۱۵ بین دولت‌های انگلیس و فرانسه بر سر تقسیم متصرفات آسیایی عثمانی قراردادی بین «سر مارک سایکس» از طرف انگلیس و «ژرژ پیکو» از طرف دولت فرانسه قراردادی که به نام «سایکس پیکو» معروف گشت منعقد گردید. در همین حال دولت انگلیس با شریف حسین که از طرف دولت عثمانی حاکم حجاز بود مذاکراتی به عمل آورد. بدین مضمون که انگلیس، او (شریف مکه) را در برابر شورش با عثمانی حمایت کند و اعراب را تنها نگذارد.
همچنین قرارداد سایکس ـ. پیکو به اطلاع دولت روسیه تزاری نیز رسید و آن دولت نیــز بـــا گرفتن امتیازاتی بـا بستن قرارداد موافقت نمود. در ۱۶ آوریل ۱۹۱۶، موافقتنامه‌ای بین سه دولت انگلیس، فرانسه و روس به امضاء رسید و به پیمان «سازونوف» معروف شد و مکمل پیمان سایکس ـ. پیکو گردید و بالاخره اراضی دولت عثمانی بین سه دولت تقسیم شد که سهم دولت انگلیس در این قرارداد، نواحی جنوب عراق، شهر بغداد، بندر حیفا و عکا در فلسطین بود و طبق قرارداد دیگری بنام قرارداد «کلمانسو ـ. للوید جرج» سهم متصرفی دولت انگلیس وسعت بیشتری یافت. ماده ششم این قرارداد دلالت بر بین‌المللی شناختن مسئله فلسطین داشت. این پیمان که از دولت انگلیس بخاطر متصرفات جدیدش بیش از همه حمایت می‌کرد، از دولت ایتالیا که مدعی دیگر این ماجرا بود و همچنین از شریف حسین مخفی نگه داشته شد.
همزمان با شروع جنگ بین‌الملل اول، انگلیسی‌ها سعی کردند که اعراب را علیه دولت عثمانی بشورانند آن‌ها با وعدة حمایت به آنان، قول دادند که اتحادیه‌ای از کشور‌های عرب علیه دولت عثمانی بوجود آورند؛ بنابراین با ابن سعود، امیرنجد و امیرحسین شریف مکه، مذاکراتی را آغاز نمودند.
شریف حسین که از سوی دولت عثمانی به عنوان حاکم مکه برگزیده شد مردی جاه‌طلب بود و به تحریک انگلیسی‌ها و با استفاده از نارضایتی اعراب از اعمال دولت عثمانی فریب خورد و در پنجم ژوئن ۱۹۱۶ علیه عثمانی قیام کرد و در دوم نوامبر همان سال خود را رسماً سلطان ممالک عرب خواند.
دولت انگلیس که انتظار سلطنت حسین را نداشت، سخت نگران شد و با توجه به منافات «سایکس ـ. پیکو» با قرارداد حسین و انگلیس مخالفت خود را با سلطنت حسین ابراز نمود. حسین در ۱۹۱۷ خیانت انگلیسی‌ها را متوجه شد، زیرا اسناد محرمانه قرارداد توسط دولت جدید شوروی که به تازگی قدرت را به دست گرفته بود منتشر گردید و ترک‌های عثمانی آن را به اطلاع شریف حسین رسانیدند، و او را از خدعه انگلیسی‌ها برحذر داشتند. ترک‌ها از او خواستند تا با انگلیس قطع رابطه کند و به یاری مسلمین بشتابد. شریف حسین نگران شد و از دولت انگلیس توضیح خواست. اما از آن دولت قانع کننده‌ای دریافت نداشت.
از طرفی صهیونیست‌ها از انگلیس و آمریکا می‌خواستند تا متفقین، رسماً تضمین نمایند که هر گاه دولت عثمانی شکست بخورد فلسطین محل مهاجرت و مملکت یهود گردد. با کوشش زیاد دکتر وایزمن عده‌ای از رجال انگلیس از جمله «لرد بالفور» وزیر خارجه وقت انگلیس طرفدار نظریه وایزمن شدند.

در دوم نوامبر ۱۹۱۷ طرح حزب صهیونیسم تقدیم کابینه انگلیس شد و مورد تصویب قرار گرفت و لرد بالفور بدین مناسبت اعلامیه‌ای صادر کرد. در این اعلامیه دولت بریتانیا با صراحت اعلام می‌دارد که با «تأسیس یک وطن برای ملت یهود در فلسطین» موافق است و برای نیل به اهداف، بیشترین سعی خود را خواهد کرد، ولی در عین حال «به هیچ وجه نباید به حقوق مذهبی و شهروندی جوامع غیریهودی موجود در فلسطین لطمه وارد شود» صدور اعلامیه بالفور از طرف انگلیسی‌ها از جهتی ناشی از همدردی عده‌ای از مردم برای آرمان صهیونیسم بود، که مطالب انجیل و کشتار‌های دسته‌جمعی یهودیان در اروپای شرقی به آن دامن می‌زد، ولی نگرانی‌های بشردوستانه فقط بخشی از علت به شمار می‌رفت. برخی سیاستمداران بریتانیایی احساس می‌کردند که حضور یک دولت یهودی دوست در منطقه فلسطین نزدیک کانل سوئز که شاهرگ حیاتی امپراطوری است، فواید استراتژیک در بر خواهد داشت. در آن زمان اکثر اروپائیان به استعمار درآوردن و متمدن کردن مناطق غیرغربی را حق و حتی وظیفه خود می‌پنداشتند. «هرتزل اصرار داشت که یهودیان در فلسطین باید بخشی از استحکامات اروپا علیه آسیا، و پایگاه متمدن در مقابل بربریسم را تشکیل دهند». وی فلسطین را «گوشه ویرانه و آفت زده‌ای از شرق» خطاب کرده و می‌گفت: «یهودیان، یعنی نمایندگان متمدن غرب، با خود نظافت، نظم و فرهنگ غربی را به این ویرانه می‌آورند.»
در ۲۵ آوریل ۱۹۲۰ شورای عالی متفقین قیمومیت فلسطین را به دولت انگلیس واگذار کرد و ۲۲ ژوئیه ۱۹۲۲ این امر از طرف شورای مجمع اتفاق ملل به دولت انگلیس ابلاغ شد. موضوع تأسیس کانون ملی یهود در فلسطین جزء دستور قیمومیت بود و اعلامیه بالفور تقریباً کلمه به کلمه درآن درج شده بود و دولت قیم را موظف ساخته بود که استقلال و خودمختاری این کانون را تأمین نماید و در ماده (۴) کارگزاری یهود را که با دولت قیم به منظور تأسیس کانون ملی همکاری خواهد کرد به رسمیت شناخته بود و تصریح کرده بود که کارگزاری مزبور به منزله سازمان یهود می‌باشد و در ماده (۶) قید شده بود که دولت قیم باید وسایل و موجبات مهاجرت و اسکان یهودی‌ها را به صورتی که به پیروان سایر مذاهب تعدی و اجحاف نشود فراهم سازد.
بعد از آنکه در ۱۹۲۰ دستور قیمومیت در «سان رمو» امضا شد دولت انگلیس به اداره این منطقه اقدام نمود و «سر هربرت ساموئل» که از خانواده‌های معروف یهودی‌های انگلیس بود، ولی در نهضت صهیونی عضویت نداشت به عنوان نخستین کمیسر عالی فلسطین انتخاب شد. هنگام متارکه جنگ بین‌الملل اول فقط پنجاه و پنج هزار یهودی در اراضی مقدس وجود داشت. حکومت جدید در‌های کشور را به روی مهاجرین یهودی باز کرد و این امر فوراً مورد اعتراض اعراب قرار گرفت.
اولین کنگره افراد و جمعیت‌های مبارز فلسطینی در سال ۱۹۱۹ در شهر بیت‌المقدس تشکیل شد، در قطعنامه این کنگره مواردی از جمله تقاضای جلوگیری از مهاجرت، شکستن وعده بالفور، پایان دادن به حکومت سرپرستی و وحدت با سوریه با در نظر گرفتن اینکه فلسطین هم جزء سوریه به نام «سوریه جنوبی» باشد، گنجانده شده بود. کنگره چهارم در ژوئن ۱۹۲۱ در شهر بیت‌المقدس به دنبال کنگره‌های معمولی دوم و سوم تشکیل شد و تمام مواد قطعنامه‌های کنگره‌های قبلی را تأکید و تثبیت نمود. همچنین در روز‌های چهارم تا هشتم آوریل ۱۹۲۰ در شهر بیت المقدس، در محل «موسم النبی»، اولین شورش و اعتراضات فلسطین روی داد. مراسم مذهبی «موسم النبی» تبدیل به یک صحنه شورش و تظاهرات ملی شدیدی علیه صهیونیسم و استعمار بریتانیا شد. در جریان این شورش مردم به یهودیان حمله کردند و در اثر تصادم شدیدی که بین اعراب و یهودیان و افراد پلیس که از یهودیان دفاع می‌کردند رخ داد، عده‌ای از یهودیان و عرب‌ها کشته و مجروح شدند. در ۱۹۲۱ نیز شورش‌هایی علیه یهودی‌ها به وقوع پیوست و عرب‌های سایر کشور‌ها به روشنی مخالفت خود را با طرح صهیونیست‌ها مبتنی بر تبدیل کردن فلسطین به منطقه یهودی‌نشین اعلام کردند. در پارلمان انگلستان، صهیونیست‌ها قدرت فوق‌العاده‌ای داشتند. به همین دلیل حکام انگلیسی کوشیدند جاه‌طلبی یهود را تعدیل کنند و بدین وسیله آن‌ها را برای عرب‌ها پذیرفتنی گردانند، زیرا در غیراینصورت ممکن بود عرب‌ها برای همیشه یهودیان را از خود جدا نموده و به کلی به صورت بیگانه بنگرند. این قبیل ملاحظات موجب شد که انگلستان، به وسیله یادداشت چرچیل که در سوم ژوئن ۱۹۲۲ منتشر شد، سیاست خود را اعلام کند. در این یادداشت، «اعلامیه بالفور» که در اصل پذیرفته شده بود، به دقت و بدون کوچکترین اشتباهی مجدداً تفسیر شده بود. در این یادداشت سؤال شده بود که ماهیت موطنی یهودیان چیست؟ و جواب داده شده بود که: برخلاف تصور عده‌ای قصد آن نیست که فلسطین، همانقدر که انگلستان، انگلیسی‌نشین است، یهودی‌نشین شود، بلکه قصد این است که: «جامعه فعلی یهود، به کمک یهودیان سراسر دنیا، توسعه بیشتری پیدا کند تا اینکه جامعه تبدیل به مرکزی بشود که بطور کلی یهودیان به دلایل مذهبی و نژادی، بدان علاقه نشان دهند و افتخار کنند» در مورد مهاجرت یهودیان به فلسطین گفته شده بود که محدودیت‌هایی در مهاجرت پدیدار خواهد شد، به دلیل اینکه «ظرفیت اقتصادی این کشور در حال حاضر قدرت پذیرفتن تازه واردان را ندارد.» همچنین تصریح شده بود که قصد این نیست که «جمعیت، زبان و فرهنگ عرب از فلسطین ریشه‌کن گردد تا تحت انقیاد دیگران آورده شود.»
دولت انگلستان به سازمان صهیونیست‌ها فهماند که اگر این سازمان بخواهد قیمومیت بریتانیا بر فلسطین رسمیت پیدا کند باید این توجیه و تفسیر از اعلامیه «بالفور» را رسماً تصویب کند. هیئت مدیره سازمان صهیونیسم این توجیه و تفسیر را پذیرفت و تصویب کرد و بدین ترتیب رسماً طرح ایجاد یک دولت یهودی را رد کرد و به قول «وایزمن» اظهار امیدواری کرد که «طرحی برای ایجاد اکثریت در فلسطین تنظیم شود.» موقعی که چنین اکثریتی در فلسطین بوجود آید، دولت یهود، به جبر شرایط زمان خودبخود بوجود خواهد آمد. بدین ترتیب پیش‌نویس قطعنامه مربوط به واگذاری قیمومیت فلسطین به بریتانیا با تأیید صهیونیست‌ها از توجیه و تعبیر مجدد اعلامیه بالفور و بدون آن ماده مربوط به ایجاد دولت یهود به جامعه ملل تقویم شد و در بیست و دوم ژوئیه ۱۹۲۲ به تصویب رسید. از این تاریخ به بعد حکومت سرپرستی فلسطین هر سال سهمیه مهاجرین یهودی را اعلام کرد و عده آن پیوسته رو به افزایش نهاد. این وضعیت خشم اعراب را برانگیخت و اعتراضات ضدصهیونیستی از سال ۱۹۲۸ مجدداً آغاز گردید و در تابستان ۱۹۲۹ در کنار دیوار براق با دیوار ندبه درگیری خونینی بین اعراب فلسطین و صهیونیست‌ها درگرفت. طبق مندرجات مطبوعات فلسطین، جدال بین یهودیان صهیونیست و اعراب فلسطین در اگوست سال ۱۹۲۹ بوقوع پیوست. طی راه‌پیمایی‌هایی که طرفین انجام دادند برخوردی بسیار خونین در روز ۲۳ همان ماه بوجود آمد که بر اثر تیراندازی شدید صهیونیست‌ها و سربازان بریتانیایی، فلسطینی‌ها خسارات زیادی متحمل شدند، از آن جمله ۳۵۱ نفر شهید، ۱۵۰ نفر زخمی و صد‌ها نفر زندانی شدند. بعد از درگیری دیوار براق به تدریج مبارزات و اعتراضات مردم فلسطین اوج تازه‌ای گرفت و در سال ۱۹۶۳ قیام شیخ عزالدین قسام به وقوع پیوست؛ و این مبارزات همچنان ادامه داشت.

نگاهی به تاریخچه قدس و فلسطین
در سال ۱۹۳۹ دولت انگلیس میزگردی از نمایندگان صهیونیست و فلسطین در لندن تشکیل داد که بر اثر پافشاری طرفین در اعاده حقوق خویش بی‌نتیجه ماند. در ۱۷ ماه مه ۱۹۳۹ دولت انگلیس کتاب سفیدی منتشر ساخت و پیشنهاد کرد که ظرف مدت ده سال دولت مستقلی در فلسطین تشکیل شود که طبق قرارداد مخصوص دیگری به دولت انگلیس مربوط باشد. در این کتاب سفید سرزمین فلسطین را به سه منطقه تقسیم می‌کرد، منطقه‌ای که بطور مجاز به یهودیان واگذار می‌شود، منطقه‌ای که بطور محدود به یهودیان واگذار می‌گردد و منطقه ممنوع برای واگذاری. هر چند که اعراب پیشنهاد را پذیرفتند، اما صهیونیست‌ها از این عمل انگلیس به شدت خشمگین شدند و گفتند که دولت انگلیس جانب اعراب را گرفته است.
در دوران جنگ بین‌المللی دوم تقریباً بر فلسطین آرامش حکمفرما بود. از ۲۸ آوریل تا ۱۵ مه ۱۹۴۷ سازمان ملل متحد جلسات متعددی برای رسیدگی به مسئله فلسطین برگزار کرد و تصمیم گرفت کمیته‌ای به نام کمیته مخصوص ملل متحد فلسطین تشکیل شود. اعضای کمیته مزبور که از فلسطین دیدن کردند شرح بازدید خود را همراه با پیشنهاد‌هایی تقدیم سازمان ملل نمودند.
بنا به تصمیم و توصیه گروه نفوذ و اعمال فشار امریکا و نهضت صهیونیست اکثریت اعضای کمیته سازمان ملل متحد در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۸، رأی به تقسیم سیاسی و وحدت اقتصادی فلسطین داد. طبق نظریه مزبور کشور فلسطین به دو منطقه عرب و یهود تقسیم می‌شد که شهر بیت‌المقدس به هیچ یک از مناطق تعلق نداشت و تحت اداره سرپرستی شورای قیمومیت سازمان ملل متحد قرار گرفت.
در چهاردهم ماه مه ۱۹۴۸، دولت انگلیس به قیمومیت خود خاتمه داد و قشون خود را از آن کشور خارج نمود. در همان روز شورای ملی یهود در تل‌آویو انعقاد یافت و بن‌گوریون موجودیت دولت اسرائیل را اعلام و چند ساعت بعد «ترومن» رئیس جمهور وقت امریکا دولت جدیدالتأسیس را عملاً به رسمیت شناخت.

۱ـ ۲) بررسی حاکمیت و ملیت در قدس در ادوار تاریخ
از آنجا که یکی از مؤلفه‌های مهم ژئوپلتیک قدس ناهمگونی مذاهب و فرهنگ‌ها بوده و این امر باعث پیچیدگی ژئوپلتیکی می‌گردد، ولی آمارنگاری عربی ـ. اسلامی بیت‌المقدس نشان می‌دهد که اکثر ساکنین شهر در طول تاریخ، عرب بوده‌اند. در قرون ۱۳ و ۱۴ میلادی تعداد ساکنان عرب شهر، بالغ بر ۴۰ هزار نفر بوده است و همچنین بعد از آزادی بیت‌المقدس در نبرد حطین جمعیت مسلمان شهر قدس بین ۷۰ تا ۸۰ درصد از کل جمعیت شهر بود. منابع تاریخی درباره مسیحیان بیت‌المقدس ذکر می‌کنند که اکثر آن‌ها اصلیت عربی دارند و بعضی اصلیت اروپائی دارند. مهمترین طوائف مسیحی که در قرن ۱۳ در بیت‌المقدس وجود داشتند شامل لاتین‌ها، سوریون (سریانی)، الیعاقبه، ارمنی، ارتدوکس، النساطره، الهنود، الاحباش و الجورجیون بودند.
اما حضور یهودیان در قدس در دوران اسلامی بسیار کم بود و آن‌ها به دنبال انعقاد پیمان صلح و دریافت امان‌نامه در دوران خلیفه دوم در این شهر حضور پیدا کردند. بر اساس این پیمان یهودیان اجازه اقامت در بیت‌المقدس را نداشتند، ولی آن‌ها با پوشش خدمت در مسجدالاقصی در این شهر نفوذ کردند، ولی خلیفه عمربن عبدالعزیز به وجود یهودیان در این شهر مقدس پایان داد. به اختصار می‌توان گفت که اعراب در بیت‌المقدس در تمام اعصار قدیم و حتی در دوران اشغال این شهر توسط اروپائیان حضور مستمر داشته‌اند بطوری که تمام آثار تاریخی باقیمانده در قدس عربی بوده و در تمام محلات و مناطق بیت‌المقدس این آثار به چشم می‌خورد. در دوران اسلامی شعاع حضور علمی، فرهنگی و تمدنی مسلمانان در بیت‌المقدس به قدری تابناک بود که طلاب علم و معرفت از تمام عالم اسلامی در آنجا گرد هم می‌آمدند.
با بررسی ادعا‌های متفکران یهودی در اثبات وجودشان در بیت‌المقدس متوجه مــی‌شویم کــه آن‌ها دوران و اعصار تاریخ
قدس را فراموش می‌کنند و بر روی آن سرپوش می‌گذارند بخصوص دوره طولانی حاکمیت عربی ـ. اسلامی از قرن هفتم میلادی تا زمان اشغال کامل قدس در سال ۱۹۶۷ را نادیده می‌گیرند. حیات بیت‌المقدس تحت حاکمیت اسلامی بیش از دوازده و نیم قرن ادامه داشته است. همچنین این مدت غیر از مدت زمانی است که قدس حیات عربی صرف قبل از ظهور اسلام داشته که این دوران هم قرون متعددی را شامل می‌گردد. به این دلایل باید گفت که ادعا‌های رژیم صهیونیستی برای برگزاری جشن‌های سه هزارمین سال تأسیس بیت‌المقدس و ادعایش مبنی بر اینکه سه هزار سال بطور متوالی قدس پایتخت یهود بوده است، معتبر و قانونی نبوده است و این ادعا بر جعل آشکار تاریخ بنا گردیده است.

نگاهی به تاریخچه قدس و فلسطین

۲ـ۲) موضع رژیم صهیونیستی در مورد قدس
پیش از تأسیس حکومت غاصب یهود در فلسطین، رهبران جنبش صهیونیسم آرزو می‌کردند که روزگاری بیت‌المقدس را اشغال کنند. مثلاً «آلفرد موند» یکی از رهبران صهیونیسم که در سال ۱۹۲۲ وزیر کار انگلستان بود، در مجمعی به یهودیان چنین وعده داد: «روزی که هیکل سلیمان را تجدید بنا کنیم، خیلی نزدیک است و من در آینده حیات خود را وقف تجدید این بنا، بر ویرانه‌های مسجدالاقصی می‌کنم»
در هفتم ژوئیه ۱۹۲۰ ژنرال «بولز» انگلیسی، فرماندار نظامی فلسطین، به دولت انگلیس چنین گزارش داد: «ابراهیم اسحق، خاخام بزرگ یهودیان فلسطین، و شورای رهبران مذهبی یهود و «اوسیشکن» نائب رئیس جمعیت صهیونیسم، رسماً از حکومت سرپرستی بریتانیایی در فلسطین تقاضا کرده‌اند که تمام بیت‌المقدس و مسجدالاقصی را به آنان واگذار نماید».
در دائرة‌المعارف یهود، در ذیل ماده «صهیونیسم» می‌نویسد: «یهودیان در صددند که نیرو‌های خود را متمرکز کنند و دشمنان خود را از بیت‌المقدس بیرون کنند و آن را مقر فرماندهی خود قرار دهند «کلررنز» رئیس جمعیت «نگهبانان دیوار ندبه» در هفته‌نامه «پالستاین» شماره ششم اوت ۱۹۳۹ آشکارا چنین نوشت: «این مسجد‌الاقصای مسلمانان که بر قدس‌الاقدس، معبد سلیمان بنا شده، متعلق به یهودیان است».
بدین ترتیب کاملاً روشن می‌گردد که یهودیان پیش از تشکیل حکومت غاصب خود در فلسطین همیشه در فکر تجاوز به مسجدالاقصی نخستین قبله مسلمانان بوده‌اند،، زیرا خاخام‌های یهود معتقدند که باید بر روی ویرانه‌های مسجد‌الاقصی، معبد سلیمان را از نو بنا کنند و توراتی را که در زیر بنای مسجدالاقصی مدفون است بیرون بیاورند.
پس از اشغال قدس در سال ۱۹۶۷، دولت «اشکول» (نخست‌وزیر سابق رژیم صهیونیستی) سیاستش را در رابطه با قدس مشخص کرد، «اشکول در رابطه با حاکمیت اسرائیل بر کل شهر تأکید کرد و در مقابل گروهی از رهبران دینی اعلام نمود که قصد ما این است که مدیریت بین‌المللی برای اماکن مقدس قرار دهیم بدین صورت که در دست رهبران دینی ذینفع باشد. سپس توضیح داد، از خیلی وقت پیش اسرائیل برای رسیدن به ترتیبات متقابل آماده بوده است، بر این اساس منظورمان مربوط به اماکن مقدس و اداره آن می‌شود و هرگز به مسئله حاکمیت نمی‌پردازیم. بعد از آن اسحاق رابین نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی نیز موضع «اشکول» را پس از امضا توافقنامه اسلو تائید کرد.
همزمان با شناسایی اسرائیل توسط واتیکان و درخواست پاپ مبنی بر به وجود آمدن وضعیت ویژه برای شهر قدس، اسحاق رابین اعلام کرد که منافع متعدد کلیسا‌های مسیحی را در حین مذاکرات با سازمان آزادیبخش فلسطین پیرامون قدس مدنظر قرار خواهیم داد و اضافه نمود در آنجا اختلافی بین موضع وی و موضع کشور‌های عربی پیرامون این موضوع می‌باشد و مایل به جدایی حل دینی از حل سیاسی قضیه قدس است و وضعیت دینی بدین صورت باقی خواهد ماند. همه کلیسا‌ها به صورت خودگردانی اداره خواهند شد و نیز کشور‌های اسلامی در رابطـه با چگونگـــی اداره مقدســات اسلامی مسئول خواهند شد؛ و موضع ما در خصوص قدس ثابت می‌باشد. قدس به صورت پایتخت یکپارچه تحت حاکمیت اسرائیل باقی خواهد ماند و مسئله قدس غیرقابل مذاکره می‌باشد.
از طرفی موضوع اسرائیلی‌ها بر جعل آشکار تاریخ بنا می‌گردد. بدینگونه که بدون پایه و اساس تاریخی، ادعا می‌نمایند که حاکمیت یهود بر قدس سه هزار سال و بطور متوالی می‌باشد. در صورتی که با مراجعه به تاریخ می‌توان پی به بی‌اساس بودن آن برد. «اشکول» درخصوص میانگین پیشرفت یکپارچگی قدس از جنبه واقعیتی و حقوقی در بحثی ویژه با مجله «جویش آبزرور» در ۲۰ سپتامبر ۱۹۶۸، در حالی که حقایق تاریخی را نادیده می‌گیرد پاسخ داد، قدس به صورت یکپارچه و بطور دائم پایتخت اسرائیل بوده است به استثناء ۱۹ سال که بین سال‌های ۱۹۴۸ تا سال ۱۹۶۷ فاصله افتاده است، اضافه بر این، شهر از یک قرن گذشته تاکنون محل زندگی اکثریت یهودی بوده است، اما دوره ۱۹ ساله (۱۹۶۷ ـ. ۱۹۴۸) این دوره کوتاه بوده است پس به چه حقی اردنی‌ها بر بخش شرقی قدس در این دوره مسلط بوده‌اند؛ بنابراین وضعیت این شهر به صورت وضعیت سابق آن یعنی شهر یکپارچه و تقسیم نشده برگشته است.

بازگشت حزب لیکود به قدرت، موضع حزب کار در خصوص مسئله قدس را رد می‌کند و مسئولین این حزب اظهار می‌دارند آنچه که حزب کار در حین گفتگو با فلسطینی‌ها ارائه نموده خطر امنیتی به وجود آورده و آنچه در مورد قدس در جریان بوده هدفش بازگشت به تقسیم این شهر می‌باشد؛ لذا شعار «قدس با صلح» یک موقعیت بالائی را در حملات انتخاباتی لیکود علیه حزب کار به همراه داشت و قبل از به قدرت رسیدن، مجموعه‌ای از شعار‌ها و اهداف حزب لیکود را با مدنظر قرار دادن قدس عرضه می‌نمودند. از این رو روزنامه «معاریو» در ۵ حزیران ۱۹۹۶ ذکر کرد: معاون شهرداری قدس «شمویل مئیر» با آگاهی رئیس شهرداری «اولمرت» و با هماهنگی با سازمان «اتریت کوهانیم» طرحی را برای استیلای نهایی بر قدس شرقی فراهم نموده که نکات بارز آن بستن مؤسسات فلسطینی در این شهر نابودی منازل فلسطینی‌هایی که به رغم رژیم اشغالگر به صورت غیرقانونی ساخته شده اند، اخراج فلسطینی‌هایی که بصورت غیرقانونی در قدس می‌باشند و برپائی شهرک‌های جدید یهودی‌نشین می‌باشد. در یک جمعبندی کلی از نظر اسرائیلی‌ها حکومت نتانیاهو برای تقویت موضع صهیونیست‌ها در قدس، دیدگاه خشن‌تری نسبت به سایر گروه‌ها دارد؛ بنابراین موضع اسرائیلی‌ها پیرامون قدس، علیرغم امضای توافقنامه اسلو که سازمان آزادیبخش فلسطین را به عنوان طرف مذاکرات پیرامون قدس می‌شناسد و همچنین علیرغم تعهد اسرائیل نسبت به توافقات اسلو که موضوع بررسی وضعیت قدس را موکول به مرحله مذاکرات نموده است و صدور قطعنامه‌های سازمان ملل در خصوص وضعیت قدس، همچنان ثابت بوده است، اما در برنامه‌های انتخاباتی احزاب گروه‌های داخلی رژیم صهیونیستی قبل از انتخاب پارلمانی و نخست‌وزیری در سال ۱۹۹۶ درخصوص مسئله قدس مسئله به گونه دیگر است:
۱. همه احزاب و گروه‌های صهیونیستی در رابطه با قدس اعلام کردند، قدس کامل و یکپارچه پایتخت اسرائیل می‌باشد و برای همیشه تحت حاکمیت اسرائیل خواهد ماند.
۲. درخصوص قدس گفتگو با فلسطینی‌ها غیرممکن می‌باشد.
۳. ساخت و توسعه شهرک‌های
یهودی نشین در قدس ادامه خواهد داشت.
۴. قدس بصورت یکپارچه و غیرقابل تفکیک پایتخت ابدی در اسرائیل و مرکز مردم یهود برای همیشه تحت حاکمیت اسرائیل باقی خواهد ماند.

۳ـ۲) استراتژی یهودی‌سازی قدس
از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸، آن رژیم چند هدف را در خصوص قدس شریف در دستور کار خود قرار داده است که از جمله این اهداف تصرف کامل شهر بیت‌المقدس، یهودی‌سازی این شهر با تغییر چهره و رنگ اسلامی آن و انتقال پایتخت این رژیم از تل‌آویو به بیت‌المقدس می‌باشد. رژیم صهیونیستی برای رسیدن به این اهداف اقداماتی همچون اشغال و غصب زمین‌های اعراب، تخریب منازل و اماکن اسلامی و عربی و اذیت و آزار ساکنان عرب همراه وارد نمودن فشار‌های سیاسی، اقتصادی، حقوقی و اجتماعی، بطوری که زندگی برای اعراب در این شهر بسیار مشکل می‌باشد و اخراج مردم غیریهودی این شهر که به صورت‌های مختلفی مشاهده می‌گردد، انجام می‌دهد.
نخستین تلاش‌ها برای شهرک‌سازی در بیت‌المقدس از اواسط قرن ۱۹ آغاز گردید. بگونه‌ای که طی سال‌های ۱۸۴۳ ـ. ۱۸۹۷ تعداد ۲۷ شهرک یهودی در این شهر و اطراف آن و از سال ۱۸۹۷ تا ۱۹۳۰ تعداد ۲۴ شهرک یهودی دیگر در آن احداث گردید.
انگلیسی‌ها نیز در دوران قیمومیت فلسطین ۱۱۷ هزار دونم (دونم مساوی یک هزار متر مربع) از اراضی حکومتی واقع در فرمانداری بیت‌المقدس را به آژانس یهود واگذار نمودند و طی این مدت از هرگونه ساختمان‌سازی در بخش شرقی بیت‌المقدس ممانعت کردند.
در سال ۱۹۴۵ زمانی که فلسطین تحت‌الحمایه دولت بریتانیا بود مساحت بیت‌المقدس (۱۹۳۳۱) دونم بود، که ۵۸% از آن یعنی (۱۱۱۹۱) دونم در مالکیت اعراب و (۴۸۳۵) دونم (۲۵%) در اختیار یهودیان، (۳۳۰۵) دونم را راه‌ها و میادین تشکیل داده و ۱۷% بقیه نیز به موارد دیگر اختصاص داشت.
پس از تشکیل رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸، مطابق قسمت (ب) از ماده پنجم توافقنامه آتش‌بس امضا شده بین اردن و رژیم صهیونیستی در «رودس» سوم مارس ۱۹۴۹، مرز‌های بیت‌المقدس بدین صورت تعیین گردد؛ در مورد منطقه قدس خطوط مرز‌های آتش‌بس کاملاً طبق مرز‌های تعیین شده در توافقنامه آتش بس امضا شده در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۴۸ منطبق می‌باشد. به این ترتیب قدس به دو قسمت تقسیم گردید.
۱. قسمت شرقی تحت حاکمیت اعراب که مساحتی بالغ بر (۲۲۲۰) دونم داشت.
۲. قدس غربی تحت حاکمیت اسرائیل با مساحت (۱۶۲۶۱) و علاوه بر آن مناطقی با مساحتی در حدود (۸۵۰) دونم در حد فاصل این دو منطقه نیز زیر نظر سازمان ملل متحد قرار گرفت.
پس از سال ۱۹۶۷ که رژیم صهیونیستی شهر بیت المقدس و زمین‌های بسیاری از حومه آن را اشغال نمود، این شهر مساحتی در حدود (۱۰۸۰۰۰) دونم پیدا کرد؛ سپس با توسعه دوباره این شهر بوسیله الحاق زمین‌های از کرانه باختری مساحت این شهر در سال ۱۹۹۴ به (۱۲۳۰۰۰) دونم رسید. روند مصادره زمین‌های بیت‌المقدس به شرح ذیل می‌باشد:
ـ. حکومت قیمومیت فلسطین (۱۱۷ هزار دونم از اراضی فرمانداری قدس را جدا کرده و به آژانس یهود بخشید.)
ـ. به دنبال اشغال مستقیم قدس در سال ۱۹۶۷، (۱۱۶) دونم از بخش جنوبی محله‌های شهر قدیمی به ظاهر برای مصالح عمومی و در واقع به جهت برپائی محله یهودی جدید مصادره شد.
ـ. مرحله بعدی در سال ۱۹۶۸ آغاز شده و (۳۳۴۵) دونم از اراضی منطقه «شیخ جراح و وادی الجوز و ارض السمار» برای ساخت شهرک‌های یهودی مصادره شد.
ـ. اوایل دهه هشتاد زمانی که (کنیست) مجلس صهیونیستی در ۳۰ جولای ۱۹۸۰ قانون جدیدی به عنوان اینکه قدس پایتخت رژیم صهیونیست می‌باشد را تصویب کرد و رژیم صهیونیستی اراضی روستا‌های «بیت حنیفا و شعفاط» که حدود (۴۴۰) دونم بود را برای برپائی شهرک‌های «بسغات زئیف» و «بسغات أومر» مصادره کرد.
ـــ از سال ۱۹۸۷ مرحله دیگری از روند مصادره زمین‌های قدس و شهرک‌سازی آغاز گردید که هنوز ادامه دارد. این مرحله اولین بار توسط «اریل شارون» تروریست و وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی و وزیر مسکن در دولت ائتلافی سال ۱۹۸۷ و وزیر امور زیر بنائی و مسکن در دولت تندرو نتانیاهو، با اشغال یک ساختمان متعلق به اعراب در محله‌های اسلامی این شهر آغاز شد و به دنبال آن گام‌های مشابهی در روستا‌ها و شهر بیت‌المقدس از سوی گروه‌های افراطی یهودی انجام گردید. همچنین نیرو‌های اشغالگر در ۱۴/۳/۱۹۹۵، (۲۰۴۰) دونم از اراضی روستای شعفاط و عنانا، العسیویه، نزدیک قدس را به دلیل انتقال خطوط برق بین شهرک‌های «راموت و معالیه ادومیم» مصادره نمودند؛ بنابراین بدینگونه مساحت شهر قدس از حدود ۵/۶ کیلومتر مربع در سال ۱۹۴۸ به ۵/۷۰ کیلومتر مربع در طول ۲۰ سال پس از سال ۱۹۶۷ گسترش یافت و در این مدت ۳۲ روستای عربی اشغال و نابود شد و بر روی آن شهرک‌های یهودی ساخته شد. آنچنان که با اشغالگری یهودیها، بیش از ۲۴ هزار دونم از زمین‌های قدس در طول ۲۸ سال پس از جنگ ۱۹۶۷ مصادره گردید و در طول این دوره بیش از (۳۸۵۰۰) واحد مسکونی یهودی در قدس شرقی ساخته شد و موجب افزایش تعداد یهودیان در این بخش از شهر، از صفر در سال ۱۹۶۷ به بیش از ۱۶۵ هزار شهرک‌نشین تا سال ۱۹۹۵ در برابر ۱۶۰ هزار فلسطینی گردید.
از ابتدای اشغال فلسطین توسط بریتانیا در سال ۱۹۱۷، میزان مالکیت عربی در قدس بیش از ۹۰% از مساحت قدس بوده و مالکیت یهود بیش از ۴% را تشکیل نمی‌داد. همچنین ساکنان قدس را که در حدود ۴۰ هزار نفر در آن زمان بودند شامل می‌شد و ساکنان یهودی بیش از ۳۵% کل جمعیت، حدود ۱۰ هزار یهودی بودند. غیر از این، نسبت جمعیت و مالکیت یهود و عرب در زمان قیمومیت، در آغاز سال ۱۹۹۴ مشاهده گردید که نسبت به ساکنان عرب ۲۶% از مجموع ساکنان ۵۸۷ هزار نفری قدس شریف می‌باشد در حالی که نسبت ساکنان یهود به ۷۴% می‌رسد. اما ۸۶% مالکیت اراضی و املاک برای یهودیان و اماکن عمومی و ۱۰% برای عرب‌ها می‌باشد و برای حفاظت از ۴% باقیمانده طرف عربی آن کوشش می‌نماید تا اشغالگران صهیونیست مصادره ننمایند.
رژیم صهیونیستی در راستای سیاست‌های توسعه‌طلبانه‌اش پس از اشغال کرانه باختری و نوار غزه در سال ۱۹۶۷، یکی از برنامه‌های یهودی سازی خود را در قالب شهرک‌سازی در قدس آغاز کرد. از اینرو یهودیان پس از مصاره زمین‌های فلسطینیان سه کمربند از شهرک‌های یهودی با هدف محاصره و جداسازی شهر بیت‌المقدس از کرانه باختری ایجاد کرده‌اند که به شرح ذیل می‌باشد:
۱. کمربند اول دور شهر قدیمی و اطراف آن به سوی بخش غربی شهر کشیده شده که به صورت ایجاد محله یهودی و پارک ملی در درون دیوار تاریخی شهر و بخش شرقی و جنوب آن یک مرکز تجاری در داخل این کمربند می‌باشد.
۲. کمربند دوم محله‌های عربی بیرون از دیوار شهر، در مناطقی واقع در درون محدوده شهرداری قدس دوران حاکمیت اردنی‌ها را از سه طرف در برمی‌گیرد و شهرک‌هایی به صورت کمان، شهر را از محله‌های مسکونی اعراب در شمال و جنوب جدا می‌سازد که تعداد این شهرک‌ها در چارچوب این کمربند ۱۱ شهرک یهود می‌باشد.
۳. کمربند سوم با هدف محاصره شهر قدس بر اساس طرح‌های پیشنهادی اسرائیل و یهودی‌سازی آن ایجاد شده، این طرح در صدد تهی‌سازی محله‌های عربی از ساکنین آن و جایگزینی یهود به جای آن‌ها است؛ بنابراین تا سال ۱۹۹۶ حدود ۷۱% از مساحت قدس شرقی مصادره گردیده است که ۳۱% آن به بهانه مصالح عمومی و ۴۰% دیگر به بهانه مناطق فضای سبز مصادره شد و اعلام گردید این مناطق قابل ساختمان‌سازی نیست، ولی پس از مدتی اجازه ساختمان‌سازی در آن مناطق به یهودی‌ها داده شد، در حالی که ساختمان سازی برای عرب‌ها منع شده بود.
در دوران اشغال، اسرائیلی‌ها ۱۵ شهرک و ۱۷ محله مسکونی در زمین‌های مصادره شده قدس شرقی تا سال ۱۹۹۶ ساختند و ۸۸% از کل واحد‌های مسکونی که در قدس شرقی بنا گردیده بود برای اقامت یهودیان بود، در حالی که فقط ۱۲% در محله‌های عربی ساختمان‌سازی صورت گرفته بود. همچنین هیچ واحد مسکونی برای اعراب از ۳۸۵۰۰ واحد مسکونی که در قدس شرقی بر روی زمین‌های مصادره شده عرب‌ها ساخته شده بود اختصاص ندادند.

۴ ـ۲) وضعیت در روند تغییر بافت جمعیت شهر قدس
رژیم صهیونیستی از ابتدای اشغال قدس شریف اقدام‌هایی در جهت تغییر بافت جمعیت این شهر مقدس آغاز کرده که کماکان ادامه دارد. بدون شک کلیه این تلاش‌ها در راستای طرح تخلیه بیت المقدس از ساکنان اصلی آن به صورت که رهبران رژیم صهیونیستی می‌خواهند، یعنی هیچگاه میانگین جمعیت فلسطینیان از ۲۸% کل جمعیت پای فراتر ننهد. تحقیقاً برای تحقق این طرح با توجه به رشد جمعیت، وضعیت خاصی برای فلسطینیان ساکن بیت‌المقدس بوجود آمده است که موارد ذیل از جمله اقدام‌های رژیم صهیونیستی در این خصوص می‌باشد:
الف) ابطال اوراق هویت و عدم تجدید اقامت
ب) مصادره زمین‌های فلسطینیان و مسئله ساخت مسکن
ج) انهدام منازل فلسطینیان
د) سعی در عدم اعطای اجازه ساخت منازل برای فلسطینیان و افزایش وسیع قید و بند‌های صدور چنین مجوز‌هایی
ﻫ) عدم اعطای مجوز ساخت بنا‌های بیش از دو طبقه برای فلسطینیان
و) اعطای اجازه به یهودیان برای داشتن املاک در قدس شرقی، در حالی که این امر برای فلسطینیان به کلی ممنوع می‌باشد.

 

نویسنده مقاله: نصرت اله تاجیک
منبع: شماره ۴۷ فصلنامه حضور

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۰
انتشار یافته: ۱
جالب بود
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار