شاید یک سال پیش درست در چنین روزی خیلی از اهالی فوتبال ایران دو باور قطعی در مورد تیم ملی ایران در جامجهانی روسیه داشتند؛ نخست آنکه سردار آزمون مسلما بازیکن فیکس تیم ملی خواهد بود و باید ببینیم 10نفر دیگر چه کسانی هستند و دوم آنکه کاوه رضایی جایی بین نفرات اصلی و حتی نیمکتنشین نخواهد داشت.
به گزارش تابناک ورزشی، پارسال کاوه از ذوبآهن به استقلال آمد و با این تیم شروع بسیار بدی را در نیمفصل اول لیگ شانزدهم به ثبت رساند. اگرچه کاملا روشن بود او زحمات زیادی برای تیمش میکشد و بازیکن موثری است، اما هرگز از سوی کیروش به تیم ملی دعوت نمیشد. حتی بعدها درخواست صریح و مستقیم علیرضا منصوریان از سرمربی تیم ملی برای یک بار دعوت از کاوه هم مثمرثمر واقع نشد و رضایی به برنامههای کیروش راه نیافت. در نقطه مقابل اما سردار داشت در روسیه کولاک میکرد. گل زیبای او به بایرنمونیخ درست در چنین روزهایی یعنی اوایل آذرماه سال گذشته به ثمر رسید و موج جهانی حمایتها از سردار را برانگیخت. آن زمان دل همه قرص بود که تیم ایران در جامجهانی، با دژ دفاعی محکمش و نیز حضور چنین جواهری در خط حمله میتواند به کابوس هر حریفی تبدیل شود، اما حالا خیلی چیزها فرق کرده است.
امروز دقیقا یک سال و چهار روز از گل آزمون به بایرنمونیخ میگذرد، اما از آن سردار سرفراز حالا دیگر شبحی بیشتر باقی نمانده. او درست 900دقیقه است که در تیم جدیدش گل نزده و این اواخر به یک نیمکتنشین محض تبدیل شده است. یک نیمفصل از لیگ روسیه گذشت و سردار ایرانی حتی یک توپ را هم از خط دروازه حریفان نگذراند. بحران در مورد او آنقدر جدی است که روسها از پدرش خواستند به كازان بیاید و کنار پسرش باشد، اما ظاهرا این فرمول هم افاقه نکرده است. سردار حالا حسابی پنچر شده و نمایشهای دور از انتظاری که ارایه میدهد شاید فرصت بازی فیکس در جامجهانی را هم از او بگیرد.
از سوی دیگر اما کاوه رضایی در این یک سال گام به گام به شیرینترین رویای حرفهایاش نزدیک شده. او که در استقلال موثر و بیسروصدا بود، وقتی دید راه تیم ملی از لژیونر شدن میگذرد به شارلوای بلژیک پیوست و آنجا چنان خوش درخشید که بالاخره نظر کیروش را جلب کرد. کاوه این اواخر به تیم ملی دعوت میشود و در مسابقات دوستانه هم دقایق قابل توجهی برای تیم ملی بازی کرده؛ پس هیچ بعید نیست با ادامه این روند سهم او از سفره جامجهانی هم حسابی چربتر از آزمون باشد.
قصه کاوه و سردار، درست شبیه حکایت خرگوش و لاکپشت است. آن یکی خیلی جلوتر بود و فاصلهای تا خط پایان نداشت، اما گرفتار خواب شد تا رقابت را به حریف «آهسته و پیوسته» خودش ببازد. در روزهایی که سردار گرفتار مبارزه با منتقدان قربان بردیف و اعلان جنگ علیه فدراسیون سوارکاری و ساخت فیلم مستند اسبش بود، کاوه رضایی فقط جنگید و جنگید تا امروز در شرایط ایدهآلتری قرار بگیرد. بالاخره این فوتبال است، شبیهتر از هر چیز دیگری به زندگی. اینجا غرور بوی مرگ میدهد و کاش خرگوش قصه ما هم که امیدها به چالاکیاش بسته بودیم، هر چه زودتر از خواب برخیزد.
روزنامه گل